داستان رئیس یک روستا با ۴ زن و ۲۷ فرزند در یک مستند
مهدی قنواتی معتقد است که در مستند «همجا» چیزی را نقد نکرده است بلکه خود افراد، داستان خودشان را روایت میکنند.
خبرگزاری تسنیم: مستند «همجا» روایت زندگی مردی بنام «عبدالحسن» است که یک روستا در جنوب ایران را برای خود و خانوادهاش ساخته است. این روستا در استان بوشهر واقع شده و درآمد اصلی آنها هم از راه کشاورزی و دامداری است. روستا دارای یک حسینیه و یک مدرسه اختصاصی است که شاگردان مدرسه همگی خواهر و برادر هستند. عبدالحسن طی این سالها توانسته برای روستای خودش برقرسانی کند. او چهار زن و 27 بچه دارد.
مهدی قنواتی کارگردان مستند «همجا» است. او از سال 1381 با ساخت فیلم کوتاه «مجنونین همیشگی» فعالیت فیلمسازی خود را آغاز نمود و تاکنون آثاری چون عطسه، جاجیم، یافتآباد، پیشکسوتان صنعت مبلمان، موزه رشت و 4 مستند صنعتی در حوزه نفت و دریا را کارگردانی کرده است.
مستند «همجا» که در دهمین جشنواره سینما حقیقت نیز حضور داشت، توانست 3 جایزه ارزشمند را در بخش فیلم مستند نیمه بلند در جشن مستقل سینمای مستند از آن خود کند. علاوه بر این، توانست جایزه بهترین کارگردانی را از جشن خانه سینما نیز دریافت کند. به بهانه همین مستند گفتوگویی با مهدی قنواتی داشتیم.
در ابتدا راجع به مستند «همجا» توضیح دهید. سوژهی این مستند موضوعی خاص است. چگونه چنین سوژهای توجهتان را جلب کرد تا سراغ آن بروید؟
در ابتدا سوژهی دیگری را مد نظر داشتیم/ اتفاقات باعث شد تا مسیر فیلم عوض بشود
در ابتدا سوژهی دیگری را مد نظر داشتم. در شهرهای جنوبی ایران چند زن داشتن در میان مردان امری تقریبا متداول است. در ابتدا قصد داشتم تا این موضوع را سوژهی مستند قرار بدهم اما در مسیری که حرکت کردیم با افرادی آشنا شدیم که مسیر مستند را به کلی عوض نمود. به نظرم پدیدهی چند زنی موضوع جدیدی نبود که بخواهم به آن بپردازم. در مقابل با سوژهای آشنا شدم که مردی بود که روستایی را ساخته بود که تمام اعضای آن روستا، اعضای خانوادهاش هستند.
نمایش روابط انسانی بین در روستایی که همه با هم فامیل هستند نقطه عطف فیلم بود
دیدن این موضوع در فیلمبرداری اولیهای که داشتیم برایم خیلی جذاب بود و توجهم را جلب کرد. ما در ابتدا با این دید رفته بودیم که آن آقا یکی از شخصیتهای ما باشد اما وقتی بخش اول فیلمبرداری تمام شد، تصمیم گرفتیم که این سوژه با این شکل و شمایل و اینکه توانسته بود یک جامعه را تشکیل بدهد، سوژه اصلی فیلم بشود. حال اینکه در روستا، نفرات به چه گونه هستند، هر کس چه کاری انجام میدهد و روابط بین افراد به چه شکلی است برایمان جذاب بود. در حقیقت نمایش روابط بین افراد در روستایی که همه با هم فامیل هستند باعث شد تا فیلم را کلا بر روی این خانواده پرداخت کنیم.
حال جالب است که این مرد با تشکیل خانواده در این وسعت یک روستا را تشکیل داده است. تلاشهای او ستودنی است، برای روستا برق کشیده است، راه آورده است، مدرسه و حسینیه ساخته است و در روزهای تاسوعا و عاشورا و شبهای قدر میزبان مهمانان است و به صورت کلی فعالیتهای گستردهای انجام میدهد. علاوه بر این، نمایش اتفاقات روستا مثل رایگیریها، قانونگذاریها، نظارتها و ... بسیار جالب توجه است. ما با یک روستا روبهرو هستیم که همهی اعضای آن، افراد یک خانواده هستند. رئیس روستا هم برای این که بتواند نیروی انسانی مورد نیاز روستا را تامین کند، چند زن گرفته است. این تفکری است که در بخشهای مختلفی از کشور ما وجود داشته است. حال ممکن است یک نفر تعدادی بچه را از یک زن داشته باشد اما ایشان بچههایش را از زنهای بیشتری دارد.
با توجه به موضوع خاصی که این فیلم دارد، چه بازخوردهایی از مخاطبان گرفتید؟
این فیلم بخشی از تاریخ اجتماعی چند زن داشتن را به تصویر کشید
اولین نمایش ما در جشنواره حقیقت سال گذشته بود. در طی این یک سال، بازخوردهای مثبتی گرفتیم. این فیلم باعث ایجاد کنشی در میان خانمها شد. جالب بود که محققان در زمینه نظامهای مردسالاری سوالهایی میپرسیدند. یکی از جملات بسیار زیبایی که یکی از محققین به من گفت، این بود که در فیلم بخشی از تاریخ اجتماعی این سوژه که در ذهن ما است را به تصویر کشیدید. اکنون با دیدن این فیلم یک تاریخ تصویری از این موضوع در ذهنمان ایجاد شده است. منتقدان و سینماییها واکنش مثبتی داشتند.
در بسیاری از مناطق ایران چند زن داشتن سنت است و بین زنها اختلافی ایجاد نمیشود در حالی که در شهرهای بزرگتر این موضوع متفاوت است و تعدد زوجین به نوعی خیانت به همسر اول حساب میشود. تقابل بین این دو موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
قصد قضاوت افراد را نداشتیم/ خود آدمها خودشان را روایت میکنند
من سعی نکردم که این مساله رابه قضاوت شخصی خودم بگذارم و بگویم این موضوع خوب است یا بد است. من از همان ابتدا تصمیم گرفتم که زندگی این مدلی را نشان بدهم و خود آدمها خودشان را روایت کنند. در هیچ جا هیچ سوالی نکردم که افراد را به قضاوت بکشانم. روی این لبه حرکت کردن خیلی سخت است. باید دقت کنید که فیلم خاله زنکی نشود چرا که به هر حال تعدادی زن هستند که باهم زندگی میکنند. در ظاهر میبینیم که اینها از کنار هم بودن خیلی خوشحال هستند و میبینیم که در جایی از فیلم، زنان میگویند از این که زن دیگری در کنارمان است، کاملا راضی هستیم چرا که باعث میشود که ما بهتر کارها را انجام بدهیم.
«همجا» تعدد همسران را تقبیح نمیکند/ اعتراضهای مدنی بین فرزندان را روایت میکنیم
اما در مقابل در بخش آخر فیلم میبینیم که این زنها مشکلاتی را هم با هم دارند اما مجبور هستند که با آن مشکلات کنار بیایند و آن را بپذیرند. اصلا نماد تقبیح این موضوع را نداشتیم و بیشتر به شکل اعتراضهای مدنی در میان فرزندان آنها این قضیه را روایت میکنیم. در فیلم دو تا از بچههایشان را نمایش میدهیم، یکی از آنها تازه به سن بلوغ رسیده است و اعتراض میکند که چرا پدرم این کارها را کرده است و نباید این اقدامات را انجام میداده است. یکی دیگر از بچهها نیز در تدارک مراسم عروسی خود است. قبل از عروسی از او میپرسم که دوست داری که مثل پدرت چند زن داشته باشی؟ او هم خیلی قاطع میگوید که من هرگز این کار را انجام نمیدهم چرا که اگر روزی پدرم نباشد و یا مدیر روستا نباشد همه چیز به هم میریزد.
حال جالب است که برداشتی که خود من و مخاطب از این موضوع کرد، بیشتر روی بحث مرد سالاری بود. موضوعی که شاید در سالهای آینده باعث بشود که زنها جایگاه اجتماعی تری در جامعه ما داشته باشند. شاید این روستای سوژه فیلم ما نمونهای شد از جامعه سنتی که کمکم اعتراضهای مدنی در آن به وجود بیاید، بچهها به کار پدرشان اعتراض کنند، شاید نخواهند کشاورزی کنند و به دنبال درس خواندن بروند. این اتفاق افتاده است و بچههای جدید رفتهاند و درس خواندهاند و در شهر زندگی میکنند. کلیت فیلم چنین فضایی را دنبال میکرد و من اصلا سعی نکردم مثبت یا منفی بودن آن را بیان کنم. تلاش کردم تا فضای موجود را بدون قضاوت نشان بدهم و اصلا اینگونه نبود که بخواهم چیزی را سرزنش کنم. تمام صحبتهایی که مدیر روستا در فیلم بیان میکرد، همان چیزی بود که به آن اعتقاد داشت و خیلی راحت جلوی دوربین بیان میکرد. در حقیقت فضا را به گونهای جلو بردیم که وارد قضاوت نشویم.
شاید مخاطبی که فیلم شما را ببیند، در ابتدا فکر کند که اصلا در اینجا رویکرد انتقادی مطرح نیست و فقط میخواهیم یک اتفاق را به تصویر بکشیم اما هنگامی که جلو میرویم به نظر میرسد که شاهد تقابل مدرنیته و نسل جدید با نسل قدیمی سنتی هستیم. تا چه میزان با این موضوع موافق هستید؟
در لایههای دوم و از دید کارشناسی با این موضوع موافق هستم. ما در چند جا نشان میدهیم که تکنولوژی و وسایل به روز وارد زندگی اینها شده است. سریالهای خارجی، موبایل و تبلت و .... از جمله اینها است. ما به گونهای اینها را با هم مقایسه هم میکنیم. در جایی میبینیم که بازیهای کامپیوتری و بازیهای محلی را داریم و آنها را با هم مقایسه میکنیم. منظورم این است که در لایههای زیرین فیلم، تقابل بین سنت و مدرنیته را در زندگی آنان مشاهده میکنیم چرا که ناگزیر هستیم. تکنولوژی در زندگیها حتی در روستاها هم وارد شده است و تقابل بین سنت و مدرنیته یکی از موضوعاتی است که مردم در شهرهای سنتی ما با آن درگیر هستند.
به نظر میرسد که در چند سال اخیر، عمدتا کارهای مستندی ماندگارتر شده است که وارد فضای داستانی شده اند. علاوه بر این، مستندهایی توانستند جوایز بیشتری را در جشنوارهها دریافت کنند که در ضمن نمایش واقعیت، داستانی را در دل خود روایت میکنند. مثال این موضوع هم مستندهایی مثل «فصل هرس»، «آوانتاژ»، «همجا» و ... است. تا چه میزان با این موضوع موافق هستید؟ در رویکردهای فیلم بعدیتان تا چه میزان به این نگاه بها میدهید؟
مخاطب دوست دارد که فیلم برایش داستان تعریف کند
چیزی که خود من از مستندهای سالهای اخیر برداشت کردم دقیقا همین صحبتی است که گفتید. من فکر میکنم که مخاطب دوست دارد که داستان برایش روایت شود و به گونهای فیلم برایش داستان تعریف کند. حتی در مخاطبهای خیلی خاصتر هم این موضوع به نوعی خاصتر وجود دارد. مخاطب دوست دارد که داستان را بشنود. من فکر میکنم این که بخواهیم بیشاز حد به واقعیت نگاه داشته باشیم و بخواهیم نماهای واقعی را بدون هیچ داستانی روایت کنیم و همانند فیلمهای قدیمیتر فقط یک واقعه را نشان بدهیم، شاید مخاطب کمتری دارد.
در سالیان اخیر، مستندهایی موفقتر شدند که روایت داستانی داشتند
در فیلمهای مستند در سالیان اخیر، فیلمهایی ویژه تر شدند که یک داستان از یک زندگی را روایت کردند. دیگر اینگونه نیست که بروند و یک واقعه را نشان بدهند. برای مثال در مستند «متهمین دایره بیستم» یا «زمناکو» و ... همه چز واقع و مستند است اما به کمک داستانی بودن، اطلاعات کمکم و با جلو رفتن فیلم به مخاطب داده میشود. شاید نگاه مخاطبها در چند سال گذشته بر این موضوع تاثیرگذار بوده باشد. چه در ایران و چه در خارج از ایران. البته در خارج از ایران مستند روایت گونه داستانی از چندین سال پیش رواج داشته است. به نظرم این موضوع بد نیست. هر فیلمی که ساخته میشود در انتهایش یک داستانی وجود دارد. اگر در راستای آن داستان، یک روایت هم در تدوین وارد بشود، شاید جذابتر باشد. البته این را بگویم که من این گونه مستند را مستند داستانی نامگذاری نمیکنم بلکه آنها را مستند روایت دار میدانم. میبینید که در جشنواره فجر هم مستندهایی جایزه میگیرند و مورد توجه قرار میگیرند که روایت دارد. مانند فیلم حسام اسلامی و ... فیلم ساز عمدا این کار را میکند که روایت را به نوعی به سمت داستانی شدن بکشاند تا بتواند مخاطب بیشتری را جذب کند. نمود روایت در مستند اصلا چیز بدی نیست.
برنامهتان برای فروش عمومی مستند «همجا» از طریق سایتها و ... چیست؟ فیلمتان در جشنوارههای خارجی حضور پیدا میکند؟
قصد داریم تا همجا را در بخش هنر و تجربه به نمایش بگذاریم
هنوز هیچ تصمیمی برای فروش فیلم به صورت عمومی نگرفتهایم اما از 6 ماه پیش صحبتهایی با یک پخش کننده برای حضور فیلم در جشنوارههای خارجی داشتهایم. کارهای آن از این طریق در حال انجام است اما فکر میکنم زمانی طول بکشد که این اقدامات به نتیجه برسد. این تصمیم را داریم که مستند را در بخش هنر و تجربه به نمایش بگذاریم. در مورد فروش فیلم به صورت عمومی باید با تهیهکننده مشورت بکنم و تصمیم گیرنده ایشان است.