«پولدارترین شهید» را معرفی میکنیم +عکس
انجمن «ادواردو آنیلی» یک انجمن مردمی برای تبلیغ اسلام است که تازه مسلمانان زیادی را در خود جای داده است. به مناسبت سالگرد شهادت شهید آنیلی سراغ مدیراین انجمن رفتیم.
مشرق: «باشگاه یوونتوس» یکی از محبوبترین باشگاههای اروپاست که در ایران نیز طرفدار زیادی دارد. عدهای آرزو دارند کاش برای یکبار هم که شده ستارههای راهراه پوش را از نزدیک ببینند. مثل ماشین «فراری» و خودروی «لامبورگینی» که داشتن آن یا حتی یک دوردور ساده با آن در خیابانهای شهر برای عدهای یک آمال و آرزوی بزرگ و دست نیافتنی ست. حالا تصور کنید پسر کسی باشید که باشگاه یوونتوس و کمپانی فراری و لامبورگینی و چندین بانک و کارخانه صنعتی تنها بخشی از دارایی هایش باشد. پسری که یک روز در کتابخانه دانشگاه «پرینستون» نیویورک برای اولین بار قرآن را در دستانش گرفت و برای اولین بار از روی کلماتش خواند و به همه داراییهایش پشت پا زد و مسلمان شد و بابت این مسلمان شدن هزینههای زیادی داد تا اینکه به طرز مشکوکی شهید و جنازه اش زیر یک پل پیدا شد. امسال ۲۴ آبان ماه دقیقا ۱۷ سال از شهادت «ادواردو آنیلی» مسلمان ایتالیایی میگذرد. شهید مظلومی که داستان زندگیاش تعداد زیادی را متحول کرد تا افراد زیادی را مسلمان کند.
در کشور ما نیز موسسهای به نام این شهید وجود دارد که فعالیتهایش را روی تبلیغ اسلام، تازه مسلمانان و حل مشکلاتشان متمرکز کردهاست. به همین بهانه سراغ «جمال طاهری» مدیر این انجمن رفتیم تا درباره این انجمن و بخش تازه مسلمانهایش بیشتر بدانیم.
ایده انجمن «ادورادو آنیلی» از مستند «ادواردو» شروع شد
«جمال طاهری» متولد ۱۳۶۳ در شهر اصفهان است که در حال حاضر مدیریت انجمن «ادواردو آنیلی» را به عهده دارد. انجمنی که جرقه شکلگیری آن از دیدن یک مستند درباره «ادواردو» در دهه هشتاد شکل گرفت تا به امروز برسد:«حدود سال ۱۳۸۴ بود که مستندی به نام «ادواردو» برای شهید «ادواردو آنیلی» پخش شد. تا مدتها وقتی شب ها میخواستم بخوابم وقتی به این مستند فکر میکردم گریهام میگرفت. بعد از مستند دیگر فیلمها و سریالهای سرقت از بانک و فیلمهای جنایی برایم مفهومی نداشت. به خودم میگفتم یک نفر به نام ادواردو در زندگی همه چیز داشت اما به خاطر اعتقادی که من در آن بزرگ شدم همه را کنار زد. در حالی که من همه آن اعتقاد را داشتم ولی ادواردو برای رسیدن به این اعتقادات کلی زجر کشید.آن زمان رشته روانشناسی میخواندم. دریک دوره تابستانی امام زمان شناسی هم شرکت کردم. در آن دوره کتابخانه تخصصی وجود داشت که آیت الله میردامادی که الان نجف هستند آنجا بودند. ایشان توریستهایی که به اصفهان میآمدند را آنجا میآوردن و با آنها بحث میکرد و از این طریق خیلیها را مسلمان کرده بود. حتی در هیئتشان هم تازه مسلمانان را میآورد و با آن ها حرف میزد. برایم خیلی جالب بود. بعد یک سری DVD دیدم که در آن پروفسور لگنهاوزن که یک آمریکایی شیعهست و الان در قم زندگی میکند برای مردم عادی و روستایی صحبت میکند. این فیلم حس خوبی به من نداد. حس کردم نه مخاطب حرف سخنران را میفهمد نه سخنران جو را درک میکند. آنجا بود که به حاج آقای میردامادی گفتم چرا روی توریستها و جوانها بیشتر کار نمیکنید؟ چون توریستهای زیادی به اصفهان میآیند و میتوان از داستان ادواردو استفاده کرد و آنها را درگیر کرد. حاج آقا هم خیلی موافق بود و خودش حتی خانهاش را فروخته بود تا در تمام اروپا تبلیغ اسلام کند. به من گفت برو طرحی که داری را مکتوب بنویس و برایم بیار. طرح را نوشتم و اسمش را گذاشتم «انجمن اسلامشناسی نوین» اما یکی از اساتید گفت کلمه «نوین» را بردار. بعد گفتم چرا اسم خود ادورادو را روی انجمن نگذارم؟ و همین شد که «انجمن ادواردو آنیلی» شکل گرفت.»
خواندن قرآن در کتابخانه دانشگاه پرینستون ادواردو را مسلمان کرد
آقای طاهری معتقد است داستان «ادواردو آنیلی» آنقدر خاص و عجیب است که شنیدن آن هرکسی را میتواند تکان دهد. پسر پولداری که در اوج شهرت و ثروت بود اما به همه آنها پشت پا زد و اسلام آورد:« منتهی آرزوی تعداد زیادی از جامعه ما قسمتی از دارایی این شخصیت است. مثلا آرزوی یک مهندس ما این است که در کارخانه فراری کار کند. در صورتیکه کارخانه فراری بخش کوچکی از دارایی خانواده ادواردو بود. یا فوتبالیست ما آرزو دارد نیمکت نشین یوونتوس شود یا تماشاگر ما دوست دارد یک بازی یوونتوس را از نزدیک ببیند. اما باشگاه یوونتوس صاحبش پدر ادواردو است. قدرت این خانواده آنقدر زیاد است که نخست وزیر ایتالیا برای دیدنشان وقت میگیرد و آقای آنیلی میگوید وقت ندارم! حالا فکر کنید تنها پسر این خانواده که قرار است وارث این ثروت باشد به دانشگاه پرینستون نیویورک یا به اصطلاح دانشگاه بچهپولدارها فرستاده میشود و آنجاست که قرآن را برای اولین بار در کتابخانه میبیند و تحت تاثیر قرار میگیرد. طوری که بعدها میگوید احساس کردم که خداوند در این کتاب با من سخن میگوید و ادواردو ۴ سال قبل از انقلاب مسلمان میشود. بعد از آن مناظرهای از آقای دکتر قدیری ابیانه با ژورنالیستهای عراقی، آمریکایی و ایتالیایی میبیند و تحت تاثیر قرار میگیرد. همین زمینه میشود که ادواردو شیعه شود و با امام و انقلاب اسلامی آشنا شود و چندین سفر به ایران بیاید.»
دنبال تشکیل یک ساختار حمایتی برای تازه مسلمانان بودیم
انجمن ادواردو آنیلی ابتدا با نگاه روانشناسانه وارد کار شد تا کار مشاوره و روانشناسانهای با آموزههای اسلامی به مخاطبانش ارائه دارد. اما به مرور این نگاه تغییر کرد و با ورود بخش «رهیافتگان» به انجمن کار به شکل دیگری ادامه پیدا کرد:« در سال ۹۱ بخش رهیافتگان را در نمایشگاه قرآن تهران در دست گرفتیم و هرشب از یک تازه مسلمان دعوت میکردیم که با استقبال بسیار خوب مردم و مسئولین مواجه شد. بعد توانستیم تازه مسلمانها را برای شرکت در برنامههای تلویزیونی معرفی کنیم. جلوتر که رفتیم و وارد زندگی تازه مسلمانها شدیم دیدیم مشکلات بسیار زیادی دارند. فرد تا مسلمان میشود طرد میشود. وقتی طرد میشود جز خدا کسی را ندارد. از طرفی جامعه اسلامی با شک و تردید به او نگاه میکند. اگر خارجی باشد که میگویند:«نکند جاسوس باشد!» اگر ایرانی باشد کمتر کمکش میکنند. فرد تازه مسلمان تنها میشود و بسیاری موضوعات مختلف که باعث شد ما به سمت این برویم که یک ساختار حمایتی برای تازه مسلمانان تشکیل بدهیم.»
مهندس هوش مصنوعی و پزشکی که بعد از مسلمان شدن بیکار شد
آقای طاهری می گوید در تازه مسلمانان پتانسیل های خوب و عجیب و غریبی وجود دارد که می تواند برای تبلیغ اسلام بسیار کمک کننده باشد. تازه مسلمانهایی که هرکدام به شکلی اسلام را پیدا کردند و تسلمیش شدند اما بعد از اسلام آوردن دچار مشکلاتی میشوند که انجمن در حل آن به آنها کمک میکند:« بعضیها عاشق شدند و مسلمان شدند. برخی تحقیقات زیادی کردند و بعد از این تحقیقات مسلمان شدند. عدهای جایگاه علمی بسیار بالایی دارند و مسلمان شدند. برخی هم کارگر سادهای هستند اما مسلمان شدند. یک مورد خاصی که وجود دارد آقای «حسین خوان فرانسیسکو» است. آقای فرانسیسکو دکترای مخابرات دارد و دورههای ویژه در شرکت IBM آمریکا دیدهاست و در آنجا هوش مصنوعی کار کردهاست. بعد از سرطان پدرش به این فکر میکند من که هوش مصنوعی کار میکنم چرا در بحث پزشکی نمیتوانم کمک کنم؟ بعد از آن ۷سال پزشک عمومی میخواند تا هوش مصنوعی را با پزشکی ادغام کند. بعد از آن با امامحسین (ع) آشنا میشود و شیعه میشود و به ایران میآید. بعد عاشق دختری میشود و ازدواج میکند. اما این بنده خدا چندسال در ایران بیکار بود. هر سازمانی که میرفت میگفت که من متخصص هوش مصنوعی هستم به او توجهی نمیکنند. از طرفی هم IBM برایش پاپوشی درست میکند و ۷ سال زندان میبرد. ما پیگیریهای زیادی کردیم و نخبه بودن ایشان را ثابت کردیم. از طرفی هم برای اینکه مدرک پزشکیاش تایید شود یکسال در دانشگاه شهیدپزشکی کارورزی رایگان کرد و در حال حاضر در یکی از بیمارستانهای کشور مشغول به کار است.»
ازدواج تنها پله اول مسلمان شدن برخی تازه مسلمانهاست
یکی از علل زیادی که سبب مسلمان شدن غیرمسلمانان شده ازدواج است. فرد قبل از اسلام آوردن با مسلمانی روبرو میشود و بعد تصمیم به ازدواج با او میگیرد و برای همین مسلمان میشود. آقای طاهری میگوید ابتدا نمیخواستیم روی این نوع افراد کار کنیم. اما متوجه شدیم که از ازدواج فقط بخشی از مسلمان شدن آنها بودهاست:«بسیاری بعد از اینکه مسلمان شدن و سبک زندگی اسلامی را دیدند و با اسلام آشنا شدند تازه موتورشان روشن شدهاست و ازدواج تنها جرقهای از هدایتشان بودهاست. نمونههای زیادی هم در این مورد هست. مثل خانم «صبا بابایی» که تنها مادر شهید خارجی دفاع مقدس است. خانم بابایی دوست داشته هنرپیشه شود اما با یک تاجر مومن یزدی آشنا میشود و بعد از ازدواج به ایران میآید. آنقدر این خانواده یزدی رویش تاثیر میگذارد که قبل از انقلاب در تظاهراتها شرکت میکرد و بعد از انقلاب نیز پسرش را به جبهه میفرستد و در نهایت مادر شهید میشود. حالا بعد از شهادت پسرش خودش را وقف جانبازان شیمیایی کردهاست. از طریق این خانم هم ارتباطات بسیار خوبی ایران با مراکز فرهنگی هیروشیما برقرار کردهاست.»
بت پرستی که بعد از اسلام در کشورش حوزه علمیه تاسیس کرد
در میان تازه مسلمانانی که در انجمن رهیافتگان حضور دارند تعدادی هم هستند که بعد از تحقیقات بسیار همچون «سلمان فارسی» تمام دینها را تجربه کردند و در نهایت اسلام آوردند. آقای طاهری از فردی به نام «شیخ محمد کارو لاسکا» به عنوان یکی از نمونههای خاص این مورد اسم میبرد:«آقای لاسکا در کشور غنا بت پرست بودهاست. همه خانوادهاش بت پرست بودهاند. اما او نمیتوانسته این کار را قبول کند. میگفت وقتی میگفتند این خداست خندهام میگرفت. بعد با مسیحیت آشنا میشود و درس طلبگی مسیحیت میخواند. اما در مسیحیت نیز دچار شبهه و ابهاماتی میشود. بعد از هرکی میپرسد درست و حسابی جوابش را نمیدهد تا اینکه او را به یک کشیش حکیمی معرفی میکنند و میگویند او حتما جوابت را میدهد. وقتی به کشیش میرسد میگوید که اگر دنبال حقیقت هستی مسلمان شو. و بعد از تحقیق مسلمان میشود. بعد از اسلام آوردن با وهابی ها آشنا میشود. انقلاب ایران را که میشنود او را از شیعهها میترسانند اما او میگوید به حرف شما مسلمان نشدم که حالا بترسم و بعد از آن شیعه میشود و به هند میرود. آنجا هم به شک و شبهه میرسد چون دیده بود شیعیان روی مهر نماز میخوانند تا اینکه خواب امام خمینی را میبیند و امام به او میگوید که راه درستی را پیش گرفتهای و آرامش پیدا میکند. بعد به کشورش برمیگردد و میفهمد چون مبلغ شیعه است سفیر عربستان برای سرش جایزه گذاشته تا اینکه به ایران میآید و ۸سال در نجف آباد اصفهان زندگی میکند. در نهایت به قبیله خودش برمیگردد و حوزه علمیه تاسیس میکند و شیعه پرورش میدهد.»
هدف ما در رهیافتگان این است که به تازه مسلمانان حس خانواده بدهیم
انجمن ادواردو آنیلی تاکنون یک کتاب درباره شخصیت «ادواردو» به چاپ رسانده تا کارهای تبلیغیاش را از طریق کتاب نیز ادامه دهد و حالا در تلاش کتاب قصههای ادواردو را برای کودکان نیز تولید کند و معتقد است در شهادت ادواردو یک حکمت بزرگ است که باید از این حکمت برای تبلیغ اسلام استفاده شود. آقای طاهری درباره اهداف بلند مدت این انجمن میگوید:« هدف بلند مدت ما این است که یک مرکزی وجود داشته باشد که افرادی که مسلمان شدهاند اینجا مثل یک خانواده برایشان باشد و همدیگر را پیدا و حمایت کنند و بعد از پتانسیلهای کمکی و تبلیغ این افراد که از کشورهای مختلف آمدهاند برای تبلیغ اسلام استفاده کنیم. یک بخشی هم افرادی هستند که داخل ایران مسلمان شدند که مشکلاتشان هم بسیار زیاد است و طرد میشوند. بسیاری از اینها مشکل ازدواج دارند. یکی از دوستان تعریف میکرد در یکی از مجالس آیت آلله ناصری با خانمی روبرو شده که حدود ۵۰ سال سن داشت و از من خواست به حاج آقا سلام برسانم. وقتی گفتم چرا شما و همسرتان باهم نمیروید. گفت من مادرم یهودی بود و بعد از ازدواج با پدرم مسلمان شد. به همین خاطر ما از دو طرف یهودی و مسلمان طرد شدیم و کسی به خواستگاری ما نیامد. فرد برای خدا مسلمان میشود اما تنها میشود و ما دوست داریم سازوکاری ایجاد شود که تازه مسلمانان همدیگر را پیدا کنند و حس کنند متعلق به یک خانواده هستند.»
در پایان آقای طاهری از مسئولین گله هم دارد و گلههایش را اینطور به ما میگوید:«از مسئولین گله دارم. چون معمولا در حرف و زبان جلو میآیند. اما هنگام عمل آن نگاه اسلامی کمتر وجود دارد. متاسفانه از تازه مسلمانها فقط به عنوان ابزار تبلیغاتی استفاده میکنند و حتی در مواردی با آنها بدهم برخورد شدهاست. اما وقتی به کمک آنها نیاز داریم ما را یاری نمیکنند.»