چرا خانم مارپل با سایر کارآگاهان متفاوت است؟ +تصاویر
آگاتا کریستی در سال 1926 رمان «قتل راجر اکروید» را منتشر کرد. در این رمان پلیسی، دکتر شپارد خواهری به نام کارولین دارد. نامبرده از هرکول پوآرو که در همسایگی اش اقامت دارد، می خواهد که به او اجازه دهد به سهم خودش به تحقیق بپردازد. او را دختری سالمند و کنجکاو می یابیم که می خواهد به همه جا سر بکشد و در همه امور نظر بدهد.
برترین ها: آگاتا کریستی در سال 1926 رمان «قتل راجر اکروید» را منتشر کرد. در این رمان پلیسی، دکتر شپارد خواهری به نام کارولین دارد. نامبرده از هرکول پوآرو که در همسایگی اش اقامت دارد، می خواهد که به او اجازه دهد به سهم خودش به تحقیق بپردازد. او را دختری سالمند و کنجکاو می یابیم که می خواهد به همه جا سر بکشد و در همه امور نظر بدهد. ظاهرا این پرسوناژ بعدها با نام «میس مارپل» شخصیتی مستقل می یابد و آگاتا کریستی دوازده رمان و حدود بیست داستان کوتاه خود را بر محور تحقیقات نامبرده بنا می کند.
البته ناگفته نماند که کارولین شِپارد دختری سالمند ولی هنوز جوان است؛ حال آن که میس مارپل، پیردختری حدود 65 ساله ترسیم شده است. میس مارپل را به لحاظ شخصیتی که نویسنده به وی داده است «کارآگاه نشسته روی صندلی راحتی» لقب داده اند. او ساکن دهکده تخیلی «سنت مری مید» است و به ندرت از این محل دور می شود. او زنی کنجکاو است، همه چیز را می شنود و همه چیز را می داند؛ به عبارت دیگر کارآگاهی است بی عیب و نقص و خانه نشین...
یادداشت هایی از آگاتا کریستی در اختیار دارم حاکی بر این که وی قصد داشته است نقش کارآگاه خصوصی داستان «مرگ روی رود نیل» را به میس مارپل واگذار کند ولی متعاقبا این نقش را به عهده هرکول پوآرو گذاشته است زیر سفر روی رودخانه نیل برای شخصیتی مانند میس مارپل «مخاطره آمیز» جلوه می کرده است. با این حال، این بانوی سالخورده برای تحقیق در خصوص داستان «معمای کارائیب» به جزیره تخیلی سنت هونوره، در آن سوی دریاها خواهد رفت.
میس مارپل معماهایی را که با آنها روبرو می شود از طریق اشراق و اشرافی که به طبیعت انسان دارد حل می کند. او اغلب می گوید «طبیعت انسانی در همه جا یکسان است»؛ به این ترتیب وقتی با ماجرایی تازه روبرو می شود، با به یاد آوردن قضایای قبلی سعی می کند محرکه های مشابه را بیابد و از این طریق به حل و فصل مسئله دست یابد ولی بدیهی است که هنوز باید به جستجوی مدارکی برای رسوا کردن بزهکار بپردازد.
این گونه است که در هشت رمان با محوریت میس مارپل، داستان با یک فصل «مصنوعی» خاتمه می یابد. در این فصل برای بزهکار تله ای گذاشته می شود و او ناخواسته در آن گرفتار می آید. وانگهی آگاتا کریستی از این شیوه در شماری از رمان های خود از جمله رمان هایی با پرسوناژ هرکول پوآرو استفاده کرده است.
رمان هایی که با پرسوناژ میس مارپل از این شیوه استفاده شده است عبارتند از «چشم بندی» (1952)، «جیب پر از چاودار» (1953)، «آینه سرتاسر ترک برداشت» (1962) و «در هتل برترام» (1965) که در رمان اخیر بی آن که قاتل دستگیر شود، هویت اش فاش می شود و احتمال زیادی برای دستگیری وی وجود دارد.
میس مارپل در مجموعه هایی از داستان های کوتاه نیز ظاهر شده است، از جمله: «سیزده معما» (1932) و «آخرین پرونده های خانم مارپل و دو داستان دیگر» (1979). اما هرکول پوآرو، کارآگاه بلژیکی، پرسوناژ دیگری که زیر قلم آگاتا کریستی جان گرفته است و در 32 رمان و داستان کوتاه بین سال های 1920 تا 1975 ظاهر می شود، از خصوصیات دیگری بهره مند است؛ او مردی معتقد به مذهب کاتولیک و بازنشسته پلیس بلژیک است که در کشورش ریاست اداره امنیت بروکسل را بر عهده داشته است. نامبرده در جنگ اول جهانی که کشورش به اشغال آلمان در می آید، از ناحیه پا مجروح می شود و همراه با پناهندگان دیگر به شهر کوچک Styles St.Mary برده می شود. در این شهر او به حل اولین معما نائل می آید (او قبلا معماهای دیگری را حل کرده است ولی آگاتا کریستی اشاره ای به آنها نمی کند). پوآرو متعاقبا در محله های دیگری از جمله لندن سکونت می گزیند و رسما کارآگاهی خصوصی می شود و از طریق تحقیقاتی که به عهده می گیرد به زندگی ادامه می دهد.
به تدریج پوآرو مشهور می شود و برای مشتری هایی از طبقات مرفه، نظامی ها و حتی حکومت بریتانیا به تحقیق می پردازد؛ از لحاظ مالی بی نیاز می شود و در آپارتمانی مجلل با خدمتکاری خصوصی زندگی می کند.
او مردی است در سن کمال، کوتاه قامت، با جمجمه ای کله قندی و ظاهری بسیار آراسته. موهایش را رنگ می کند، چشم های سبزرنگ و گربه ای مانند دارد. به سبیل اش بسیار می رسد و همیشه خوش لباس و باوقار است.
هرکول پوآرو مغرور و خودخواه است. دوست دارد مورد احترام و ستایش قرار گیرد. به آسایش روانی و جسمی اش توجه دارد. به سبیل اش که همه مسخره می کنند پایبند است. برای ذکاوت خودش ارزش فوق العاده ای قائل است. با ادب و «اهل تعارف و تکلف» است. خودش را از خطا مبرا می داند. با دشمنانی خطرناک روبرو می شود ولی عقیده دارد هیچ یک از هوش و ذکاوت وی بهره ای نبرده اند و لاجرم طرز رفتار و گفتارشان آنها را لو می دهد. او وسوسه نظم و ترتیب دارد و متدهای سنتی تحقیق را ناچیز می شمارد و ترجیح می دهد از طریق شناخت محرکه های روانی به موضوع جنایت نزدیک شود. در جایی با بازرس «جاپ» شرط می بندد که قضیه ای را فقط به کمک «سلول های خاکستری» اش (قوه تفکر) حل و فصل کند و این در حالی است که در صندلی راحتی نشسته است.
گفتیم که هرکول پوآرو نظم و ترتیب و رخدادهایی را که برای عامه مردم بی معنی جلوه می کنند، از عناصر ضروری حل مسئله می داند و معتقد است که باید واقعه های جزئی را چون قطعات پازل کنار هم چید تا به تصویر کامل دسترسی پیدا کرد. به این ترتیب در اغلب رمان ها، پوآرو، در صحنه آخر، با گرد هم آوردن پرسوناژهای داستان، به کشف حقیقت دست می یابد و نام مقصر اصلی را آشکار می کند.
در رمان «هرکول پوآرو صحنه را ترک می کند»، پوآرو با شلیک گلوله ای وسط پیشانی مقصر به داستان خاتمه می بخشد و معتاقبا چون از خوردن دارویی که برای ادامه زندگی اش ضروری است دست می کشد، صحنه زندگی را ترک می گوید. روزنامه نیویورک تایمز در ششم اوت 1975 صفحه ای را به مرگ او اختصاص می دهد. مقاله یاد شده این گونه شروع می شود: «Hercules Poirot, a Belgian detective who became internationallyh famous, has died in England, His agew was unknown.»
آگاتا کریستی احتمالا نام پوآرو را از نام دو کارآگاه خصوصی دیگر: «Julies Poiret» افسر پلیس بازنشسته فرانسوی، پرسوناژ ابداعی Frank Howl Evens و «هرکول پوپو»، بازنشسته اداره امنیت، شخصی کوتاه قامت و چاق و چله که ماری بلاک لوندز در سال 1912 خلق کرده بود گرفته است.
این مختصر از تبار دو پرسوناژ اصلی آثار خانم آگاتا کریستی می تواند کمکی در شناخت بهتر آنها باشد. به هر روی نویسنده اینگونه به اهداف متعددی دست پیدا کرده است: کارآگاهی محلی، آشنای همه و قابل درک برای اغلب خوانندگانی که ترجیح می دهند با افرادی همانند خودشان سروکار داشته باشند. سپس پژوهشگری با رفتار و هنجاری دور از ذهن که در عین حال بر همه چیز و همه کس اشراف دارد و پاسخ نگاه های گاهی سخره آمیز را به موقع با بر کشیدن نقاب از روی بزهکاران کف دست مدعیان قرار میدهد و نهایتا و شاید از روی تأمل، یا به صحنه آوردن میس مارپل به اقدامی «از نظر سیاسی بجا» دست می زند. نباید از خاطر دور داشت که مبارزات «suffragettes»ها (نهضت های زنانی که خواهان برخورداری از حقوق اجتماعی با مردان بودند) در سال های نخست قرن بیستم ایجاب می کرد که زن نیز همپایه و همطراز مرد در صحنه اجتماع ایفای نقش کند (نه به لحاظ قدرت جسمی، بی هیچ تردیدی به لحاظ قدرت تفکر و استدلال منطقی).
شرلوک هلمز، هرکول پوآرو، خانم مارپل، کورت والاندر، فیلیپ مارلو و ژول مگره را شاید بتوان معروف ترین شخصیت های ادبیات کارآگاهی دانست. برای ایرانیان سه تن از این جمع شناخته شده ترند: شرلوک هلمز، هرکول پوآرو و خانم مارپل و این به لطف سریال هایی است که بر اساس داستان های این شخصیت ها، بارها از تلویزیون ایران پخش شده است. از این سه شخصیت، دو نفر مخلوق یک نویسنده اند: هرکول پوآرو و خانم مارپل. چنین است که خالق این دو شخصیت ماری کلاریسا میلر یا همان آگاتا کریستی (انگلستان 1976-1890) به «ملکه جنایت» شهرت یافته است. اما شاید علاقه مندان ایرانی آثار کمتر آگاه باشند که آگاتا کریستی چندین مرتبه به ایران سفر کرده و داستان کوتاه «خانه ای در شیراز» حاصل اقامت او و همسرش در یکی از خانه های قدیمی شیراز (نارنجستان قوام) است. کریستی اگرچه نویسنده داستان های عاشقانه نیز بوده است (با نام مستعار)، اما شهرت جهانی اش به خاطر شصت و شش رمان جنایی اوست. آثار او، پس از آثار شکسپیر، پرفروش ترین آثار نویسندگان در تمام دوران و تمام زمینه ها هستند.
میان نام های ذکر شده از کارآگاهان در تمامی سیاهه ها، یک نام وضعیتی ویژه دارد: خانم مارپل. سایر اسم ها همراه نام کوچک شان می آیند اما خانم مارپل همراه اسمی که تنها بر جنسیت او دلالت دارد؛ گو این که زن بودن برای یک کارآگاه وضعیتی ویژه ایجاد می کند. چندان دور از ذهن نیست خوانندگان این یادداشت بتوانند به راحتی نام موسیو پوآرو (هرکول) یا کارآگاه هلمز (شرلوک) را به خاطر آورند اما در یادآوری نام دوشیزه مارپل (جین) دچار مشکل شوند!
خانم مارپل یک کارآگاه رسمی نیست؛ او پیردختری تنهاست که از روی تفنن و شاید گذران وقت به مسائل کارآگاهی علاقه نشان می دهد. حتی خود او نیز در پاسخ به درخواست دوستانش برای حل معماهای جنایی از این سخن می گوید که در این زمینه اطلاعاتش «فقط تئوری است». با وجود این، خانم مارپل به عنوان یک کارآگاه غیر رسمی، یا آنچنان که در متن رمان ها از او یاد شده «کارآگاه محلی»، برای اهالی شناخته شده است تا آنجا که پلیس برای همکاری با او بعضی ممنوعیت ها را کنار می گذارد.
از میان رمان های پرشمار آگاتا کریستی، دوازده رمان به ماجراهای خانم مارپل اختصاص دارد. به نظر می رسد کارآگاهی به عنوان یک شغل، خاص مردان است. یکی از جنبه های جذابیت یک کارآگاه زن (ولو به شکل تفننی) همین است. خانم مارپل متعلق به طبقه مرفه انگلستانِ بعد از عهد ویکتوریاست. با همان خصلت های رفتاری: رعایت کامل آداب معاشرت، نزاکت، نظم، آرامش، پایبندی به اصول اخلاقی و قانون و تشویق دیگران به رعایت این آداب. این ویژگی ها را در شخصیت هرکول پوآرو نیز می توان یافت اما به شکلی غلو شده. به نظر می رسد تفاوت های موسیو پوآرو و دوشیزه مارپل بیش از آن که در شگردهای کشف جرم باشد، در نوع شخصیت پردازی از آنهاست. در شیوه های کارآگاهی هر دو از مظنونان خود بازجویی نمین کنند بلکه با آنها به گپ و گفت می نشینند و با ایشان هم دردی می کنند. هر دو موارد بسیار جزئی را با مسائل بزرگ پیوند می زنند و با اتکا به حافظه قوی خود، افراد را با دیگران معادل سازی می کنند. هر دو در آغاز فرضیه های متعدد و گاه دور از ذهن را می پرورند و به هیچ شخص یا گفته ای اعتماد ندارند.
اما پوآرو و مارپل دو شخصیت کامل متفاوت دارند. حتی در ظاهر هم دو وجه کاملا متضاد از آنها به دست داده شده است. پوآرو کوتاه قد، چاق و با موهای سیاه تصویر شده و مارپل بلندقد، لاغر و با موهای یکدست سفید. پوآرو شخصیتی بسیار پرمدعا، مغرور و نمایشی دارد، حال آن که مارپل زنی متواضع، فروتن و بی ادعاست. پوآرو پلیس سابق بلژیکی است که در سال های بعد از جنگ به انگلستان پناهنده شده و از این رو شخصیتی برونگرا دارد اما مارپل یک انگلیسی اصیل است، با شخصیتی درونگرا و کم سخن. نشانه های حزن و افسردگی را می توان در پاره ای رفتارهای پوآرو دید اما مارپل زنی سرخوش و پویاست، از جمله این نشانه ها علایق متفاوت آنهاست. سرگرمی های مارپل تماشای پرندگان، باغبانی و بافندگی دستی است اما علاقه مشهور پوآرو غذا و غذا خوردن است.
اگر کارآگاه مشهور داستان های جنایی، هلمز را در رفتار و حرکاتش مردی شتاب زده و سریع در نظر آوریم، پوآرو در نقطه مقابل او بسیار آرام و وسواسی است و مارپل جایی میان این دو قرار دارد. اصولا رفتار و گفتار خانم مارپل واقعی تر، زنده تر و ملموس تر از دو دیگر به نظر می رسد. در عین حال هلمز پیام های اخلاقی در رفتارهای خود ندارد اما پوآرو و مارپل چنین نیستند. تفاوت پیام های اخلاقی این دو را نیز، از جنبه های فردی و اجتماعی، باید به تفاوت دوره زیست آنها مربوط دانست. پوآرو پیام هایی جهانی تر و انسانی تر برای مخاطبان خود دارد اما خانم مارپل، با توجه به اشرافیت ویکتوریایی اش، گاه رفتارها و گفتارهای نژادپرستانه، یهودستیزی و متشخص نما از خود بروز می دهد. وی همچنین با مظاهر مدرنیسم چندان سر سازگاری ندارد و در جایی از داستان «جسدی در کتابخانه»، خانه ای را «بسیار مدرن و زشت» خطاب می کند. او همچنین به انسان های علیل به دیده تحقیر می نگرد، نگرشی که شاید در آن دوران چندان دور از شأن اشراف انگلیسی نبوده است.
استفاده از یک شخصیت زن در نقشی کارآگاهی، تمایزهایی را میان مجموعه رمان هایی که خانم مارپل شخصیت اصلی آنها بوده است با سایر آثار کریستی و چه بسا سایر آثار کارآگاهی با شخصیت اصلی مرد سبب شده است. پاره ای از تفاوت های شخصیتی پیش گفته با این تفاوت جنسیتی در ارتباط است، از جمله درونگرا بودن و فروتنی خانم مارپل. همچنین به دلیل فضای مردانه حاکم بر دستگاه های پلیسی و قضایی آن روزگار انگلیس و اصولا این برداشت که کارآگاهی شغلی مردانه است، باعث شده برخلاف رمان هایی با شخصیت کارآگاه مرد، جلوه حضور زنِ کارآگاه در کلیت داستان اندکی کاهش یابد. اما همه اینها موجب انفعال شخصیت های زن در رمان های کریستی نشده است، چه خانم مارپل و چه دیگر شخصیت های زن فرعی. زنان هر جا عملکردی دارند، با قدرت عمل می کنند و به عنوان کنشگرانی تاثیرگذار در کشمکش های داستانی حضور دارند. شخصیت های زن قاتل در داستان های کریستی، زنانی توانا، بی رحم و باهوش در اختفای مدارک جرمند، چنان که خانم مارپل نیز در کشف آثار و ادله مربوط به جرم بی پروا و ملاحظه است.
استفاده از شخصیت کارآگاه زن در داستان این مجال را به نویسنده داده است تا به دنیای درونی زنانی که در ماجرا حضور دارند وارد شود و از فراخور مصاحبت زنان با شخصیت کارآگاه زن داستان، بسیاری از ظرافت های دید زنانه به امور روزمره بازنمایی شود؛ اموری که اتفاقا در زندگی بسیار مهم هستند اما در رمان های مردمحور، امکان بروز نمی یابند. از اساسی ترین و رایج ترین این امور می توان به نوع مواجهه زنان با خیانت همسران شان اشاره کرد یا نوع نگاه ایشان به زنان اغواگری که مورد توجه مردانند و شیوه های روبرویی مردان با چنین شرایطی.
حضور کارآگاه زن به مردان فرعی داستان مجال بیشتری برای سخن گفتن می دهد اما کم گویی زنان در این داستان ها، عمق بیشتری از ذهنیت و طرز تفکر ایشان را برملا می سازد. در این داستان ها، نه فقط شخصیت زن اصلی رمان که تقریبا تمامی زنان حاضر در روایت، هر یک عهده دار بیان ناگفته های دنیای زنانه اند؛ دنیایی با محدودیت های بیشتر، با عاطفه های گسترده تر، غم و اندوهی متفاوت تر و خشونتی پنهان در ظاهری از لطافت یا جنونی نهان در آرامش.