اگر با لباس محلی‎تان به بیرون از خانه بیایید، چه می‌شود؟

تا به حال فکر کرده‌اید یک روز لباس محلی‌تان را بپوشید و سوار مترو شوید و مثلاً بروید میدان انقلاب برای خرید؟ با شال کمر و «پاتول» و «کلاه پیچ» کردی یا کلاه نمدی و «زیرجامه» و «جبه» تهرانی‌ یا لباس بلوچی و اگر خانم هستید با روسری «گل ونی» لری یا دامن قاسم آبادی بیرون بروید؟

کد خبر : 737276

سرویس اجتماعی فردا: تا به حال فکر کرده‌اید یک روز لباس محلی‌تان را بپوشید و سوار مترو شوید و مثلاً بروید میدان انقلاب برای خرید؟ با شال کمر و «پاتول» و «کلاه پیچ» کردی یا کلاه نمدی و «زیرجامه» و «جبه» تهرانی‌ یا لباس بلوچی و اگر خانم هستید با روسری «گل ونی» لری یا دامن قاسم آبادی بیرون بروید؟

شما کجایی هستید؟ پدر و مادرتان کجایی هستند؟ حتی اگر خیلی خیلی خیلی تهرانی هم باشید لباس محلی دارید اما اگر شما نه، کس دیگری را با لباس محلی تهران یا کردستان یا سیستان و بلوچستان توی مترو یا بی. آر. تی ببینید، چه می‌کنید و یواشکی به بغل دستی‌تان چه چیزی می‌گویید؟ تجربه‌ای که مجید احمدی از سر گذراند و بعد از یک تهرانگردی طولانی به تحریریه «ایران» آمد و گزارش داد. لباس محلی افغانستانی که برای آدم ناواردی مثل من خیلی هم با لباس بلوچی فرقی نمی‌کند. ادامه این گزارش را به نقل از روزنامه ایران می خوانید:

احمدی می‌گوید: «تجربه عجیبی بود؛ خیلی‌ها مسخره‌ام کردند پسری به دوستش گفت این بابا به قیافش می‌خوره داعشی باشه. یکی پرسید کجایی هستی؟ لباس کدوم طایفه رو پوشیدی؟ خیلی‌ها زیر چشمی نگاه می‌کردند و دزدکی می‌خندیدند. بعضی‌ها سرشان را تکان می‌دادند انگار گفته باشند ببین تهران چه وضعی شده!؟ تنها مرد میانسالی با لبخند پرسید افغان هستی؟ من خیلی دوست دارم به کشورتان سفر کنم.»

احمدی از هزاران نگاهی که او را با تمسخر مشایعتش، کرده‌اند، می‌گوید. نگاه‌های سنگین کسانی که حتی دقیقاً نمی‌دانند لباسش لباس یکی از اقوام ایرانی است یا لباس کشوری همسایه؟ راستی اگر شما توی مترو یک هموطن کرد یا زاهدانی را با لباس محلی ببینید به این موضوع فکر می‌کنید که او مسافر است و صدها کیلومتر راه آمده و احتمالاً حالا هم خسته است پس بلند شوم و صندلی‌ام را تعارف کنم؟ احمدی می‌گوید: «علاقه زیادی به لباس، گویش و فرهنگ افغانستانی‌ها و اقوام شرق کشور دارم و با توجه به اینکه چند مدتی در سیستان و بلوچستان خدمت کرده‌ام این علاقه مخصوصاً نسبت به فرهنگ شرق کشور بیشتر و بیشتر شد تا اینکه چند مدت پیش لباس‌شان را خریدم و پیش خودم گفتم آن را بپوشم و یک روز هم با لباسی که دوستش دارم به خیابان و مترو و دانشگاه بروم. به‌ نظر خودم ایده خوبی است. وقتی از خانه بیرون زدم، با توجه به اینکه سبیل‌هایم را کوتاه کرده ‌بودم و ظاهرم شبیه به اهالی مناطق شرق کشور شده‌ بود، نگاه‌ها کمی آزاردهنده‌ بود. بعضی از آدم‌ها چپ چپ نگاهم می‌کردند. انگار من با پوشش‌ام به آنها توهین می‌کنم، اما کمی بعد که خواستم از عرض خیابان عبور کنم، راننده‌ای به احترام من توقف کرد و کمی از استرسم کاسته‌ شد.

توی ایستگاه مترو نگاه‌‌های کنجکاو و گاهی طعنه‌آمیز بیشتر و بیشتر شد. بعضی از جوان‌ها متلک‌ ‌انداختند، شاید فکر می‌کردند ایرانی نیستم. یکی دو نفر هم پرسیدند از کجا آمده‌ام و از لباسم تعریف کردند. یک نفر شماره‌ام را گرفت و قرار شد وقتی موقعیت سفر پیدا کردیم به اتفاق هم برویم افغانستان!

بعضی‌ها که تعدادشان خیلی کم بود بی‌تفاوت از کنارم گذشتند. شاید توی فکر بودند، شاید هم برایشان اهمیتی نداشت که چه کسی با چه پوششی از کنارشان می‌گذرد. فضای دانشگاه کمی بهتر از بیرون بود. خیلی از همکلاسی‌هایم یا دانشجویان دیگر از این ایده پرسیدند که چرا با این تیپ و شکل و شمایل بیرون آمده‌ام، انگار برای آنها هم این نوع پوشش یا هر پوششی جز کت و شلوار و لباس جین و اسپرت عجیب به ‌نظر می‌رسد. چندتا از دانشجوها هم سر به سرم گذاشتند ولی استادان از این ایده‌ام استقبال کردند. آنها هم اعتقاد داشتند‌ ای کاش بشود که پوشیدن لباس محلی عادی شود و مردم هم یاد بگیرند به انواع پوشش‌ها احترام بگذارند.»

فقط یک کشور جز ایران را نام ببرید که این همه لباس محلی داشته باشد. زیبایی به کنار، فقط تنوع را نگاه کنید. اگر در کشورهای حوزه خلیج فارس دشداشه می‌پوشند، جز دشداشه پوشش دیگری ندارند اما برگردید و به تک تک شهرها و استان‌های ایران نگاه کنید؛ تنوع را ببینید و زیبایی را. چرا از این همه زیبایی و تنوع شرمنده می‌شویم؟ چرا این زیبایی را غریبه می‌دانیم؟ سهم این همه زیبایی حتی در حد چند المان کوچک در لباس به اصطلاح رسمی ما کجاست؟ چرا فکر می‌کنیم تنوع و زیبایی لباس‌های محلی ما فقط برای جشنواره‌ها و برنامه‌های فانتزی تلویزیون است؟

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: