روحانی چگونه می‌توانست عبرت آموز کره شمالی نباشد؟

قذافی با ندامت در واشنگتن گفت: «این عادت آمریکایی‌هاست. لیبی نمی‏‌تواند الگویی برای حل پرونده هسته‌ای ایران ‏باشد». کاش این عبارت تلخ قذافی را آقای روحانی به وقتش شنیده بود.

کد خبر : 742270
مشرق؛ محمد ایمانی: آقای روحانی امروز درباره عهد شکنی دولت آمریکا و در عین حال دعوت به مذاکره درباره موضوعات جدید، گفت: «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ بعضی‌ها می‌گویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا قرص و محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل می‌گوید که اهل مذاکره و تعهد نیست، اما به برخی کشور‌های شرق آشیا (کره شمالی) می‌گوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانه اند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکره‌ای که به تایید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید». حرف‌های عبرت آموزی است که روحانی از تجربه خود به شرق آسیا منتقل می‌کند، اما کاش به جای اینکه ایشان آینه عبرت سایرین شود، از عبرت معمر قذافی درس می‌گرفت و به وسوسه معامله و قول و قرار با شیطان بزرگ تن نمی‌داد. قذافی به خیال نرم کردن دل غرب و تبدیل آن‌ها به شریک، پذیرفت که چند میلیارد دلار خسارت بدهد و برنامه هسته‌ای عاریه‌ای خود را کاملا برچیند؛ سال ۲۰۰۴ تمام برنامه هسته‌ای لیبی را بار کشتی‌ها کرد و تحویل آمریکا داد! هر چند خانم رایس (وزیر خارجه آمریکا) سفری به لیبی داشت و برای قذافی هم سفر‌های پر طمطراق به برخی کشور‌های اروپایی و حتی آمریکا (دیدار با اوباما) را ترتیب دادند، اما مطالبات آمریکا و غرب مدام رو به تصاعد بود. قذافی در راستای اعتمادسازی (!) بیشتر، تسلیم یا انهدام بخش مهمی از قدرت نظامی لیبی از جمله موشک‌های اسکاد بی و کاهش برد موشک‌ها به ۳۰۰ کیلومتر را هم پذیرفت. اجازه دسترسی و بازجویی آمریکا از برخی مقامات نظامی و هسته‌ای را هم به این‌ها اضافه کنید. آن روز‌ها چه کف و سوتی که مقامات غربی برای بلاهت‌های قذافی نمی‌زدند. تونی بلر اقدامات قذافی را تاریخی و شجاعانه می‌خواند و در کنار برلوسکنی و سارکوزی، برای قرارداد‌های پر سود تجاری و نفتی و حتی نظامی یک طرفه نقشه می‌چید. نمایش خروج لیبی از انزوای سیاسی و اقتصادی رونق داشت. هیئت‌های بزرگ می‌آمدند و می‌رفتند. بلر و سارکوزی و برلوسکنی با قذافی عکس یادگاری می‌گرفتند و بلر او را با اسم کوچک صدا می‌کرد. اما در تمام این مدت آمریکایی‌ها می‌گفتند اتهامات لیبی مانند کوه یخ است که فقط به اندازه نوک آن (۵ درصد) شفاف سازی شده است. در همین فضای تهدید و تطمیع و فریب بود که معاهده‌ای میان بلر و قذافی در سال ۲۰۰۶ امضا شد مبنی بر اینکه انگلیس در صورت وقوع حمله به لیبی، از امنیت قذافی و حکومت او دفاع کند. انگلیس، اما در کنار آمریکا جزو مهاجمان بعدی بود. چند سال قبل و در آغاز این روند احمقانه، کاندولیزا رایس گفته بود «الگوی لیبی، مدل خوبی برای دیگر کشور‌ها مانند ایران است». اما وقتی بدعهدی‌های آمریکا بر سر لغو تحریم‌ها اوج گرفت، قذافی با ندامت در واشنگتن گفت: «این عادت آمریکایی‌هاست. لیبی نمی‏تواند الگویی برای حل پرونده هسته ‏ای ایران ‏باشد». کاش این عبارت تلخ قذافی را آقای روحانی به وقتش شنیده بود. استاد شهید مطهری نامه اندرزی به دخترش نوشته است. کاش علی مطهری - که گفت: «۲۰ دقیقه هم برای بررسی و تصویب برجام زیاد بود» - و آقای روحانی با نگاه خریدارانه آن را می‌خواندند: «می‌گویند؛ مرد خردمند هنر پیشه را / عمر دو بایست در این روزگار/ تا به یکی تجربه آموختن/ با دگری تجربه بردن به کار. ولی بعضی افراد آن چنان زیرک و باهوش اند که گویی دو بار به دنیا آمده اند و این، بار دوم است و بعضی افراد چنان اند که با چند بار به دنیا آمدن هم، تجربه نمی‌آموزند و من امیدوارم و از خداوند متعال مسئلت دارم که تو و سایر فرزندانم از گروه اول باشید». پیامبر اعظم (ص) فرمود: «مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود». اشکال بزرگ برخی سیاستمداران ما چه بود که برای چندمین بار از سوی افعی خوش خط و خال آمریکا گزیده شدیم؟ ثم ماذا؟ بعد از حرف‌های عبرت آموز روحانی برای سایر دنیا، او چگونه می‌خواهد جبران کند؟ مسئله امروز، فقط این است؛ و گرنه گله گذاری صرف از دشمن، اسباب تخفیف گوینده خواهد شد. آقای روحانی فرصت جبران دارد، اگر که بخواهد مومنانه رفتار کند و این بار گرفتار وسوسه اوپا نشود.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: