زندگی سلطان کوکائین از زبان پسرش

خوان پابلو اسکوبار، پسرِ پابلو اسکوبار، قاچاقی معروف کلمبیایی، معروف به سلطان کوکائین تا کنون دو کتاب در باره زندگی پدرش منتشر و در ساخت مستندی درباره زندگی او شرکت کرده است.

کد خبر : 741328

العالم: او بعد از مرگ پدرش مجبور به تغیر هویت و ترک کلمبیا شد. فرزند بنیانگذار کارتل مدیین (شبکه سازمان یافته قاچاق مواد مخدر در شهر مدئین در کلمبیا) در گفتگویی به مناسبت چاپ تازه ترین کتابش، تحت عنوان «پدرم، پابلو اسکوبار» تصویری واقعی از پدرش ترسیم کرده است.

پابلو اسکوبار، قاچاقچی کلمبیایی مواد مخدر به عنوان ثروتمندترین قاچاقچی کوکائین در جهان بود. عده ای به او به خاطر کمک هایش به قشر فقیر لقب رابین هود را داده بودند و عده ای هم او را قاچاقچی بی رحم می دانستند. بر اساس زندگی او چند فیلم سینمایی و سریال ساخته شده است. پس از مرگ پدرش در سال ۱۹۹۳، خوان پابلو اسکوبار مجبور به تغییر هویت و فرار از کلمبیا شد. او که نمی خواست پا جای پای پدرش بگذارد تصمیم گرفته پیام آور صلح و دوستی در سراسر جهان باشد.

خوان پابلو اسکوبار پسر سلطان کوکائین، معمار، نویسنده و یکی از مبارزان سرسخت قاچاق مواد مخدر است. او در مستندی به نام «گناهان پدرم» شرکت کرده است.

او در کتابی که تحت عنوان «پدرم، پابلو اسکوبار» منتشر شده از روابط پدرش با سازمان سیا پرده برداشته است. یولاندا سانچز، خبرنگار یورونیوز به مناسبت مراسم معرفی این کتاب در شهر لیون گفتگویی با او انجام داده است.

شما مدت های زیادی در باره پدرتان پابلو اسکوبار سکوت کردید. اما طی سالهای اخیر دو کتاب درباره او منتشر و در ساخت مستندی هم درباره او شرکت کرده اید. چرا الان این تصمیم را گرفتید؟

خوان پابلو اسکوبار: «به نظرم به عنوان پسر و یکی از اعضای خانواده اش که به اطلاعات و شواهد زیادی هم دسترسی دارد، این حق را دارم. به نظرم می آید که از شخصیت پابلو اسکوبار برای گفتن داستان هایی استفاده شده که حقیقت ندارند. وظیفه من به عنوان پسرش این است که واقعیت را در باره او بگویم. گفتن این حقایق منفعتی برای من ندارد، برعکس این حقایق تصویر بد و چه بسا بدتری از آنچه در فیلم ها و سریال ها دیده ایم از پدر من ارائه می کند.»

پابلو اسکاربو، رابین هود یا قاچاقچی بی وجدان

عده ای به او لقب رابین هود را داده بودند و عده ای هم او را یک قاچاقچی بی وجدان می دانستند. پدر شما دقیقا کیست؟

«رابین هود لقبی است که رسانه ها به او داده بودند. او کاری به اقدامات دولت نداشت. خودش خانه، بیمارستان، مدرسه و مرکز ورزشی می ساخت- کارهایی که دولت انجام نمی داد. به همین دلیل هم نزد مردمی که احساس می کردند به حال خود رها شده اند، محبوب بود. این مسئله طی سالها باعث مصونیت او از مجازات و حفاظتش شده بود. زندگی پدرم پر بود از تناقض و پارادوکس. او با پول حاصل از قاچاق موارد مخدر برای جوانان زمین ورزش می ساخت تا به سمت مواد مخدر نروند.»

شما کتاب اولتان را به پدرتان تقدیم کرده اید، به خاطر اینکه مسیری را که نباید در زندگی طی کنید، به شما نشان داد. چه خاطرات و تصویری از پدرتان باعث شد این کار را بکنید؟

«خشن ترین تصویری که فکرش را هم نمی کنید. خشونتی که در اثر کارهای پدرم در خانواده ام و در کلمبیا رخ داد به مخیله کوانتین تارانتینو هم نمی رسد.»

«بهترین خاطراتم مربوط به زمانی بود که پدری می کرد و بدترین خاطرات را از خشونت هایش دارم. تنها چیزی که دیگران درباره پابلو اسکوبار نوشته اند و من هم با آن موافقم عشق بی حد و حصرش نسبت به خانواده بود.»

در چه مورد او را سرزنش می کنید؟

«وقتی روبرویم بود- همین طور که الان من و شما هستیم، هزاران بار به او می گفتم که از آدم ربایی و کشتن مردم و بمب هایی که منفجر می کند، خوشم نمی آید. چون همیشه این خشونت ها به خود ما برمی گشت.»

سه سال بعد از چاپ کتاب اولتان آیا متوجه تغییری در نحوه شناخت شخصیت پدرتان شده اید؟

«حقیقت زندگی پدرم با افسانه هایی که مردم در باره زندگی او می سازند و می فروشند فرق آشکار دارد. همه این افسانه ها یک عنصر مشترک دارند، تلاش در شکوهمند جلوه دادن زندگی پدرم تا فروششان بیشتر شود. می دانم که اگر از زندگی او تعریف و تمجید می کردم هزاران نسخه از کتابهایم به فروش می رفت و خیلی بد می بود اگر می خواستم با همان داستان ها به جنگِ آنها بروم. اما به نظرم بین شیوه ای که من این وقایع را بازگو کرده ام و دیگران تفاوتی وجود دارد. وقتی برای ارائه کتاب دومم به آرژانتین رفته بودم نامه ای دریافت کردم که بیان کننده تفاوت روایت من با داستان های های دیگران است. پسر بچه ۱۳ ساله ای پاکت دربسته ای به من داد و گفت که پدرم را از هشت سالگی می شناخته. او گفت: "مادربزرگم داستان هایی از پدرت برایم تعریف می کرد. فیلم ها و سریال هایی را که در باره زندگی او بود خیلی دوست داشتم. همیشه دلم می خواست پابلو اسکوبار بشوم. تا اینکه کتاب تو را خواندم الان دلم می خواهد روزنامه نگار بشوم".»

پول های کوکائین برای ما مرگ و خشونت می آورد

به جوانانی که از پدر شما بت ساخته و می خواهند مثل او باشند چه می گویید؟

«از آنها می خواهم سراغ داستان واقعی زندگی پابلو اسکوبار بروند. زندگی او آن چیز پر زرق و برقی نیست که در سریال های تلویزیونی می بینند. از خودم می پرسم: وقتی کسی شب در خانه در انتظار شما نباشد، چه فایده ای دارد که کاخ داشته باشید. من با پدرم مخفی شده بودم. میلیون ها دلار پول دم دست داشتیم، اما گرسنه بودیم. پول قرار است شما را از گرسنگی حفظ کند. اما این پول برای ما گرسنگی آورد، و مرگ و خشونت و درد از دست دادن عزیزانمان را به همراه داشت. خشونت هایی که تمامی نداشت. من به هیچ کس توصیه نمی کنم پا به چنین دنیایی بگذارد چون قاچاق مواد مخدر شغلی است که بازنشستگی ندارد.»

بعد از گذشت بیشتر از ۲۰ سال از مرگ پابلو اسکوبار، تولید و مصرف کوکائین بیشتر شده است؟ چه عاملی باعث شکست در مبارزه با مواد مخدر شده است؟

جنگ با قاچاق مواد مخدر سالهاست که شکست خورده است. شکست خورده چون بازی کثیف ممنوعیت مواد مخدر، بهترین تبلیغ برای استعمال مواد مخدر است. با ممنوعیت مواد مخدر پول زیادی به جیب یک عده سرازیر می شود. کسانی که بیشتر از همه قدرت دارند بیشترین منفعت را از این ممنوعیت می برند. منظورم آمریکاییهاست. چرا آمریکایی ها به جای اینکه درباره چیزهایی بگویند که من از رابطه پدرم با اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا و سازمان سیا در کتابم نوشته ام، سر ما را با رسوایی های کوچکی گرم می کنند که در سراسر جهان و در آمریکای لاتین درباره مواد مخدر رخ می دهد.»

آموزش قویترین سلاح مبارزه با قاچاق مواد مخدر

آیا قاچاق مواد مخدر صلح را در کلمبیا تهدید می کند؟

تا زمانی که مواد مخدر در کشور من ممنوع است جنگ هم ادامه خواهد داشت. در هر جای دیگری هم همین طور است. ممنوعیت مواد مخدر عامل اصلی خشونت است. به نظر من وقت آن فرا رسیده که با وجود مواد مخدر کنار بیاییم. این جنگ را با اسلحه نمی بریم. چون بزرگترین سلاح ها دردست فروشندگان مواد مخدر است.

با آموزش می توان کاری کرد؟

«آموزش، قوی ترین سلاح برای مبارزه با مشکل مواد مخدر است. هیچ بچه ای را سراغ ندارم که مثل من در دهه هشتاد میلادی در معرض مواد مخدر و مصرف آن بوده باشد. پدرم آنقدر خوب در این باره برایم گفته بود که تا ۲۸ سالگی هم جرات نکردم ماریجوانا را امتحان کنم.»

سالها حاضر نبودید فرزند داشته باشید چون به نظرتان می آمد که کاری خودخواهانه است. حالا به پسرتان چه خواهید گفت آیا پنهان می کنید که پدربزرگش چه کسی است؟

«از دو سالگی به او گفته ام که پابلو اسکوبار کیست. واضح است که به او نخواهم گفت که قاچاق مواد مخدر چیست. او می داند که پدربزرگش پابلو اسکوبار است. تعهد من نسبت به او این است که با عشق و احترام بزرگش کنم چون می دانم که این همان کاری است که پدرم اگر زنده بود می کرد. البته او از تمام جنایت هایی که پدربزرگش مرتکب شده مطلع خواهد شد و روزی که فرصت این پیش بیاید که پابلو اسکوبار دیگری شود، آنقدر توانایی خواهد داشت که راه دیگری را انتخاب کند.»

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: