یکی از عوامفریبیهای سپاه!
«ببینید دارم با سند و مدرک با شما صحبت می کنم ، با نشانی و هرکس آدرس خواست دارم بروید ببینید که نگویند دارد تهمت می زند...» ابتدای پیام با این جملات شروع میشد، هیچ عکس و فیلمی هم ضمیمه آن نبود...
سرویس اجتماعی فردا: «ببینید دارم با سند و مدرک با شما صحبت می کنم ، با نشانی و هرکس آدرس خواست دارم بروید ببینید که نگویند دارد تهمت می زند...» ابتدای پیام با این جملات شروع میشد، هیچ عکس و فیلمی هم ضمیمه آن نبود...
خوبی خبرنگار بحران بودن این است که می توانی در منطقه بحران حاضر باشی و همه واقعیت ها را ببینی. می شوی ناظر عینی. می توانی همه شایعاتی را که در فضای مجازی منتشر منتشر می شود را راستی آزمایی کنی. خوبی اش این است که می فهمی کدام منبع حرفه ای عمل می کند، کدامیک موثق تر است و کدامشان دنبال درد مردم و کدامشان دنبال عقده گشایی و تسویه حساب گروهی هستند و همین می شود ملاکی برای دیگر اطلاعاتی که همین منابع در اوقات دیگر منتشر می کنند.
ما چند روز اول زلزله کرمانشاه را در روستاهای دشت ذهاب بودیم. در میان روستاهایی متعدد و پراکنده ای که به طور میانگین هرکدام چهل پنجاه خانوار ساکن داشتند و می گفتند شدت زلزله به آنها آسیب زیادی زده و نیاز بیشتری به رسیدگی دارند. شهر سرپل ذهاب را در همان نگاه اول و از منظر شیشه خودرومان در هنگام عبور دیده بودیم. حالا بعد از چند روز که برای پیدا کردن یکی از افراد آسیب دیده که به محله فولادی آمدیم تازه رخ آسیب دیده شهر را هم متوجه شدیم. کسی که دنبالش بودیم یکی از تنها 3 بازمانده از یک ساختمان نوساز چهار طبقه بود که کاملا فروریخته و ویران شده بود. ساختمانی با بیش از 30 کشته که در شلوغ بازی های مسکن مهر و دعواهای سیاسی و رجزخوانی فلان گزارشگر فوتبال در مقابل آن، هیچ کس حواسش به آن و امثال آن نیست. هیچ کس سازنده این ساختمان نوساز که ساکنانش تنها سه چهار ماه بود در آن ساکن شده بودند را مواخده نمی کند و از کسی که مجوز داده و آنکه نظارت کرده و امضا زده و پایان کارداده سوالی نمی پرسد که پس شما چکاره بودید؟!
در همین مسیر بود که بنری دیدم درباره بیمارستان صحرایی سپاه که در محل دانشگاه پیام نور سرپلذهاب مستقر شده است. یکی از مجهز ترین بیمارستان های صحرایی کشور که قبلا آن را دیده بودم. حالا آدرس داده بود و از مردم دعوت کرده بوده برای امور درمانی به آن جا مراجعه کنند. چیز عجیب و غریبی نبود. گفتیم سری به آنجا بزنیم. همه چیز روی روال عادی بود و همه مشغول کار خود. حتی از مسئولی که آنجا بود پرسیدم که چرا از چهار اتاق عمل بیمارستان تنها دوتای آن فعال است و دو تای دیگر نه. و جواب شنیدم که با کاهش مراجعات نیازی به آن نبوده اما اگر لازم باشد فعال می شوند. هنوز در شهر بودیم که پیامی از منبعی نامشخص تو تلگرام دیدم. یک پیام صوتی که زیر آن نوشته بود: «پیام دلاور ایرانی، گوش دهید در مورد بیمارستان صجرایی که سپاه ادعای افتتاح آن را دارد» پیام با همان جملاتی آغاز می شود که در ابتدای این یادداشت خواندید.در ادامه می گوید: «یکی از عوامفریبی های سپاه که در این روزها انجام داده و گفتند یک بیمارستان 60 تختخوابی را در سرپل ذهاب افتتاح کرده. آمدند پلاکارد زدند و چند تا عکس و فیلم گرفتند و رفتند و الان در آن تخته است و بسته است و هیچ کس کاری نمی کند. بعدش هم خودشان رفتند و درش را بستند!» نیاز به آدرس و نشانه و سند و مدرک نبود. این درست همان بیمارستان بود که الان در غیاب بیمارستان اصلی شهر که ساختمان آن ویران و غیر قابل استفاده شده، جلوی چشم من هم مریض بستری داشت هم پزشکان در آن مشغول بودند و داروخانه اش داروی رایگان می داد و پیرزن سالخورده که برای مشکل بیماری قبلی اش آمده بود موقع خروج داشت با زبان کردی برایشان دعای خیر می فرستاد.
همانطور که داشتم از بیمارستان صحرایی دور می شدم، جمله آخر مردی که این پیام را فرستاده بود در ذهنم تکرار می شد که: «اینه کارشان! اینه!»