رهبر ارکستر ایرانی: نامهای به مقام معظم رهبری مینویسم
علی رهبری شاید تنها رهبر ارکستر ایرانی باشد که در سطوح بالای رهبری ارکستر در جهان فعالیت کرده است، او شاید بهترین گزینه برای سخن گفتن دربارهی اصول رهبری ارکستر باشد.
خبرگزاری تسنیم: هرچند ارکستر سمفونیک تهران در طول دهههای گذشته بارها تعطیل شده و فعالیتش با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است، اما به هر روی ارکستر سمفونیک در ایران سابقهای 80 ساله دارد. از حدود 6 دهه پیش هم اجرای موسیقی ایرانی به صورت ارکسترال رواج یافته و تا کنون هم ادامه داشته است. اما در این میان رهبری ارکستر هنوز در میان مردم و حتی در میان علاقهمندان و مخاطبان موسیقی ناشناخته باقی مانده است.
در هفتههای گذشته حضور مهدی وجدانی به عنوان رهبر مهمان در ارکستر ملی حاشیههای بسیاری داشت و موجب اعتراض بسیاری از اهل موسیقی شد. وجدانی در حالی به عنوان رهبر مهمان ارکستر ملی انتخاب شد که هم زمان مدیر روابط عمومی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم هست.
این حضورِ وجدانی در ارکستر ملی شاید لزوم شناخت اصول رهبری ارکستر در میان جامعه را بیش از هر زمان دیگری نشان داد. شاید زمان آن فرارسیده که رهبر حرفهای و غیر حرفهای ارکستر برای مردم شناسانده شود. برای روشن شدن این موضوع سراغ علی رهبری رفتیم. رهبر ارکستری که بعد از 40 سال کار، هنوز سفت و سخت در این رشته فعال است و به عنوان تنها رهبر از خاورمیانه، نه تنها دارنده مدال نقره در مسابقات جهانی سوییس و مدال طلا در فرانسه است بلکه در بازار بین المللی نیز دارای بیش از 250 آلبوم موسیقی کلاسیک است. رهبر ارکستری که به بیش از 120 ارکستر در تمام قارهها دعوت شده و سالها مدیریت ارکسترهای سمفونیک در شهرهای بروکسل، پراگ، زاگرب و مالاگا را به عهده داشته است. علی رهبری در سی و یک سالگی برای رهبری به ارکستر فیلهارمونیک برلین دعوت شده و در 32 سالگی، دستیاری آقای هربرت فون کارایان، رهبر مشهور آلمانی در فستیوال مشهورسالزبورگ در کشور اتریش بود. او در کارنامه هنریاش دریافت بالاترین نشانهای هنری کشورهای بلژیک، اسپانیا، چک و اسلوواکی راثبت کرده است.
در ادامه حاصل گفتوگو با علی رهبری را میخوانید که در آن سعی شده زوایای مختلف رهبری ارکستر را به زبان ساده بازگو کنیم:
تسنیم: رشته رهبری ارکستر برای اغلب مردم و حتی برخی از مسئولان حوزه فرهنگ و هنر، رشتهای ناشناخته است. شاید بسیاری از مخاطبان ما به این موضوع علاقهمند باشند و بخواهند به زبانی ساده اطلاعاتی دربارهی رهبری ارکستر داشته باشند.
اگر رشته رهبری ارکستر را با رشته پزشکی مقایسه کنیم راحتتر میشود به مشکلات این رشته و فرق بین رهبران مختلف پی برد. هرشخصی در هر شرایطی، به خصوص اگر چند بار مریض هم شده باشد، میتواند با تجربهای که پیدا کرده، برای هر شخص دیگری نسخهای بنویسد و حتی نسخه او موثر هم واقع شود. تا روزی که دیگران متوجه شوند، ایشان دکتر واقعی نیست و تجربهاش فقط درمورد بیماری خودش و با شرایط خودش بوده است.
در رشته رهبری ارکستر هم هر شخصی میتواند با آشنایی ناچیز و حتی بدون آشنایی با موسیقی ارکستری، چوبی در دست بگیرد و گروهی راکه مشغول نوازندگی هستند رهبری کند. برای مثال این روزها بحثهای زیادی در مورد قطعه «نی نوا»ی دوست عزیزم استاد علیزاده و رهبری مهدی وجدانی، با ارکستر ملی، مطرح شد. ولی در این بین فراموش شده که رُل اصلی قطعه «نی نوا» را در حقیفت 2 نوازنده پر مهارت حرفهای نی به عهده داشتهاند ودر این شرایط هر موزیسین متوسطی هم میتوانست این قطعه را رهبری کند. آقای مهدی وجدانی رهبری مبتدی هستند و اشکالشان فقط در این بود که نمیبایستی از مقام خودشان(سرپرست روابط عمومی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) استفاده میکردند و جای رهبران جوان دیگر ایرانی را میگرفتند. وگرنه شاید بتوان گفت که سطح کار رهبری ایشان از آقای شهبازیان هم به مراتب حرفهایتر بود.
مهدی وجدانی با حضورش در ارکستر ملی جای کدام رهبران ارکسترِ شایسته را گرفت. اصلا برایمان از رهبران ارکستری بگویید که ایرانی هستند و در خارج از ایران درس میخوانند یا مشغول فعالیتند و در ایران چندان شناخته شده نیستند. لیستی از این رهبران ارکستر دارید که برایمان نام ببرید.
لطفا این لیست 22 نفرهی رهبر ایرانی را که من یادداشت کردهام (که البته تعداد واقعی آنها بیش از این است و من نام همه را الان به خاطر ندارم) و میخواستیم در زمانی که مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران بودم، از آنها به صورت مرتب، به عنوان رهبر میهمان دعوت به عمل بیاورم، ملاحظه بفرمائید. حسین پیشکار، ایرج صهبایی، منوچهر صهبایی، هومن خلعتبری، بردیا کیارس، باربد بیات، فرهاد ماهانی، پیمان منصوری، میلاد عمرانلو، نادر مشایخی، نصیر حیدریان، سهراب کاشف، فرنوش بهزاد، نادر مرتضیپور، اسماعیل تهرانی، پرویز یهیوی، خانم نازنین آقاخانی، پژمان معمار زاده، مازیار حیدری، کاظم عالمی، مازیار یونسی و مهرداد فرید.
اکثر این رهبرهای ایرانی در این رشته تحصیل کردهاند و تجربه واقعیشان با ارکستر، به مراتب بیشتر از آقای وجدانی، شهبازیان و حتی شهداد روحانی بوده و میبایست به صورت منظم، مانند تمام کشورهای دیگر، به این 2 ارکستر دعوت میشدند.
انتظار ما این بود که وزارت فرهنگ و ارشاد هم میبایست از این امر حمایت میکرد که نمیکند. البته اگر آقای وجدانی، که مدیر روابط عمومی معاون وزیر است، بعد ا ز اینها دعوت میشدند هیچ مانعی نداشت. اما نه اینکه اول بسم الله با خودشان شروع کنند.
بیشک رهبر ارکستر برای رسیدن به این جایگاه کار دشواری در پیش دارد. رهبری ارکستر را باید از کجا شروع کرد و لازمهاش کدام تخصصهاست.
اغلب رهبران خوب و موفق دنیا، اول نوازندگی یک یا چند ساز را میآموزند، سپس از دانشگاهها و یا کنسرواتوارهای موسیقی، فارغ التحصیل رشته رهبری ارکستر میشوند. بعد از آن تازه با شرکت در مسابقات رهبری ارکستر و از راههای دیگر، به رهبری ارکسترهای مختلف راه پیدا میکنند و از آن به بعد، دیگر موفقیتشان به کیفیت کارشان ارتباط دارد. تحصیل و برنده شدن در مسابقات هم فقط شما را جلوی ارکستر میبرد و بعد از ان دیگر بستگی به استعداد و توانایی واقعی شما دارد که آیا قادرید که سالها در این رشته بمانید و یا اینکه شما را اخراج میکنند. یک رهبر خوب ارکستر را در کشورهای مختلف روی دست میبرند و به او دستمزدهای بسیار بالا میپردازند. یک رهبر خوب حرفهای، دارای رپرتواری بسیار بزرگ از آثار سمفونیک و اپرائی است. بزرگترین مشکلی که امروز رهبران ارکستر سمفونیک و ملی در ایران دارند و مسئول مستقیم ان هم معاونت هنری وزارت ارشاد استف این که؛ این دو رهبر ارکستر(شهرداد روحانی و فریدون شهبازیان)، هر دو، با وجود داشتن سنی بالا، نه در این رشته تحصیل کردهاند و نه تجربهشان در این رشته بوده است. یکی آرانژمان موسیقی سبٍّک میکرده و دیگری ترانهنویسی. به همین دلیل هم هیچکدام رپرتوار کافی برای اداره یک ارکستر حرفهای را ندارند. به بهانههای مختلف هر دو ارکستر ملی و سمفونیک اغلب در حالت نیمه تعطیلی به سر میبرند. این در صورتی است که، در کشور همسایه ما ترکیه، 22 ارکستر سمفونیک دولتی حرفهای وجود دارد که هر هفته با یک رهبر دیگر، رپرتواری تازه به مردم ارایه میدهند. سابق میگفتند که در ایران داشتن چنین ارکستری غیر ممکن است. ولی 85 نوازنده ارکستر سمفونیک تهران 12 ماه تمام در سال 1394 ثابت کردند که حتی در شرایطی بسیار نامطلوب و رفتار بسیار غیر عادلانه وزارت ارشاد هم میتوانند، حداقل مانند یکی از ارکسترهای ترکیه، هر روز به موقع سر کار بیایند و ظرف 3 یا 4 روز یک برنامه تازه ارایه کنند. امروز ارکسترها، 10 درصد کار ارکستر سال 94 را هم انجام نمیدهند. ضمنا فراموش نشود که اکثر رهبران ارکستری که از خارج به ایران آمدهاند و سنگ وطن را مرتب به سینه میزنند، از افرادی هستند که تمام سعیشان را برای رسیدن به موفقیت در خارج از ایران به عمل آوردند و هنگامی که به جائی نرسیدند، آن موقع به رزومههای عجیب و غریب پناه بردند.
شما به چه کسی رهبر حرفهای ارکستر میگویید و ما از کجا بفهمیم رهبر حرفهای کیست؟ یک رهبر حرفهای نه تنها باید در این رشته واقعا تحصیل کرده باشد، بلکهباید حداقل رپرتوارهاییاز آثار هایدن، موتسارت، بتهوون، برامس، بروکنر، مالر، واگنر، راول، دبوسی، استراوینسکی، شوستاکوویچ و دهها اثر کلاسیک دیگر باشد و دهها اپراهای مختلف را رهبری کرده باشد. از همه مهمتر این است که یک رهبر حرفهای از این راه امرار معاش میکند و برای رهبری ارکسترها به ایشان دستمزدی پرداخت شده باشد. یعنی اگر با رهبر ارکستری رو برو شدید که ادعای رهبری ارکستر در خارج از کشور را داشت، از ایشان بپرسید آخرین باری که خارج از ایران دستمزدی بابت رهبری ارکستری دریافت کردهاند چه زمانی بوده است. به این ترتیب رهبرانی که بالای 30 سال دارند میبایستی جوابی بسیار طولانی داشته باشند. دستمزد رهبران حرفه ای ارکستر چگونه است. آیا این دستمزدها تقسیم بندیِ خاصی دارد. بنده میتوانم تجربه 40 ساله خودم را مطرح کنم. دستمزد رهبران ارکستر در دنیا تقریبا به 4 قسمت ( کاتگوری) تقسیم شده است. قسمت اول حدود 20، تا 30 هزار یورو ( بستگی دارد به کشور) برای یک شب ولی این دستمزد واقعا برای چند رهبر انگشت شمار به قول معروف سوپر استار پرداخت میشود. قسمت دوم بین 15 تا 20 هزار یورو ( که بنده از همان اوایل جزو این گروه بودهام) قسمت سوم بین 5 تا 10 هزار یورو قسمت چهارم 1500، تا 3000 یورو البته رهبران ارکستری هستند( بخصوص ایرانی) که ارکسترها را با پرداخت مبالغ هنگفتی برای رهبری اجاره میکنند.
در رشتهی رهبری ارکستر هم میشود کلاهبرداری کرد و این موارد آیا دیده شده است؟
بله، صد در صد. بخصوص در ایران و کشورهایی که مسئولانش آشنایی زیادی با این فرهنگ ندارند. البته در رشته پزشکی احتمال پی بردن به حقه بازی، بسیار بالاتر است تا در رشته رهبری ارکستر که خدا را شکر مرگ و میری هم ندارد. بله، در ایران رزومههای قلابی فراوانی را، با مهارت زیاد، سر هم کردهاند. مثلا شخصی سالها خودش را به عنوان مدیر هنری ارکستری در امریکا معرفی کرده است که اصلا این ارکستر وجود خارجی ندارد و یا گفته است چندین ارکستر بزرگ امریکا او را به عنوان رهبر میهمان دعوت کردهاند که هیچکدام از این ارکسترها این خبر را تایید نکردهاند و این اخبار حقیقت نداشتهاند. یا اینکه شخص دیگری ادعا کرده که سالهای سال در اروپا رهبری ارکستری را به عهده داشته که با تحقیق دانشجویان رشته موسیقی روشن شده است که این خبر هم کاملا نادرست است. این سبک دروغگویی آنقدر در ایران مرسوم شده است که در سال 1394 روزی در دانشگاه هنر خدمت آقای مختاباد در جلسهای بودیم که تقریبا بسیاری از استادان موسیقی ایران و گروهی از اهالی هنر و فرهنگ اتریش حضور داشتند. در این جلسه یکی از رهبران مسنترما، در حضور همه ما، به این گروه گفت؛ من سالها در اپرای شهر وین شما کار کردهام. من که از این حرف دروغ جا خورده بودم، برای حفط ابروی خودمان خودم را کنترل کردم. چون من میدانستم که ایشان حتی یکبار هم به این اپرا دعوت نشدهاند. این اعمال نادرست، که جلوی چشم و نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد انجام میشوند، بزرگترین ضربه را به جوانان زدهاند. البته نکته غمگینِ ایرانیِ این داستان در این است که عده زیادی از این عمل آگاهی دارند ولی میگویند من با تو کاری ندارم تا وقتی که تو هم با من کاری نداشته باشی. این راهی است که خیلی از سیاست مداران دنیا در پیش گرفتهاند اما نه این که هنرمندان هم این راه را بروند. برای سیاستمداران، که اغلب با رفاقت و پارتی بازی و یا خدای ناکرده رزومههای نادرست به مقامی رسیدهاند، این مسایل آنقدر هم زشت جلوه نمیکند. ولی ضررهای آن برای جوانان جبران ناپذیر است. البته امروزه با وجود اینترنت این کار سختتر شده و امیدوارم با همکاری هرچه بیشتر رسانههای محترم از کشور ما ریشه کن شود.
چطور میشود به درستی و یا نادرستی رزومه یک رهبر پی برد؟
بسیار ساده، اولین قدم را میتوانند رسانهها بردارند، که البته در ایران، متاسفانه تاکنون، در این امر کوتاهی شده وپیگیری کافی به عمل نیامده است. اغلب رهبرانی که از خارج به ایران آمدهاند به خصوص در 20 سال گذشته که اینترنت هم وجود نداشته، از آنجایی که میدانستند رزومه یک رهبر حرفهای، بسیار مهم است و رزومه رهبران مهم و مشهور دنیا را دیده بودند؛ رزومه خودشان را با مهارت به صورتی ترتیب دادهاند که اگر مخاطب به دنبالش نرود وسوالهای چرا؟ ازکجا؟ برای چه؟ و یا مدرکش کو؟ را مطرح نکند، این رزومهها سالها باعث فریب کاری مردم و مسولان میشود و در نتیجه لطمه بزرگی به جوانانی میزنند که رزومهشان واقعی است. امروزه میشود فورا در گوگل تحقیق کرد و هنرمند را سوال پیچ کرد. نه اینکه هرچه که میگوید، برای صدها هزار مخاطب، به نادرستی منتشر شود.
برای مثال چند هفته پیش، اقای حسین پیشکار یک رهبر جوان ایرانی، در 29 سالگی جایزه مهمی در رشته رهبری ارکستر در آلمان برده است. با تجربهای که بنده خودم داشتهام، میدانم که اکنون کشورهای مختلف به این جوان هنرمند، نزدیک خواهند شد و با ایشان تماس خواهند گرفت و قدر و ارزش هنر او را خواهند شناخت. ولی چرا هیچکدام از رهبران ارکستر شاغل در ایران، که سنِ پدر و پدربزرگ این جوان را دارند، تبریکی برای ایشان ننوشتند. چرا وزیر، معاونت هنری و یا دفتر موسیقی نخواستند که به او تبریک بگویند؟ راستی چرا آقای مهدی وجدانی، که مدیر روابط عمومی معاونت هنری وزارت ارشاد هستند و در ضمن خودشان هم رهبر ارکستر هستند، این موفقیت را به اطلاع اطاق نزدیکشان، دفتر موسیقی یا بنیاد رودکی و رسانهها و رییسشان نرساندند. ببینید کار از کجا فاسد است. مگر وظیفه معاونت هنری و دفتر موسیقی فقط گفتن تسلیت است؟ اینها عادت کردهاند فقط از رُفقایشان حمایت کنند، تا برای منافع رفقا خطری ایجاد نشود... وزارت فرهنگ و ارشاد برای فوت هوشنگ استوار آهنگساز بزرگ ایران حتی تسلیت هم نفرستاد. چونکه ایشان جزو گروه مافیایی این وزارتخانه نبودند. ما هنرمندان بزرگی در خارج از ایران داریم که این گروه مافیایی سالهاست در ایران از این هنرمندانِ خارج از کشور حرفی به میان نمیآورد. چونکه ترس دارند یواش یواش رزومههای قلابی خود و دوستانشان بر ملا شود. این روزها برای اولین بار در تاریخ موسیقی ایران بعضی رسانهها موشکافی در این موارد را شروع کردهاند. این علامت خوبی است.
شما همیشه انتقاد میکنید که مسئولان ما از هنرمندان موفق ایرانی در خارج از کشور حمایت نمیکنند، فکر میکنید دلیلش چیست؟
هماطوریکه در پاسخ سوال قبلی اشاره کردم، دلیلش وجود همان افرادی است که با رزومههای قلابی جای جوانان موفق ایرانی را گرفتهاند. افرادی که معاونت هنری وزارت ارشاد را عملا در دست دارند و برای حفظ منافع خود و دوستانشان از ورود هر موزیسینی وحشت دارند.
ممکن است کمی روشن تر صحبت کنید؟
ما در خارج از ایران نوازنده، اهنگساز، رهبر ارکستر و موسیقیدانهای موفقی داریم که بر خلاف اغلب کشورهای پیشرفته، وزارت فرهنگ کشور ما آنان را فراموش کرده است. در صورتی که کشورهای دیگر برای بالا بردن چهره مملکتشان به دنبال هموطنان موفق خارج از کشور میگردند. چرا؟ چونکه افرادی که اطراف وزیر فرهنگ وارشاد، قدرت تصمیم گیری در موسیقی و سرنوشت موسیقیدانها را دارند، یا بیسوادند و یا سوادشان با مسولیتی که دارند مطابقت نمیکند. اگر شما به این لیست توجه بفرمایید متوجه خواهید شد چرا وضع ما به این روز کشیده شده و چرا به خاطر طولانی بودن این لیست زنجیری، وزیر هم جرات و قدرت دست زدن به آن را ندارد.
افراد زیر نه تنها تصمیم گیرندهی اغلب تصمیمات مهم داخلی هستند، بلکه در اکثر فعالیتهای هنری خارج از کشور نیز،حتی از وزارت خارجه پر قدرتترند.
برای مثال ملاحظه بفرمایید چه افرادی امروز برای ارکستر سمفونیک تهران و سرنوشت نوازندگان حرفهای تصمیم میگیرند.
1، علی اکبر صفی پور، مدیر عامل بنیاد رودکی ، شخصی که هیچگونه نزدیکی، تجربه و تحصیلی در این رشته نداشته است.
2، فرزاد طالبی، مدیر کل دفتر موسیقی، و تصمیم گیرنده اکثر تصمیمات مهم در موسیقی مملکت. بدون هیچگونه نزدیکی و تجربه در این رشته و داشتن پایه فرهنگی لازم.
3، بهرام جمالی، نوازنده متوسط سه تار، مدیر عامل انجمن موسیقی و مدیر عامل مستعفی بنیاد رودکی و مسئول این بی سروسامانیها در بنیاد رودکی.
4، حمید رضا نوربخش، خواننده موسیقی سنتی، بدون هیچگونه تجربه تحصیل در موسیقی کلاسیک.
5، محمد سریر، ترانه ساز و بازنشسته وزارت خارجه.
5، داود گنجهای، نوازنده کمانچه.
6، علی مرادخانی، مسول و گرداننده این گروه.
تمام این افراد، سطح موسیقیاییشان از ضعیفترین نوازنده ارکستر سمفونیک نیز پایینتر است. این در حالی است که ما در ایران امروز دهها شخصیت لایقتر از این افراد داریم. آیا این خجالت آور نیست؟ حالا چطور میخواهید این افراد اگر هم بخواهند و حسن نیت هم داشته باشند به دنبال کیفیت، برای تنها ارکستر سمفونیک مملکت باشند؟
بنده سعی کرده ام خدمت رییس جمهور و وزرای فرهنگ وارشاد این مشکل بزرگ را گوشزد کنم. ولی متاسفانه مثل اینکه تا به حال نتوانستهاند این مشکل مملکتی را حل کنند.
بعد از تمام این تلاشها تنها راهی که برای بنده به عنوان کارشناس باقی مانده، نوشتن نامهای مستقیم به دفتر مقام معظم رهبری، برای تقاضای کمک است. تقاضا کنم که واقعا به این مشکل هنری مملکتی در جهت حمایت از نسل هنرمند جوان، رسیدگی جدی بشود.