«نوار زرد»، سریال زرد!‌

حتما معماهای پلیسی این سریال که گفته نشده است آیا ریشه در واقعیت داشته‌اند یا همه زاده تخیل نویسنده سریال بوده‌اند، عموما خوب طراحی شده و دقیق بودند، هرچند به نظر می‌آمد برخی را با شتاب بیشتر جمع و جور کرده‌اند تا در متن سریال بگنجد.

کد خبر : 750923

خبرگزاری ایسنا: سریال پلیسی «نوار زرد» که از تولیدات سالانه ناجی هنر برای هفته نیروی انتظامی بود، با یک پایان خاکستری متمایل به خوب، تمام شد. ۲۴ قسمت با پرونده‌هایی شامل قتل، آدم‌ربایی، سرقت مسلحانه، کلاهبرداری، قاچاق مواد مخدر، سرقت جسد و البته دزدی از بانک! با هنرنمایی یک «مامور باهوش خوش‌قیافه خوش‌پوش تک‌پر» که کلاه سرش نمی‌رود و محبوب همگان است.

حتما معماهای پلیسی این سریال که گفته نشده است آیا ریشه در واقعیت داشته‌اند یا همه زاده تخیل نویسنده سریال بوده‌اند، عموما خوب طراحی شده و دقیق بودند، هرچند به نظر می‌آمد برخی را با شتاب بیشتر جمع و جور کرده‌اند تا در متن سریال بگنجد.

تولیدکننده‌های سریال علاوه بر طراحی معماهایی که می‌تواند نمره‌های خوبی از منتقدان بگیرد، کارهای دیگری هم کرده‌اند؛ جا دادن برخی دغدغه‌های انسان مدرن شهری در سریال، تلاش برای استفاده از موسیقی خوب، نمایش کتاب خواندن و کمک گرفتن از روانشناس در کنار یک رابطه بی‌نظیر خانوادگی که بیش از ۳۰ درصد سریال را در اختیار دارد و در آن، خانواده نقش اصلی یعنی سریال «سرگرد کاوه کیهان» به تصویر کشیده شده‌اند که نه دعوا می‌کنند، نه خسته هستند، نه مزاحم تصمیم‌گیری‌های همدیگر می‌شوند، بخشی از تلاش تولیدکنندگان سریال « نوار زرد» بوده است تا «پلیس خوب» را در متن تهران امروز نمایش دهد.

اما همه ماجرا همین نیست! باید کمی به عقب برگشت و پرسید هدف از تولید سریال پلیسی چیست؟ آیا سریال پلیسی قرار است ابرقهرمان تنهایی از پلیس ایران را به نمایش بگذارد که رقیق‌القلب و حساس و در عین حال خستگی‌ناپذیر و پرکار است؟ قرار است تصویر پلیسی که به مردم نشان داده می‌شود، همدردی مردم را برانگیزد؟ یا روند حل یک پرونده جنایی را نمایش دهد و اصرار کند که دست زدن به جرم آنقدرها هم که در سریال‌های آمریکایی نمایش داده می‌شود، راحت نیست؟ یا قرار است با سریال‌های پلیسی کمک شود که مخاطبان به داخل سیستم پلیس کشور سرک بکشند و به جای همدردی با یک ابرقهرمان باهوش، با «تصویر واقعی» کسانی که در حال تلاش برای امنیت شهرها هستند آشنا شوند؟ این سوال از آن جهت اهمیت دارد که انصافا بعید است «تصویر تمیز»ی که صدا و سیما و ناجی هنر سعی می‌کنند از پلیس نمایش دهند، به هدف دومی چندان کمکی بکند.

سوال دیگری که در برابر مخاطبان همه سریال‌های پلیسی ناجی هنر و رسانه ملی قرار دارد این است که آیا واقعا پلیس در تامین امنیت و کشف جرم و پیگیری تخلفات، «تنها» است؟ هر کسی که حتی برای یک دعوای جزئی هم به کلانتری مراجعه کرده باشد می‌داند که در روند رسیدگی به هر اختلاف و درگیری و جرم و جنایتی، نقش کارکنان قوه قضائیه بسیار مهم و پررنگ است. اغلب تصمیماتی که در «نوار زرد» توسط «سرگرد کاوه کیهان» گرفته می‌شود، چیزهایی از قبیل آزادی و دستگیری متهمان، انتقال اجساد از محل وقوع جرم، گشتن خانه‌ها و احضار افراد به اداره آگاهی، نیاز به «دستور قضایی» دارد که در این سریال، به عدد انگشت‌های دو دست هم از آن یاد نمی‌شود و شاید سهمی کمتر از نیم‌مرتبه در هر قسمت سریال داشته باشد!

در طول سریال، در چند قسمت شاهد «برخوردهای ناخوش‌آیند مردم با پلیس» هستیم؛ متهمان و مطلعانی که از احضار شدن یا جواب پس دادن ناراحت هستند و به پلیس پرخاش می‌کنند، شاکی‌هایی که سر پلیس داد می‌زنند و می‌گویند که کارشان انجام نشده و کسی به مساله آنها رسیدگی نمی‌کند و حرف‌هایی که نمونه‌های بسیار تندترش را در تاکسی و اتوبوس از مردمی که یک روز در زندگی‌شان با پلیس برخورد داشته‌اند و ناراضی بوده‌اند می‌شود شنید. حتی در نمایش این قسمت از درگیری‌های روزمره پلیس با مردم هم تلاشی برای نشان دادن تصاویری که به واقعیت نزدیک باشد نشده است و باز هم ابرقهرمان خوش‌قیافه، «کاوه کیهان» همه چیز را به جان می‌پذیرد و نه پرخاش می‌کند و نه عصبانی می‌شود. در مقابل، در هیچ کجای سریال، به متهمان، مطلعان یا شاکیانی که به پلیس مراجعه می‌کنند، پیشنهاد حقوقی نمی‌شود. پلیس مدام در بازجویی‌هایی که به تصویر در آمده است به گفتن این جمله تکراری که «حرف زدن به نفع شماست و اگر حرف بزنید من به شما کمک خواهم کرد» اکتفا می‌کند و تنها در یکی دو موقعیت به متهمانش تذکر می‌دهد که «شاید سکوت به نفعشان باشد». به نظر می‌آید که باید بپذیریم همین دو جمله جای تمام توصیه‌های حقوقی که برای حفظ حقوق مردم در مواجهه با پلیس لازم است، چیزهایی مانند حق تماس گرفتن با بیرون، حق داشتن وکیل، حق سکوت کردن و مانند آن را پر می‌کند. در این صورت بعید نیست اگر بگوییم که سریال‌هایی از این دست، هیچ کمکی به حل مشکل «مردم» و «پلیس» نمی‌کنند. وقتی پلیس حاضر نیست از طریق رسانه‌ای آموزش‌های لازم برای برخورد صحیح مردم با نیروهای خودش را منتقل کند، نهایت چیزی که در دنیای واقعی به دست می‌آورد، همان چیزی است که قبلا داشته؛ پرخاشگری و شکایت‌های متعدد رسمی و غیر رسمی مردم از پلیس در مورد اینکه برخورد با آنها یا رسیدگی به درگیری‌های آنها، به اندازه کافی سریع، دقیق و دلسوزانه نبوده است!

با همه این حرف‌ها، حتی اگر ناجی هنر و رسانه ملی قصد داشته‌اند با سریال «نوار زرد» تصویر ابرقهرمان تنهای اخلاقی را از پلیس ارائه دهند، با وجود تمام تلاشی که برای نمایش یک تصویر «بی‌نقص» و «تمیز» انجام داده‌اند، بر اساس نشانه‌هایی که در سریال وجود دارد، شکست خورده‌اند. در قسمتی از سریال، نشان داده می‌شود که مامور همراه «کاوه کیهان» که باید بپذیریم «گیگ» یا جعبه رموز کامپیوتر و شبکه هم هست، کامپیوتر یک طلافروشی را آلوده می‌کند تا به فاکتورها و حساب و کتاب بنگاهی که ادعا کرده مورد سرقت قرار گرفته دسترسی پیدا کند. در قسمتی دیگر در گشتی که در یک کارخانه مشکوک می‌زند، به صورت کاملا غیرقانونی، کامپیوترهای شرکت را آلوده به یک بدافزار جاسوسی می‌کند تا به اطلاعات شبکه‌شده کارخانه دسترسی داشته باشد و بتواند با جاسوسی، اطلاعاتی در مورد تجارت کارخانه به دست بیاورد. این کار، نه تنها غیرقانونی، بلکه غیراخلاقی است. اگر پلیس این سریال چنان که در اواخر سریال یکی دو بار به آن اشاره می‌شود، با «مقامات قضایی» ارتباط دارد و می‌تواند از دستور توقیف کالا در گمرک تا انتقال جسدی از کرمان به تهران و ... را تلفنی از مقام قضایی دستور بگیرد، چرا نمی‌تواند دستور بررسی قانونی یک کارخانه و شرکت را بگیرد و سپس از راه منطقی وارد تحقیقات پرونده‌اش شود و چرا نیاز دارد باز در همان پرونده که مربوط به قاچاق مواد مخدر صنعتی از مرز ایرانشهر به مرز ایروان است، به شیوه جاسوس‌ها از یک‌سری مدارک روی میز منشی رییس کارخانه عکاسی کند؟ آیا نشان دادن چنین تصویری از پلیس، این تصور را در مردم تقویت نمی‌کند که «وارد شدن پلیس به خانه یا محل کار همان و دخالت بی‌اجازه‌اش در همه چیز و از بین رفتن حریم خصوصی بدون مجوز قانون، همان»؟

و باز اگر بنا بر این است که پلیس ابرقهرمان اخلاقی ما، با در نظر گرفتن تمام سکانس‌هایی که در آن گریه می‌کند، به پدر پیرش دلداری می‌دهد، سعی می‌کند سوءتفاهمی که برای یکی از دوستان خواهرش ایجاد شده را برطرف کند، برای مقتولان و خانواده‌هایشان دلسوزی می‌کند و مانند آن، «تعهد کاری»اش را در هر حالی حفظ کند، آیا بهتر نیست که در اتاق بازجویی، روی متهمی که قرار است به برای بازپرسی به دادسرا فرستاده شود، اسلحه نکشد و او را برای پاسخ دادن به سوالی صرفا مربوط به دغدغه‌های عاطفی خودش تهدید به «فرستادن بالای چوبه دار» آن هم «همین فردا صبح» نکند؟ و از همه بدتر، اسلحه‌ای که برای تهدید متهمش مسلح کرده است را همان طور مسلح پشت کمربندش جا ندهد؟ به هر حال این مساله حتی اگر به اخلاق حرفه‌ای کار نیروی انتظامی هم مربوط نباشد، قطعا به امنیت کارکنانش مربوط خواهد بود چون سلاح مسلح شده آماده شلیک است!

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: