ماجرای دستفروشی که مجری تلویزیون شد +عکس
مجری برنامه «پایش» گفت: ماموریت برنامه «ثریا» پیگیری مسائل علمی در کشور است و ما موضوعهای اقتصادی را پیگیری میکنیم و تنها در دورههایی دکور این دو برنامه شبیه به هم بوده است.
خبرگزاری فارس: مخاطبان برنامههای اقتصادی همیشه هم نباید صاحبان کسب و کار باشند و یا یک کارخانه بزرگ داشته باشند، بلکه کارمندان و یا خانمهای خانهدار هم میتوانند پیگیر برنامهای اقتصادی باشد. البته به این شرط که حال و هوای آن برنامه بتواند آنها را به مشتری پر و پا قرص خودش تبدیل کند. «پایش» و «حرف حساب» دو برنامه اقتصادی است که یکی شبانگاهی و دیگری آنتن زنده صبحگاه شبکه یک سیما را به خود اختصاص داده است.
کیا داوود اسفندیاری مدتی است که اجرای این دو برنامه را به عهده دارد و اتفاقا خودش هم سالهاست که در حوزه اقتصادی فعالیت می کند. با اسفندیاری درباره این دو برنامه و خط قرمزهایی که سازمان صدا و سیما برای روی آنتن رفتن این برنامهها دارد و همچنین کارهای روزمره خودش که هیچکدام بی ارتباط به حوزه اقتصاد نیستند،به صحبت نشستیم.
ظاهرا خصیصه تلاشگر بودن از کودکی با شما بوده است. از دبستان گرفته تا دانشگاه و شغل های مختلفی که داشتید.
- دوران تحصیل در دبیرستان البرز درس می خواندم و شاگرد بدی هم نبودم اما به درس ریاضی خیلی علاقهای نداشتم. از همان زمان دوست داشتم تا تغییر رشته دهم و رشته علوم انسانی بخوانم اما خب خانواده و مدرسه مخالفت کردند. اما از آنجایی که در کشور ما مسیر تحصیل و شناسایی استعدادها اشتباه است، گریبان من را هم گرفت. حتی الان که برای مشاوره به مدرسه های مختلفی می روم سعی می کنم راه درست را نشان خانواده و بچه ها نشان دهم. از اول دبیرستان سر کار می رفتم از دست فروشی گرفته تا ... انجام می دادم و شرایط خانواده اینطور ایجاب می کرد و چاره ای نداشتیم و طوری بود که دیگر وقتی نداشتم که بخواهم حتی رشته ام را عوض کنم. اما شانسی که آوردم این بود که برای انتخاب رشته دانشگاه، کارشناسی خبرنگاری بود و من که رشته تحصیلیم ریاضی بود باید گرایش اقتصادی و استراتژیک را انتخاب می کردم. خیلی هم برایم مهم بود که دانشگاه سراسری قبول شوم. همزمان با تحصیل در دانشگاه شب کار اورژانس بودم و همزمان ماشینی خریدم که دست فروشی را کمتر کردم و مسافرکشی را جایگزین آن کردم. تمامی این مراحل از نظرم خیلی سخت نبوده و من این سبک زندگی کردن را دوست داشتم و همیشه باید کاری انجام دهم. معتقدم آدم باید تغییری در پیرامون خود ایجاد کند و من همچین آدمی هستم. اصولا کارهایی که در آنها چالش وجود دارد را دوست دارم، درست است روزنامه نگاری تنش دارد اما در کنار آن می توان اثرات مفیدی بر اطراف گذاشت.
در این سالها و در بین تغییراتی که در برخی اصناف ایجاد کردید، کدام به نظر خودتان دلچسب تر بوده است؟
- شاید درست نباشد به خیلی از آنها اشاره کنم. ایجاد اشتغال در برخی و رونق کسب و کارشان. باطل کردن مناقصه های چند میلیارد دلاری تا فشار آوردن به نهادهای مختلف. روزنامه ایران، ابرار اقتصادی، آسیا (دوره اولش را ما شروع کردیم)، همشهری، پول، دنیای اقتصاد، اقتصاد پویا، سرمایه و ....همزمان با کار کردن در این روزنامه ها در برنامه اقتصاد روز و راهبرد گزارشگر بودم. حتی خیلی از صفحه هایی که الان در برخی روزنامه های اقتصادی دیده می شود را گروه ما راه اندازی کرد و قبل از آن چنین چیزی وجود نداشت. فضایی که ما برای حمایت از صنعت و تولید ایجاد کردیم و پیگیری مشکلات آنها مهمترین کاری بوده که به نظرم در مطبوعات انجام داده ام.کمک کردن به تعدادی افراد بیکار شده در حیطه روزنامه نگاری و بعدا پیدا کردن کار برای آنها و حتی بهبود کسب و کارشان از کارهایی بود که در این سالها انجام دادم.
پرحاشیهترین سوژهای که دنبال کردید را به خاطر دارید؟
- در برنامههای تلویزیونی بوده و اگر الان بخواهم بگویم دوباره دردسر می شود، حتی دوره ای ممنوع الکار شده بودم. در این سالها پیگیری مشکلات کسب و کار دردسرهای زیادی را برای ما درست کرده است. برای مثال الان رئیس جهاد کشاورزی استان تهران از من و برنامه شکایت کرده است که چرا ما روی آنتن زنده تلویزیون با فردی تلفنی صحبت کردیم که از جهاد کشاورزی گله مند بود و از پشت پرده برخی اتفاق ها گفته است، اما در هر حال اتهامی به من وارد نیست. برای مثال سال 82 متوجه شدیم که هزینه های خدمات بندری به شدت افزایش پیدا کرده است و کارخانه های فولادسازی به ما گفتند که ما داریم ورشکست می شویم و دیگر صادرات برای ما معنی ندارد. ما هم با تحقیق هایی که کردیم به این نتیجه رسیدیم که پشت پرده ماجراهایی اتفاق افتاده و بنابر مستندهایی که در دست داشتیم گزارش هایی نوشتیم و باز هم ما را تهدید کردند. آن زمان در حوزه خودمان یک جورهایی لیدر بودم و هر سوژه ای که به آن می پرداختم فوری همه دوستانم در رسانه های دیگر دنباله آن را می رفتند.
فکر میکنم بعد از این همه سال و پرداختن به سوژههای ملتهب در روزنامه نگاری دیگر به نقطه شناخت کامل رسیدید و میدانید که از نظر حقوقی چطور برخورد کنید؟
- نه حالا خیلی چراکه رشته تحصیلیم حقوق نبوده اما در حرف زدن مراقبت می کنم و به حقوق مطبوعات آشنا هستم. از طرفی معتقدم روزنامه نگار نباید بترسد حتی اگر دردسر قانونی ایجاد کند. او به نفع مردم دارد کار می کند و طبیعت کارش هم همین است. یک خبرنگار خوب باید نسبت به اطرافیان و مردم احساس مسئولیت داشته باشد. اما آنچه در این میان به آدم انرژی می دهد این است که در هر حال دلش به این خوش است که دارد کار درستی انجام می دهد.
روحیه انجام کار درست از کودکی با شما همراه بوده؟
- از کودکی همینطور بودم. برای مثال با خودم قراری گذاشتم که در امتحان ها هیچگاه تقلب نکنم. اما برخی از معلم هایی برای دانش آموزان خط و نشان می کشیدند که سر کلاس من حق ندارید تقلب کنید چالش جالبی برایم بود و برای اینکه به خودم ثابت کنم که آنچه معلم می گوید نمی توانید را می توانم انجام دهم.اما از سوم راهنمایی با خودم عهد کردم که در هیچ امتحانی تقلب نکنم.
چطور وارد حیطه اجرا شدید؟
- به موازات دانشگاه شب کار اورژانس بودم، اما دنبال پیدا کردن کار در روزنامه هم بودم که سال 77 در روزنامه ایران به عنوان کارورز مشغول به کار شدم. همیشه به خودم می گفتم کار ساده را باید به سخت ترین شکل ممکن انجام بدهی و در اصل با خودم مسابقه می گذاشتم و اگر مراسمی هم می رفتم همه را یادداشت می کردم و هیچگاه از دستگاه ضبط صدا استفاده نمی کردم و همه را یا می نوشتم و یا اینکه در ذهنم ثبت و ضبط می کردم و همین ها مهارت تند نویسی را به من داد تا بتوانم به راحتی، بدون استرس و با مهارت بسیاری اجرا کنم و هراس نداشته باشم. در دوره ای با خودم مسابقه گذاشتم تعداد اخبار تولیدی در صفحه خودمان را بالا ببرم، بعد دنبال این بودم که تعداد اخبار صفحه اول روزنامه بیشتر از کارهای من باشد و بعد چالش من سهم اخبار من از خبر یک روزنامه شد. از طرفی رسانه می گفت برای تامین هزینه های برنامه تان باید اسپانسر بیاورید و در حقیقت آگهی بازرگانی می خواستند. دوره ای هم به حرفشان گوش دادم اما بعد از مدتی که دوباره به این رسانه آمدم با وجود اینکه هنوز درخواست ها هست، تصمیم گرفتم که تحت هیچ شرایطی دیگر تلویزیون را با پول قاطی نکنم.
چرا اسپانسر را دوست نداشتید؟
- برای ما گرفتن اسپانسر خیلی راحت است اما ما نمی خواهیم. زمانیکه اسپانسر وارد کار ما شود دیگر کارمان قابل اعتماد و دفاع نیست. دیگر کسی نمی تواند به ما اعتماد کند و از طرفی اسپانسرها هم توقع پیدا می کنند در بعضی جاها سکوت کنیم.
چرا از مطبوعات فاصله گرفتید؟
- مدتی در مطبوعات کار کرده بودم و در آخر هم روزنامه پول را طراحی کردیم و بعد به روزنامه اقتصاد پویا رفتیم. سال 85 به این نتیجه رسیدم که دیگر مطبوعات مثل گذشته مفهومی ندارد و بیشتر وب سایت ها می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد.همان اتفاقی که امروز باعث شده سایتها هم رونق نداشته باشند و این فضا را به شبکه های اجتماعی داده اند. برای تلویزیون هم همین اتفاق به زودی خواهد افتاد.
چه اتفاقی افتاد که شما را به رشته اقتصاد علاقه مند کرد؟
- بخشی از این موضوع به رشته تحصیلیم برمی گردد. برای انتخاب رشته در دانشگاه ما چاره ای نداشتیم جز اینکه یا گرایش اقتصاد را بخوانیم یا گرایش استراتژیک. استراتژیک را دوست نداشتم و دیگر انتخاب دیگری برایم نمی ماند. بعد از قبولی در دانشگاه به سرعت در روزنامه مشغول به کار شدم وگرنه دوست داشتم تا روزنامه نگاری را در بخش فرهنگی و هنری ادامه دهم. بعد از مدتی در مطبوعات اتفاقاتی افتاد که خبرنگاران به مشکل مالی خوردند و من به ناچار وارد بخش بیزینس این قسمت هم شدم و در روزنامه از ما کمک می خواستند. این دو کار را در کنار هم پیش بردم تا جایی که یکروز دیدم کارشناسی ارشد رشته مدیریت کارآفرینی به لیست رشته ها اضافه شده است و از آن استقبال کردم. فکر کردم که با خواندن این رشته می توانم روزی به مردم در پرورش کسب و کارشان کمک کنم که این اتفاق هم افتاد.
حوزه اقتصاد چه جذابیتی برای شما دارد؟
- کسب و کار بخش جذابتر اقتصاد است وگرنه که اقتصاد کلان خیلی برایم هیجان انگیز نیست. من گزارشگر برنامه راهبرد و اقتصاد روز بودم اما در سال 81 از برنامه بیرون آمدم آنهم به خاطر بی نظمی شان. چراکه بی نظمی آنها کار من را مختل کرده بود. این در شرایطی بود که شهرت و دیده شدن برای اغلب افراد در آن برهه از زمان خیلی دلچسب بود. اما گروهی که با هم بیرون گزارش می گرفتیم به طریقی همکاری مان را ادامه دادیم و همواره در طول سالهایی که تلویزیون نبودم با هم همفکری می کردیم.
چطور شد که دوباره به تلویزیون آمدید؟
- با آقای تهرانی که در سالهای 79 تا 81 مدیر تولید گروه اقتصاد تلویزیون بود رفیق شده بودیم و همچنان همکاری می کردم. او معتقد بود من با هیجان و انرژی صحبت می کنم و تسلطم درحوزه های مختلف خوب است. یکروز به من گفت مدتی من هر کاری می کنم به من برنامه نمی دهند و من گفتم خب نمونه بساز و نشانشان بده او هم گفت خرج دارد و من هم گفتم اگر جسارتش را نداری خب بی خیال شو. بعد از مدتی گفت می خواهم نمونه بسازم اما مجری هایی که سراغ داشتم رقم های بالایی را به من گفتند و من نمی توانم انقدر هزینه کنم. به من پیشنهاد داد که تو میایی برای تولید نمونه؟ و من هم رفتم. فیلم را دیده بودند و خیلی ها از اجرای من خوششان آمد. در آخر هم به عنوان مجری کارشناس جلسه های مختلفی رفتیم که به تولید برنامه نرسید. سال 89 مجری کارشناس برنامه «کلید» شدم که یکروز در هفته اجرا داشتم. بعد از آن چند تهیه کننده پیشنهاد اجرا دادند. بین 7 مجری که گروه اقتصاد داشت، مجری ثابت برنامه «با شما» شدم که نامش به حرف حساب تغییر کرد و تا الان 6 سال از تولید آن می گذرد. خلاصه اینکه حضور تلویزیونی ام بیشتر شد و به همین نسبت کار و کاسبی ام را نتوانستم با قدرت قبل ادامه دهم هر چند الان در چند رشته کسب وکارهای خودم را هم دارم.
فکر می کنید ارزشش را داشت؟
- نمیدانم، اما از این نظر که در فضای کسب و کار، محیط اطرافیان، فضای اقتصاد کشور تاثیر گذار بودم خوب بود، البته ما گروهی کار می کردیم که من به اندازه خودم و آنها به اندازه خودشان سهم دارند.
شما چند شاخه شغلی را همزمان با یکدیگر پیش می برید، اما نکته اینجا است که آیا اینکه همه این فعالیت ها در یک فیلد هستند به نفعتان است یا به ضررتان؟
- در برند شخصی نام این تناسب است که در کارهایی که من انجام می دهم این موضوع وجود دارد. اما خب دردسرهایی هم دارد و کار کردن در تلویزیون باعث شد تا کار و کاسبی من خراب شود. برای مثال سایتی داشتم که باید آگهی هایش را از بانک ها می گرفتم و بانک ها در ازای آگهی دادن به سایت من توقع داشتند تا طور دیگری در تلویزیون با آنها رفتار کنم! اینکه من سالها در این حوزه تحقیق کردم، مطالعه داشتم، تحلیل نوشتم، گفتوگو کردم همگی به من خیلی کمک کرده تا بتوانم مجری خوبی باشم چراکه فضا را می فهمم و چندین سال با آن زندگی کردم و چون کار و کاسبی هم کردم و در عمل این رشته را دیدم و لمس کردم همه در اجرا کمکم کرده است. اما از طرفی در کسب و کارهای شخصی دردسرهایی هم وجود دارد و آنهم این است که با هر فردی که می خواهیم بیزینس انجام دهیم مدام می ترسیم که ماجرایی درست نشود و همین محدودیتهایی را برای ما ایجاد می کند.
چطور مهارت و مشاوره کسب و کار را یاد گرفته بودید؟
- از کودکی برای خودم و اطرافیانم کسب و کار ایجاد کردم. این جریان را برای روزنامه نگاران بیکار شده ادامه دادم. کارشناسی ارشد مدیریت کارآفرینی خواندم و بعدا از این کار شروع کردم به پول درآوردن، اما جنبه پول در آوردنش از همان سالها تا الان برایم زیاد مهم نبوده و بیشتر کمک کردن به مردم برایم مهم بوده است. هنوز هم این کار بخش زیادی از وقت من را می گیرد و آنقدری هم پول ندارد، چراکه به خیلی افراد و اقشار متفاوت مشاوره می دهم. آنقدر این کار را تکرار کردم که دیگر در آن خبره شدم. حتی در رادیو ایران برنامه دخل و خرج را ساعت 2 بامداد با موضوع کسب و کار داشتم که مخاطبان بسیاری هم داشت و این اواخر هم در رادیو سلامت این کار را انجام می دادم.در هفته هم بخشی از وقتم را به این کار اختصاص می دهم.
مشکلی در بخش فعالیتهای خود دارید؟
- الان آرزویم این است که شرایطی بوجود میآمد که بابت همین کاری که در تلویزیون انجام می دهم آنقدر غنی باشم که دیگر ناچار نباشم چهار جای دیگر برای خرج زندگیم کار کنم. اتفاقا همین باعث شد که من در دوره جدید به تلویزیون بیایم، اینکه کاسبی ام خوب بود و من می توانستم بدون نیاز به درآمد تلویزیون به این رسانه بیایم. اما الان دوست داشتم شرایط طوری بود که فقط اجرا و برنامه سازی درآمد لازم را تامین می کرد. اما ظاهرا فعلا عملی نیست. هم اینکه سازمان مشکل مالی دارد و هم اینکه فضای بی ثباتی داریم و هر لحظه ممکن است برنامه پایش و حرف حساب پخش نشود و حتی پخشش متوقف شود! اتفاقا این روزها بعد از 6 سال برنامه حرف حساب پخشش متوقف شده که دلیلش را هم نمی دانیم و به دنبال دلیل هم هستیم.
** موضوع مهمی که در حوزه اقتصادی آنهم در برنامه تلویزیونی مهم و پررنگ است، خط قرمزها است. قطعا برای شما که روحیه جسور ژورنالیستی دارید پیش آمده که گاهی مجبور به کاری شوید که دلتان نخواهد و فشاری به برنامه و خودتان وارد شود.
- بله قطعا اینها اتفاق می افتد اما اینکه چقدر و تا کدام حد مهم است که در کشورهای توسعه یافته هم این موضوع مصداق دارد. منتهی ما ایرانی ها مهارت تعامل، نقدپذیری و حتی نقد کردن نداریم و این از فحش هایی که در جوامع مجازی به همدیگر می دهیم کاملا پیداست. برای مثال چندی پیش با مدیرعامل چسب هل گفتوگویی انجام دادم که بازتاب های فراوانی در جوامع مجازی داشت. او در این گفتوگو به قانون های خاص کارخانه چسب هل اشاره کرده بود و گفته بود که کارگرها بیش از ده دقیقه نمی توانند برای استفاده از سرویس بهداشتی زمان بگذارند و یا اینکه اگر وسیله نرسید باید یک دست و یک پایشان را بالا بگیرند و ... بعد از این گفتوگو یک پیج که این خبر را کار کرده بود و بازدیدهای زیادی هم داشت، من سری به قسمت کامنت های مردم زدم و دیدم که یا داشتند به مدیرعامل چسب هل فحش می دادند یا مردم به همدیگر فحش می دهند. اینجا دیگر نه بحث دولت است نه تلویزیون نه تربیت اشتباه مدرسه، نه حکومت و ... باید ببینیم مشکل در کجا وجود دارد؟ زود برخوردن به آدم ها،با خشونت برخورد کردن و مهارت نقد پذیری نداشتن و ... همیشه در کشور ما وجود دارد. از طرفی ما همه این موارد را در شاخه های دیگر می بینیم و در خودمان این نواقص وجود دارد و وقتی به جامعه می رسیم همه چیز را به گردن دیگران می اندازیم و به دنبال مقصریم. متاسفانه ما مردم شفافی نیستیم و حالا این موضوع در سطح اقتصادی به این شکل می شود که کارها در پشت پرده انجام می شود و این موضوع آیا تقصیر حاکمیت و دولت است؟ نه فرهنگ ما این را درست می کند و ما باید با آن مقابله کنیم و نباید دست روی دست بگذاریم و بگوییم حالا که اینطور است ما دیگر بیچاره ایم. باید درست اش کنیم. باید از ارگان های مختلف بخواهیم تا برنامه های خود را به طور شفاف اعلام کنند. باید فرهنگمان را اصلاح کنیم. بیخود و بی جهت نباید به فرهنگمان افتخار کنیم. فرهنگ آنچه در کتاب ها نوشته اند نیست. عادتها و باورها رایج ماست. به طور اساسی مشکل دارد و تا این مشکلات هست در سطح ملی و وضعیت زندگی ما بهتر نمی شود.
بعد از اینهمه سال شما توانستید زبان نرم صحبت کردن با آنها را بدست آورید؟
- به هر حال با هر روشی که توانستیم تا اینجا پیش رفتیم چه با زبان نرم و چه با زبان تند و آنها ادبیات فعلی ما را پذیرفته اند این در حالی است که 6 سال پیش که شروع کار ما بود همه در مقابلمان گارد می گرفتند و این خیلی عجیب به نظر می آمد. برای مثال خواندن پیامک های مردم در تلویزیون هر چند مقداری هم تند باشد حالا دیگر به گونه ای پذیرفته شده است و اشکال ندارد و به نظر بعضی کشور را به نابودی نمی کشاند و اتفاقا مردم این را خیلی دوست دارند که صدایشان به گوش مدیران مسئول برسد و این خوشحالشان می کند.
تا به حال برایتان پیش آمده که بابت اجرای برنامه ای با موضوع خاص، از سمت مسئولین تذکری دریافت کنید و این منجر به ممنوع الکاری شما و حذف برنامه از آنتن تلویزیون شود؟
- بله حتی در دوره ای از کار معلق شدیم. اواخر دوره آقای سرافراز بود که درباره موسسات مالی و اعتباری صحبت می کردیم و دردسرهایی ایجاد شد و من معلق شدم و با حضور آقای علی عسگری و گروه جدیدشان دوباره از ما دعوت به همکاری شد. البته علاوه بر این دوره های کوتاه مدت یک هفته ای، دو هفته ای، سه هفته ای و یک ماهه متعددی هم بوده که به دلایلی در تلویزیون حضور نداشته ام.
بابت سایر موارد هم خط قرمزها را رعایت نکرده بودید؟
- نه الزاما. گاهی اوقات شرایط کشور به شرایط حساسی می رسیده است که نگران بودند.می گفتند این بچه هم کار دست خودش می دهد هم ما. اما اینکه دیده بشوم یا نه خیلی برایم مهم نبوده است. اتفاقا همیشه از اینکه در معرض توجه و دید باشم فراری بودم ام. تعدادی از مجریان تلویزیون علاقه زیادی به دیده شدن و در معرض توجه بودن دارند و میل به ابراز گری در برخی افراد بسیار زیاد است اما این موضوع از همان اول هم برای من مهم نبوده است و جنبه تاثیرگذاری برایم مهم است. دیده شدن برایم مهم نیست حتی اگر بدانم من تهیه کننده شوم و فرد دیگری اجرا را دست بگیرد و بتواند جنبه تاثیرگذاری کار را بالا ببرد با کمال میل این کار را انجام می دهم کما اینکه در سالهایی که خبرنگار بودم هم خیلی عکس و نام خودم را منتشر نکردم.
تا به حال شده که بخواهید به موضوعی بپردازید و مسئولین با آن مخالفت کنند؟
- قطعا گاهی با سوژه هایمان مخالفت شده و جلویمان را گرفتند اما عموما تلویزیون از ما حمایت کرده است.
چرا تلویزیون از برنامه ملتهبی مثل «پایش» و «حرف حساب» حمایت کرده است؟
- خواسته مدیران ارشد تلویزیون این است که اینگونه برنامه ها در تلویزیون پخش شود.
تفاوت برنامه «پایش» و «حرف حساب» در چیست و فکر میکنید چرا برخی از اصناف با این برنامه موضع دارند؟
- «حرف حساب» برنامه خودمانی صبحگاهی است که به زبان مردم حرف می زند و مشکلات مردم را بیان و پیگیری می کند و آموزش و مشاوره کسب و کار به آنها می دهد و افراد موفق کسب و کار را می آورد و با آنها گفتوگو می کند و این جزو اهداف و محوریت فعالیت تلویزیون بوده است ولی ظاهرا حالا دیگر موضوعات دیگری مهم است. «پایش» درباره شفافیت در اقتصاد، حمایت از تولید ملی، حمایت از کسب و کار، رفع موانع کسب و کار، انگیزه بخشی به جوانان برای راه اندازی کسب و کار فعالیت می کند. به نظر شما چرا باید چنین برنامه ای مخالف داشته باشد؟ عموما کسی با این برنامه مخالف نیست و همه به دنبال این برنامه هستند. اما برخی می گویند ممکن است شفاف سازی ما به مذاق برخی ها خوش نیاید! همه می گویند راستگویی خوب است اما جالب است که همین راستگویی اگر به همان فرد ضربه بزند با راستگویی مخالفت می کند. برای مثال برخی مخاطبان ما مدام به من می گویند که حق ما را بگیر اما زمانیکه مسابقه ای برگزار می کنیم همان ها افرادی هستند که اصرار دارند ما به طریقی آنها را برنده مسابقه کنیم! همان فردی که به ظاهر طرفدار شفافیت و عدالت است اگر پای خودش به میان بیاید می گوید آن را کنار بگذار. جالب است که همه طرفدار پایش هستند اما اگر به حوزه مرتبط به خودشان وارد شوی و بخواهی به طور شفاف به آن بپردازی شاکی می شوند. عموما تلویزیون مخصوصا در دوره جدید آقای علی عسکری، میرباقری و برازش از این دو برنامه حمایت کردند اما بالاخره چالش هایی هم وجود دارد. برای مثال در یک برنامه چالشی دیگر در تلویزیون نهایت پولی که ممکن است جا به جا شود یک میلیارد تومان است. اما زمانیکه پایش به موضوعی می پردازد موضوع چندین هزار میلیارد تومان است و افراد مربوطه منافعشان به خطر می افتد و این طبیعی است که مخالفت و مقاومت هایی هم وجود داشته باشد.
اما اینطور به نظر می آید که شما در حرف حساب با مخاطب صمیمی تر هستید؟
- بله، در حرف حساب با مخاطب خودمانی تر هستم و دستم در آن بازتر است و راحت ترم و آن مجری ای که در حرف حساب هستم در پایش نیستم. درست است پایش به دلیل زمان پخش مناسب بیننده بیشتر باشد اما در حرف حساب درصد بیشتری از بینندگان تلویزیونی را جذب می کردیم. سبک خودمانی و گرم حرف حساب تا به حال موفق تر بوده است. از تحلیل هایی که داریم، تعداد پیامک ها، بازدید مجدد آن در اینترنت می توان این را متوجه شد.
در بحث محتوایی چطور؟
- محتوای این دو برنامه در دوره های مختلف با یکدیگر فرق می کند اما هر دو مکمل هم هستند. پایش جدی تر و ملی تر است و تعداد بسیاری از مدیران دولتی و کشوری این برنامه را نگاه می کنند و حواسمان باید بیشتر جمع باشد که خدای نکرده اشتباهی مرتکب نشویم. اما حرف حساب را خانم های خانه دار، نگهبان ها، علاقه مندان به کسب و کار و ... نگاه می کنند و مخاطبانش عام تر هستند. یکی از بخش های این برنامه مسابقه فیلم و عکس است که اتفاقا در این بخش رکوردهای خوبی داریم و تا به حال سابقه نداشته در یک برنامه تلویزیونی این میزان فیلم و عکس ارسال شود. برای مثال سال گذشته موضوع مان راز موفقیت من بود و از مردم خواستیم تا با گرفتن فیلم های سلفی از خودشان چگونگی موفقیت شان را به ما بگویند. یا دو سه دوره موضوع مان شغل همسر من و شغل پدر من بود. ما سعی کردیم در هر دو برنامه با ادبیاتی صحبت کنیم که بتوانیم همه قشر و سن ها را جذب برنامه کنیم و هر چند علمی حرف زدیم اما با ادبیاتی ساده این کار را انجام دادیم. یعنی کسی نمی توان ما را متهم کند که برنامه تان عاری از محتوا است و حتی زرد بوده است! گاهی اوقات فیلمی را می سازی که زرد است طرفداران زیادی هم دارد، زمانی هم فیلمی می سازی که پر عمق و پر محتوا است ومردم با آن ارتباط برقرار نمی کنند، حالا سخت ترین کار این است که شما فیلمی را بسازی که هم محتوای قوی داشته باشد و هم اینکه مردم با آن ارتباط خوبی برقرار کنند. قبل از ظهور برنامه های حرف حساب و پایش برنامه شاخص اقتصادی در تلویزیون نداشتیم که مردم درباره آن حرفی بزنند و با آن ارتباط خوبی گرفته باشند!
فکر می کنید دلیلش چه بوده است؟
- دلایل مختلفی می تواند داشته باشد که یکی از آنها صراحت بیان و بازگو کردن مشکلات مردم بوده است که قبلا با این صراحت بیان نمی شد. دیگری تعامل با مردم است. ما در اغلب بخش ها مردم را شریک کردیم، از ارسال عکس هایشان گرفته تا خواندن پیامک ها و حل کردن مشکلاتشان. مردم دوست دارند که فردی صدای آنها را به گوش مسئولین برساند و مشکلاتشان را حل کند. جالب است بدانید یکی از آرزوهایم در زمانی که مطبوعات ژورنالیست بودم همین بود که بتوانم مشکل مردم را پیگیری و برطرف کنم و حالا تلویزیون این فضا را در اختیارمان قرار داده است که از این بهتر چه می خواهیم؟!
الان به آرزویتان رسیدید؟
- نه نرسیدم. کاری که من دوست دارم انجام دهم را هنوز انجام ندادم. الان آرزویم این است که بتوانم در رسانه ای جامع با یک مقام مسئول گفتوگو کنم بدون اینکه کسی بگوید پیغام پسغام، این را بپرس آن را نپرس، به کارش کاری نداشته باش و ... نباشد. قول می دهم در این گفتوگو بی ادبی هم نکنم.
فکر میکنید این آرزویتان به تحقق برسد؟
- بالاخره آدم زنده است برای اینکه به هدف ها و آرزوهایش برسد. یادم است روزیکه به تلویزیون آمدم به من گفتند با این سبکی که تو در اجرا داری بیشتر از یک هفته در تلویزیون دوام نمی آوری و اتفاقا من دو برنامه پرمخاطب صبحگاهی و شبانگاهی به صورت زنده طی این 6 سال داشته ام. پس نشان می دهد که سازمان صدا و سیما با این جریان شفاف صحبت کردن مخالفت نداشته است.
به نظرتان خط قرمزهای سازمان نسبت به سالهای گذشته کمتر شده است؟
- طبیعی است که کلا خط قرمزها کمرنگ می شود و گریز ناپذیر است. خط قرمزها در همه چی در حال عوض شدن است. حالا برخی اوقات این خوب است و برخی نه و درست نبوده و سخت گیری های بیش از اندازه بوده که در آنجا خوب بود که این خط قرمزها کمرنگ تر می شد. گاهی وجود این خط قرمزها برای بشر ضروری است. یادم است چند سال پیش مجری آقا با مهمان خانم نمی توانست گفتوگو کند! اما دیگر در حال حاضر زمانِ این حرف ها نیست.
شما پایش را در گذشته صریح تر اجرا می کردید.
- بله، بهترین دوران طلایی ما در نقد صریح سالهای 90 تا 92 بود و دست ما به عنوان مجری در برنامه بازتر بود و راحت تر نقد می کردیم و کسی کاری به کارمان نداشت و راحت تر از این روزها کارمان را انجام می دادیم.
نمیخواهید در حوزههای دیگر اجرا کنید؟
- اگر احساس کنم در حوزه ای سواد ندارم اصلا به آن ورود پیدا نمی کنم. گرچه در همین حوزه ای که مشغول فعالیت هستم مدام احساس می کنم که سوادم کم است و من کم می دانم. در کل بزرگترین چالشم در زندگی همین است و از آن رنج می کشم. وظیفه من به عنوان مجری این است که مدام در حال کتاب خوانی و مطالعه باشم و به همین خاطر است که می گویم ای کاش آنقدر درآمدم از تلویزیون زیاد بود که می توانستم فقط مجری گری کنم و به کارهای دیگرم نپردازم و این زمان را صرف مطالعه کنم.
برنامه «پایش» و «ثریا» در موضوعاتی شبیه به هم عمل می کنند مخصوصا در برنامههای اقتصادی.
- «پایش» زودتر مشهور شد و ما هم سبک خودمان را آوردیم و خیلی از برنامه های دیگر هم به نوعی از سبک و روش ما کپی برداری کردند.
اوایل مرتضی حیدری مجری برنامه پایش بود. چه اتفاقی افتاد که برنامه را ترک کرد؟
- ما هم هنوز نمیدانیم اما فکر میکنم که یک نفر دوست نداشت که او این برنامه را اجرا کند و من هم بعد از رفتن او ممنوع التصویر شدم و حیدری هم به خبر رفت.
خودتان دوست داشتید حیدری در برنامه بماند؟
- آن زمان خیلی دوست داشتیم که با هم ادامه دهیم حتی من چند ماه روی صندلی او ننشستم و روی صندلی خودم می نشستم. راستش را بخواهید از همان اول دوست نداشتم به پایش بیایم چون که مجری حرف حساب بودم و در پایش مجری دوم می شدم و این را دوست نداشتم. دلیل دیگرم این بود که دلم نمی خواست زیاد در دید مردم باشم. در دید مردم که باشی مدام به تو ایراد می گیرند و من این را نمی پسندم. اما از قضا الان در جایی هستم که همه ما را نگاه می کنند.
در ساعت پایانی شب، جذب مخاطب دشوار است. چطور مخاطبان این برنامه را می بینند؟
- برای مثال یک شب که برنامه نداشتیم، با مشورت تهیه کننده قرار شد در اینستاگرام لایو مشاوره کسب و کار داشته باشیم. در صورتیکه میتوانستم در آن ساعت شب بخوابم و این کار را نکنم. آدم خودشیفته ای هم نیستم و این موضوع از صفحه شخصی خودم کاملا پیداست. اما به خاطر مردم که در آن ساعت منتظر بودند و مدام به ما پیامک می دادند این کار را انجام دادیم و جالب است بدانید که در آن یک ساعت ما تاپ لایو اینستاگرام بودیم، همزمان بیش از 1300 نفر در لایو حاضر بودند و کمتر از یک ساعت 12 هزار نفر در لایو ما بودند. برخی برنامه ها در تلویزیون هم تا این اندازه مخاطب ندارند. مردم سوال می پرسیدند و من جواب می دادیم. در دوره ای در حرف حساب که ساعت پخش نامناسبی دارد روزی 180 هزار پیامک داشتیم و حتی رکورد 500 هزار تایی هم زدیم.
در این سالها چطور توانستید «حرف حساب» را پویا نگه دارید تا جایی که از جذابیتش کم نشود؟
- به سختی این کار را کردیم و حداق من یکی خیلی حرص خوردم و با تمام وجود نقشه کشیدم و با داشتن مهارت ژورنالیست بودن برای اجرایش تلاش کردم و در این سالها قطعا خبرنگار بودنم خیلی به کمکم آمد. متناسب با موقعیت مان، بودجه و امکاناتمان کمتر شد. من در حوزه رسانه و ارتباطات دائم حواسم به اطرافم بوده و پیش بینی می کردم که مردم به کدام سمت می روند. برای مثال سال گذشته مسابقه ویدئویی «راز موفقیت من» را در برنامه حرف حساب راه انداختیم و با وجود اینکه حتی پول تولید پلی بک ها را هم نداشتیم اما برنامه از این طریق دوباره مطرح شد و ما توانستیم تعدادی جوان های موفق را پیدا کنیم که اگر به یک خبرنگار می گفتند یک جوان موفق پیدا کن، در مدت دو ماه نمی توانست جوانی به این موفقی و با این خصیصه ها پیدا کند و چقدر روحیه بخش بود و اینستاگرام حرف حساب در مدت دو ماه از 200 نفر به 10 هزار نفر رسید. من به شخصه ارزش خاصی در مجری بودن نمی بینم و معتقدم اگر یک مجری سابقه خبرنگاری، استاد دانشگاه و کارشناس باشد آن وقت است که می توان به او مجری گفت. مجری باید یک تخصصی داشته باشد وگرنه صرفا مجری بودن باعث نمی شود که آدم وجهه ای پیدا کند. برای مثال اگر احساس می کنید یک مجری خوب کار می کند و کارش خوب دیده می شود حتما در آن پس مهارت ژورنالیستی دیده می شود مگر اینکه مجری ای باشد که مردم به خاطر فیزیک ظاهری اش او را نگاه کنند. در این سالها هم مخاطب من را در حرف حساب و پایش پذیرفت و با من کنار آمد و این مسوولیت من را بیشتر کرده است.
پر طرفدارترین بخش «حرف حساب» کدام بخش بود؟
- در دوره ای باشگاه مردمی راه انداخته بودیم و مشکلات مردم را پیگیری می کردیم، مردم مشکلاتشان را به همراه عکس برایمان ارسال می کردند و ما هم با مسئول مربوطه در این رابطه صحبت می کردیم که رفته رفته پرطرفدارترین بخش برنامه شد. در وهله بعدی به این دلیل که سر و کارمان در این بخش با مسئولین محلی منطقه ای بود زیاد خط قرمز نداشتیم. یکبار هم کارمند دفتری مدرسه ای را در بخش راز موفقیت به برنامه آوردیم که توانایی خوبی در خوانندگی داشت و بازتاب های خیلی خوبی هم در فضای مجازی داشت. اول به ما اجازه ندادند که او را به برنامه بیاوریم منتهی من به سختی پیدایش کردم و به او گفتم برایم فیلمی از مدرسه ای که در آن کار می کنی بفرست و بعد از آن او را به برنامه آوردیم و او به صورت زنده آواز خواند که امروز تقریبا همه حسن عبدی را دیده اند. یا کودکی که دوست داشت در محله شان پارکی ساخته شود که با پیگیری های ما این انجام شد. حتی پرویز پرستویی که به دلایلی دوست نداشت در تلویزیون صحبت کند به این خاطر که ما مشکلات مردم را پیگیری می کنیم حاضر شد به صورت تلفنی ارتباط زنده ای را با ما داشته باشد و در این ارتباط گفت که خودم هم در کودکی شبیه به این بچه بودم.اینها بخشهایی بود که در شبکه های اجتماعی هنوز دست به دست می شود.