جایگاه ایران در دوران پساداعش
واشنگتن، ریاض و تلآویو حاضر به قبول این واقعیت نیستند که ایران در سالهای اخیر و پس از جنگ با داعش و اشتباهات راهبردی آنها از نفوذ منطقهای گستردهای برخوردار شده است.
خبرگزاری تسنیم: پس از پایان فعالیت میدانی داعش در عراق و سوریه و تصرف بوکمال باید اذعان داشت که موفقیتهای میدانی همپیمانان ایران و اقدامات ناموفق دشمنان آنها موجب شده تا نفوذ تهران در منطقه در حد قابل توجهی نسبت به گذشته افزایش یابد.
حزب الله به عنوان اصلیترین همپیمان منطقهای ایران امروزه به گونهای در منطقه عمل میکند که به راحتی میتواند رژیم اسرائیل را به عنوان دشمن اصلی تهران تهدید کند. نفوذ راهبردی ایران در منطقه خاورمیانه به قدری گسترش یافته که اسرائیل به عنوان دشمن اصلی تهران مجبور شد از روسیه بخواهد از حمایت بیشتر از ایران در سوریه دست بردارد. ایران میتواند از مناطق مرزی لبنان و سوریه امنیت اسرائیل را تهدید کند. از طرف دیگر، نیروهای طرفدار بشار اسد نیز با کمک حزب الله لبنان توانستند ضمن پیشروی به سمت شرق سوریه خود را به نیروهای مقاومت شیعه عراقی مورد حمایت تهران برسانند.
با پایان حضور جدی گروه موسوم به داعش در عراق و سوریه، ایران میتواند موقعیت خود را در ایجاد یک مسیر امن از عراق به سوی سوریه تا لبنان فراهم و به موفقیتهای راهبردی در منطقه دست یابد.
علیرغم تمامی هزینههای مادی، معنوی و انسانی که جنگ در سوریه برای ایران به همراه داشت، ایران هم اکنون علاوه بر حزبالله لبنان، لشکرهای فاطمیون، زینبیون و... را نیز در کنار بخش عمدهای از نیروهای حشدالشعبی و سایر گروههای متحد خود در عراق را به ظرفیتش افزوده است. این مجموعهها در بحران سوریه و عراق کارآیی خود را در برابر فشارهای منطقهای و جهانی برای تضعیف موقعیت تهران نشان دادهاند.
گسترش نفوذ ایران در منطقه موجب شد تا دولت ترکیه برای نخستینبار بعد از انقلاب 1979 (1357) ایران که به سرنگونی رژیم شاه انجامید، از بالاترین سطح هیئت نظامی این کشور میزبانی کند.
تهران در موضع دیگر نیز پیروز میدان بود، مثلاً خطاهای راهبردی عربستان سعودی و همپیمانان او در خلیج فارس فرصتهایی را برای ایران بوجود آورد تا بتواند دسترسیهای منطقهای خود به ویژه در یمن و حتی در خلیج فارس را بیشتر کند. جالب آنکه هیچ یک از این موفقیتهای نظامی ایران به واسطه رفع تحریمهای اقتصادی غرب علیه این کشور در توافق موسوم به برجام در سال 2015 نبوده و نیست، بلکه تهران همه این موقعیتهای موفقیتآمیز را مدیون اقدامات غیرمدبرانه دشمنان خود است.
اگرچه برای جمهوری اسلامی ایران و گفتمان خاورمیانهاش به مانند سایر حکومتها در این منطقه ماهیت اتحادها بر اساس هویت و اشتراکات هویتی است، اما بخشی از این امر برای این کشور نیز بر اساس مصلحت دولتهاست. این امر ریشه در شرایط مادی و ناشی از توازن قدرت منطقهای و دفع تهدیدات است.
جنگ ائتلاف به سرکردگی سعودیها در یمن ثابت کرد که از یک سو نه تنها اقدامات آنها دستاورد نظامی ندارد، بلکه در عین حال غیرانسانی نیز جلوه کرده و از طرف دیگر به انزوا کشاندن قطر نیز به آنجا انجامید که دوحه به تهران نزدیکتر شد و در نتیجه همبستگی شورای همکاری خلیج فارس از هم پاشید و شکاف در این شورا را به ارمغان آورد.
در این میان عمان نیز به سبب بروز بن بست سیاسی در بحرین به واسطه حمایت عربستان سعودی از رژیم تندرو و سرکوبگر در منامه، سیاست منزویسازی قطر و ناکامی حملات نظامی و محاصره یمن، تا حدودی به ایران نزدیکتر شد.
فشار عربستان به قطر در عین حال موجب شد گروه مقاومت حماس در فلسطین به ایران روی آورد، در حالی که حداقل بخشی از این گروه پیشتر در سال 2012 به سبب حمایت تهران از دولت بشار اسد از ایران فاصله گرفته و به قطر تمایل پیدا کرده بود.
شکست عربستان سعودی در خارج از حوزه خلیج فارس در عین حال موجب شد تا ترکیه نیز در اهداف خود در منطقه و به ویژه بـرای گسترش نفوذ در شورای همکاری خلیج فارس موفـق شود.محاسبات اشتباه عربستان باعث نتیجه گرفتن معکوس در سیاست خارجی آن شده و شدت یافتن سیاستهای تجاوزگرانه آن نیز نتیجه کاهش نقش آمریکا در منطقه است.
با تـوجه به پیشرفتهای راهبردی ایران و همپیمانان آن در منطقه و هرچه قدرتمندتر شدن آنها در دیگر میدانهای نبرد با دشمنان تهران، بعید به نظر میرسد دشمنان با توجه به منازعات درهم پیچیده میان خود، به پیروزی خاصی در منطقه دست یابند.
جالب آنکه علیرغم تشدید فضای ضدایرانی و ضدشیعی بهویژه پس از تشدید جنگ داخلی در سوریه در میان اعراب و اهل سنت، شاهد آن بودیم که در مسائل مهمی چون برگزاری همهپرسی جدایی کردستان عراق که در ارتباط با مسئله مهم تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران بود، سیاستهای اعلانی و اعمالی تهران توانایی خود را در مدیریت تهدیدها از طریق ابزارهای مختلف و با هزینهای نسبتاً اندک به اثبات رسانده است.
آمریکاییها نیز پس از خطاهای پیدرپی راهبردی در عراق و افغانستان و حمایت تمام و کمال از اسرائیلیها، در عمل به تقویت بازیگری منطقهای گفتمان خاورمیانهای ایران پس از سال 2003 و 2006 کمک کردند. آنها در دوران رئیس جمهور دونالد ترامپ با درس نگرفتن از اشتباهات راهبردی خود با حمایت از اقدامهای ماجراجویانه محمد بن سلمان و عربستان سعودی در برابر ایران به دنبال ایجاد ائتلافی میان اعراب سنی و اسرائیل علیه تهران هستند. اقدامی که به علت خامی محمد بن سلمان و دونالد ترامپ علیرغم تشدید فشارهای اقتصادی و امنیتی بر روی ایران، فرصتهای بیشتری را در مقابل ایرانیها برای بسط نفوذ ایدههای گفتمان منطقهای خود قرار داد.
واشنگتن، ریاض و بالتبع تلآویو حاضر به قبول این واقعیت نیستند که ایران در سالهای اخیر و بهویژه پس از جنگ با داعش، از نفوذ منطقهای گستردهای برخوردار شده است. آنان تحدید دامنه نفوذ ایران را در دستور کار خود قرار دادهاند. این کار با پرهیز از رودرویی مستقیم و با روشهای نرم و جنگهای نیابتی و دیپلماتیک دنبال میشود. دلیل این امر ناتوانی و یا نبود آمادگی برای رودررویی مستقیم با ایران است. البته در این بین ایرانیها نیز باید با درس گرفتن از گذشته باید به دنبال بسط نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود در کنار نفوذ امنیتیشان در منطقه باشند.