حرف زدن در خواب، دزد عتیقه را لو داد!
حرف زدن سارق عتیقه در خواب و کارآگاهبازی همسرش، راز سرقت عتیقه از خانه ویلایی را فاش کرد.
جامجم: هفته گذشته مردی میانسال با حضور در دادسرای ناحیه 34 تهران از سرقت اشیای عتیقه از خانهاش خبر داد.
با دستور بازپرس پرونده، تحقیقات پلیسی برای رازگشایی از ماجرای این سرقت آغاز شد. ماموران ابتدا به تحقیق از شاکی پرداختند که معلوم شد آنها شب را مهمان دختر خانواده در محله دیگری بودند، نیمه شب که بازگشتند متوجه سرقت اشیای عتیقه موجود در خانه ویلاییشان شدند.
در این مرحله ماموران پلیس آگاهی برای بررسی موضوع سرقت، به خانه آنها رفتند که معلوم شد درهای ورودی خانه تخریب نشده و سارقان براحتی وارد خانه شدهاند. ماموران دوربین مداربسته خانه شاکی را بازبینی کردند که معلوم شد مردی که نقاب به چهره زده، با در دست داشتن کلیدی وارد خانه شده و با برداشتن اشیای عتیقه آن را داخل کیسهای قرار داده و از آنجا بیرون آمده است. پلیس در جستوجوی این سارق نقابدار بود تا اینکه چند روز پیش زنی با پلیس تهران تماس گرفت و اعلام کرد هنگام جستوجو در خانهشان چند قلم شیء عتیقه پیدا کرده که شوهرش آنها را مخفیانه در خانه نگه داشته است.
ماموران برای بررسی صحت ماجرا به خانه این زن رفتند که وی کیسه پر از اشیای عتیقه را تحویل ماموران داد و به افسر تحقیق گفت: چند شب پیش شوهرم دیروقت به خانه آمد و مدعی شد علت دیر آمدنش به خاطر خراب بودن خودرو بوده است. من به رفتار شوهرم شک کرده بودم. بعد از آن چند شب پشت سر هم مدام در خواب درباره فروش اشیای عتیقه حرف میزد. صبح که از او پرسوجو میکردم جواب درستی نمیداد، حتی با هم دعوایمان شد. امروز همه جای خانه را جستوجو کردم و اشیای عتیقه را یافتم.
ماموران زمانی که اشیای عتیقه را بررسی کردند، معلوم شد این اموال همان اشیای عتیقه سرقتی از خانه شاکی است. بنابراین اطراف خانه این زن را زیر نظر گرفتند و زمانی که شوهرش درحال ورود به خانه بود، بازداشت شد. او به پلیس آگاهی منتقل شد و در جریان تحقیقات به افسر تحقیق گفت: من با مردی دوست بودم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. یک شب که آنها مهمان ما بودند با من درباره اشیای عتیقه خانه پدرزنش حرف زد. بعد از آن وسوسه شدم از آنجا سرقت کنم. داماد جوان ابتدا نمیخواست همکاری کند، آنقدر با او حرف زدم که با من همراه شد. او کلید یدک خانه پدرزنش را به من داد. آنها را یک شب به خانهاش دعوت کرد. در همان زمان من با زدن نقاب به چهره به خانه ویلایی پدرزن او رفته و اشیای عتیقه را سرقت کردم.
با اعتراف وی، داماد شاکی نیز بازداشت شد، به همدستی با دیگر متهم بازداشت شده اعتراف کرد.
برای این دو نفر قرار قانونی صادر شد.