سبزعلیپور: کارگران را کتک نزنیم
اقتصاد ایران را هم میتوان به "پشتوانه بازوی کارگران ایرانی" از فرش به عرش رساند و آنرا جهانی کرد، لکن بهتر این است که بجای گرسنه نگاه داشتن آنان و کتک زدن شان، به آنان احترام گذاشته و امنیت شغلی و معیشت زندگی شان را فراهم کنیم.
کد خبر :
729250
خبرگزاری تسنیم: اقتصاد ایران را هم میتوان به "پشتوانه بازوی کارگران ایرانی" از فرش به عرش رساند و آنرا جهانی کرد، لکن بهتر این است که بجای گرسنه نگاه داشتن آنان و کتک زدن شان، به آنان احترام گذاشته و امنیت شغلی و معیشت زندگی شان را فراهم کنیم.
محمدرضا سبزعلیپور رئیس مرکز تجارت جهانی ایران به عدم پرداخت حقوق کارگران و وقایع اخیر اراک واکنش نشان داد و گفت: هر کشوری برای رشد و توسعه در تمامی ابعاد علی الخصوص دستیابی به توان بالای سیاسی و دفاعی، نیازمند اقتصادی قوی و برجسته میباشد و بدون پول و توان اقتصادی، چندان قدرت مانور بالایی را در جهان نخواهد داشت. در جهان امروز، اوضاع اقتصادی روز به روز در حال رشد و توسعه بوده و رفته رفته اوضاع اقتصادی و معیشتی تعداد زیادی از کشورهای جهان بهتر، شکوفاتر و پیشرفتهتر میشود. لکن اگر ما هم بنوعی بتوانیم از پس مشکلاتمان برآئیم مطمئناً در زمینههای اقتصادی پیشرفت و درکنار کشورهایی نظیر چین، هند، برزیل، روسیه، ترکیه و... میتوانیم با سرعتی چشمگیر جزء اقتصادهایی باشیم که جهش بزرگی را در دهۀ آینده تجربه خواهند کرد. وی افزود: براساس آمارهای رسمی، ایران در برخی از رشتهها و زمینه ها، رتبه اول را در جهان بخود اختصاص داده است که خود امری مثبت و قابل توجه و عاملی برای افزایش اعتماد به نفس ایرانیان درجهت نیل به موفقیتهای بزرگتر میباشد. اما متأسفانه از این رتبهها و برتریها در اغلب زمینهها به خوبی استفاده نشده است.
مروری کوتاه بر این آمارها میتواند هشداری برای ما باشد که بر روی آنها کمی تعمق کنیم و قدر داشته هایمان را بیشتر بدانیم: بطور مثال: بیشترین تولید پسته در جهان در اختیار ایران است، اما متأسفانه بخش قابل توجهی از پسته تولیدی داخل بدلیل عدم بسته بندی مناسب، بصورت فلهای یا در بسته بندیهای نامناسب صادر میشود و کشورهای دیگر از جمله امارات، پس از بسته بندی مناسب، آن را با قیمتی بالاتر بصورت صادرات مجدد به کشورهای مصرف کننده صادر میکنند و درصد زیادی از سودی که باید به تولیدکننده ایرانی برسد، نصیب تجار کشورهایی میشود که فرصتها را مغتنم شمرده و از محصولی که خود نقشی در تولید آن نداشته اند سود بالایی کسب میکنند؟!. ایران تولید بیشترین زعفران جهان را در اختیار دارد، اما همان اتفاقی که در مورد پسته رخ داده، در مورد زعفران نیز بشکل گسترده تری رخ میدهد و بخش اعظمی از زعفران تولید ایران در کشورهایی همچون اسپانیا مجدداً بسته بندی و بعنوان تولیدات همان کشورها صادر میشود و طبعاً سود اصلی را همان کشورها از آن خود میکنند. در مورد زرشک نیز چنین داستانی صدق میکند. براساس آمارهای رسمی، کشور ایران از پتانسیل لازم جهت
تأمین میوه مورد نیاز داخل برخوردار است و در مورد اغلب میوهها نیازی به واردات ندارد. حتی در تولید میوههایی همچون خانواده توتها، میوههای آلویی و گیلاس و... ایران رتبه اول را در جهان دارد. اما در بازار شاهد سیل گسترده میوههای وارداتی هستیم آنهم میوههایی که امکان تولید آنها در کشورمان وجود دارد و همین واردات بی رویه، موجب نابودی میوههای باغداران و رفته رفته زمینه ساز نابودی خود باغداران و کشاورزان نیز خواهد شد. ضمناً ایران دارای بالاترین میزان وابستگی به انرژی یا بعبارتی بزرگترین اتلاف کننده انرژی در جهان است و این در حالیست که عظیمترین منابع انرژی هیدروکربن و بالاترین تناسب ذخایر به تولید برای نفت در جهان را نیز در اختیار دارد. در دست داشتن دومین ذخایر گازی و سومین ذخایر نفتی جهان هم موجب نشده که ایران در بازارهای جهانی به ویژه گاز، حضوری پر رنگتر داشته باشد و بدلیل عدم سرمایه گذاری کافی، تولید نفت و گاز در ایران با آنچه در سند چشم انداز ۲۰ ساله پیش بینی شده فاصله زیادی دارد. علیپور در ادامه تأکید کرد: ایران از نظر جاذبههای تاریخی، طبیعی و گردشگری در زمره ۱۰ کشور اول دنیا قرار دارد. کمتر کشوری در
دنیا پیدا میشود که هم سرزمینی چهار فصل با جاذبههای طبیعی وتوریستی باشد و هم بدلیل برخورداری از تمدنی کهن، جاذبههای تاریخی فراوانی داشته باشد. شما در ایران با پروازی یک و نیم ساعته میتوانید از سردترین نقطه کشور با دمای زیـر ۱۰ درجه سانتیگراد، به گرمترین نقطه کشور با دمای بالای ۴۰ درجه سانتیگراد سفر کنید و در یک روز و در یک کشور، هم از اسکی روی برف لذت ببرید و هم از شنا در دریا، اما براستی از این همه جاذبههای تاریخی و طبیعی که پروردگار در اختیار ما قرار داده بنحو مطلوب و بهینه استفاده کرده ایم؟ کشورهایی همچون امارات و ترکیه تا چه حد گردشگران جهان را به خود جذب میکنند و ما چه سهمی در جذب گردشگران خارجی داریم؟ و دست آخر اینکه، کشورمان بزرگترین تولیدکننده خاویار، بزرگترین تولیدکننده فیروزه، دارای بزرگترین منابع روی و مس جهان، بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده فرش دستباف و همچنین دارای آمارهای قابل توجه و خشنود کنندهای همچون بیشترین نسبت زن به مرد در دانشگاهها و بیشترین شتاب پیشرفت تولید علم و فناوری در جهان است، اما باوجود این نقاط قوت، آمارهای تأسف باری همچون بزرگترین واردکننده گندم در جهان، بیشترین
آمار فرار مغزها، بیشترین میزان مصرف مشتقات تریاک و هروئین، بالاترین آلودگی دی اکسید گوگرد در هوای شهری و یکی از بیشترین آمارهای طلاق در جهان و ... دهها مورد منفی دیگر هم در پرونده ایران دیده میشود. واقعاً چرا، چرا و باز هم چرا...؟ سبزعلیپور تصریح نمود: بین این دو دسته آمار، مغایرتهای عجیب و غریبی وجود دارد که نمیتوان آن را چندان توجیه پذیر دانست و از آن مهمتر، پرسش بزرگی وجود دارد که هنوز پاسخی برای آن پیدا نشده است: و آن اینکه با این همه قابلیتها و پتانسیلهای موجودی که در کشورمان داریم، چرا هنوز در زمره کشورهای توسعه نیافته جهان هستیم؟ ایران کشوری است که از قابلیتهای بالفعل و بالقوه بسیار بالایی برخوردار است تا بتواند جایگاه برجستهای را در جهان داشته باشد، کمااینکه در مقاطع مختلف تاریخی هم اینگونه بوده است. اما چرا هنوز عقب مانده هستیم و حتی در منطقه هم، جزو کشورهای برتر اقتصادی قرار نداریم؟ طبیعتاً ذکر این نکته به معنای نفی دستاوردهای مثبت و نادیده گرفتن اقدامات مطلوب طی سالهای اخیر نیست. اما واقعیت این است که سوء مدیریت در برخی حوزهها و بی ثباتی درعرصه مدیریت، عدم هماهنگی قوا، نبود دید ملی
و ارجح دانستن منافع شخصی به منافع ملی، آزمودن مجدد آزمودههای غلط گذشته و از همه مهمتر تنگ نظریها در کنار جنگ اقتصادی غرب برعلیه ایران، همه و همه موجب شده تا کشور ما نتواند به اهداف مورد نظر دست یابد. این اقتصاددان افزود: واقعیت انکار ناپذیری که در جهان امروز پیش روی ما میباشد این است که بخش اعظم و مهمی از فعالیتهای هر کشوری بر دوش بخش خصوصی آن کشور میباشد و غالباً بدون وجود این بخش، مطمئناً چرخهای کشورها پنچر و لنگ میزند، زیرا سیاستمداران برای کشورداری به پولهای کلان نیاز دارند و با خزانه خالی هیچکاری را نمیتوانند پیش ببرند. اکثر بخشهای دخیل در اداره امور هر کشوری مصرف کننده پول هستند، اما تنها بخشی که مولد پول میباشد بخش خصوصی و فعالان اقتصادی آن کشورند، پس بخش خصوصی یعنی "پول و ثروت" که میبایست آنرا در داخل پنبه نگهداری کرد تا خدشهای بر آن وارد نشده و منبع درآمد کشور لطمهای نبیند. اما در کشور ما که دارای ذخایر نفتی و زیر زمینی بوده و درآمد دولت وابسته به فروش نفت و خام فروشی میباشد، متأسفانه ارزش زیادی برای بخش خصوصی و فعالان اقتصادی قائل نبوده و در حال حاضر نیز ارزشی برای این بخش قائل نیستند
که خود به معضل بزرگی مبدل شده است. رئیس مرکز تجارت جهانی ایران با تأکید مجدد بر نقش کارگران در توسعه اقتصادی کشورها به نمونهای اشاره کرد و گفت: به لحاظ اینکه به اهمیت تولید و نقش و ارزش گارگران عزیز کشورمان بیش از پیش پی ببریم، ضروری میدانم تا دلیل رشد مطرح شدن یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان را بطور اجمال بیان کنم و آن اینکه: بعد از جنگ جهانی دوم اقتصاد آلمان مخروبهای کامل بود. جنگ و سیاستهای غلط هیتلر باعث شده بود تا بخش اعظمی از مناطق مسکونی آلمان ویران، تولید تقریباً نابود شود. علاوه بر این بخش عمدهای از مردان آلمانی که در سنین مناسب کار کردن بودند در جنگ تلف شده بودند. با این حال تنها بیست سال بعد، اقتصاد آلمان غربی مایۀ رشک و حسد غالب کشورهای جهان شد؛ و تنها کمتر از ده سال پس از جنگ، مردم را میشد دید که از معجزۀ اقتصاد آلمان حرف میزنند. سبب این به اصطلاح معجزه چه بود؟ دو عامل اصلی را میتوان نام برد: اصلاح پول رایج و آزادسازی قیمتها و عامل بعدی کاهش نرخ نهایی مالیات بود. مجلس آلمان برای آغاز حرکتهای اقتصادی، دهها اقتصاددان را دعوت و به ایدههای آنان گوش داد و هریک موضوعی را طرح کردند که
چندان مورد پذیرش واقع نشد تا اینکه اقتصاددانی بنام" لودویگ ارهارد" از ارزشمند و قدرتمند کردن پول آلمان سخن به میان آورد که اکثراً او را مسخره کرده و به این طرح او خندیدند و در نهایت از وی سوال کردند که در این آلمان ویران شده به کدام پشتوانه میخواهی اسنکاس قدرتمند چاپ کنی؟ و او در جواب گفت: " به پشتوانه بازوی کارگران آلمانی" که نمایندگان پس از شنیدن این پاسخ در سکوت فرو رفته ولیکن دقایقی بعد، این اقتصاددان را مورد تشویق خود قرار دادند. (بله، امروز اقتصاد آلمان به پشتوانه همان بازوی کارگران، به این جایگاه در جهان رسیده است). توسعه اقتصادی ایران نیز به پشتوانه و توان بازوی کارگران امکان پذیر است: وی اظهار داشت که حال به جرأت باید اذعان کرد که اقتصاد ایران را هم میتوان به "پشتوانه بازوی کارگران ایرانی" از فرش به عرش رساند و آنرا جهانی کرد، لکن بهتر این است که بجای گرسنه نگاه داشتن آنان و کتک زدن شان، به آنان احترام گذاشته و امنیت شغلی و معیشت زندگی این عزیزان را بیش از پیش فراهم نمائیم. علیپور در ادامه اظهار داشت: متأسفانه مشکل اساسی ما این است که هنوز تعریف درستی از بخش خصوصی در کشور وجود
ندارد و به همین دلیل، قبل از انجام هر بحث و اقدامی باید بخش خصوصی را بدرستی تعریف و تفسیر کنیم تا از سوی تمامی سطوح جامعه مورد پذیرش باشد. البته طی حدود چهل سالی که از پیروزی انقلاب میگذرد تعاریف متعددی از این بخش توسط دولت و دستگاههای دیگر منتشر شده که غالباً تفاوت فاحشی با هم دارند، فلذا باید عرض کنم که بخش خصوصی نیازمند تعریف و همچنین رهبری توانمند برای خود میباشد تا ضمن رفع مشکلات و موانع پیش رو، راهگشا و هموار کننده فعالیتهای آن بخش نیز باشد. در همین راستا دولت ثابت کرده است که رهبر خوبی برای بخش خصوصی نمیباشد، چون در فعالیتهای اقتصادی، خود رقیب بزرگی برای بخش خصوصی میباشد پس هیچ رقیبی نمیتواند رهبر و راهگشای رقیب خود باشد پس دور دولت را در این زمینه باید خط کشید. اما غالب نهادها و تشکلهای غیردولتی نیز این مأموریت را بخوبی انجام نداده و عملکردشان موجب سلب اعتماد بخش خصوصی از آنان شده است که خود جای تأمل و بازنگری مجدد دارد. همه ادعا دارند که کارهای فراوانی در جهت رفع مشکلات فعالان اقتصادی انجام داده اند، اما در عمل چیزی بچشم نمیخورد؟! شکی نیست که ایجاد یک بخش خصوصی قوی میتواند به بهبود وضعیت
رقابت در بازار کمک کند، بعلاوه ورود سرمایههای بخش خصوصی اثر بسیار مهمی بر شکوفایی اقتصاد ایران خواهد گذاشت. اما متأسفانه با انفعال نسبی این بخش روبرو هستیم. قطعاً نقش ضعیف این بخش در اقتصاد و فقدان نهادهای مدنی و صنفی مؤثر و قدرتمند جهت تأمین منافع بخش خصوصی و رفع موانع کسب و کار در بروز این انفعال بی تاثیر نبوده و نیست. همین روند موجب شده تا بخش خصوصی به شیر بی یال و دمی مبدل شود که فقط نام شیر را یدک میکشد و یا اینکه شیری پلاستیکی است که داخل آنرا با باد پر کرده اند و با فرو رفتن سوزنی بر بدنش، باد آن خالی میشود. مع الوصف خصوصی سازی درمعنای محدود خود آنهم درکشور ما عبارتست از واگذاری شرکتهای دولتی و عمومی به (اشخاصی حقیقی و حقوقی) و "ژنهایی خوب و برتر" تحت عنوان بخش خصوصی و یا بعبارتی بهتر، شریک کردن این اشخاص در داراییهای ملی. درصورتیکه این اقدام باید زمینه ساز ثروتمند شدن شهروندان ایرانی و فراهم کننده شرایطی جهت تقویت بخش خصوصی واقعی در فضایی سالم، رقابتی و پرسود در عرصه اقتصاد جهانی باشد. اما آیا چنین ارادهای در دولت وجود دارد که در راستای تلاش برای کوچکتر کردن خود و کاهش تصدیگری خویش در
اقتصاد، بخش خصوصی واقعی را که خود طی سالهای طولانی مانع رشد آن شده است را بعنوان جایگزین و بازیگر اول در عرصه اقتصادی کشور، علم کرده و از آن بنحو مطلوب و شایستهای حمایت، تقویت و بزرگش کند؟ وی گفت: همچنانکه قبلاً به دفعات نیز عرض کرده ام رشد و توسعه ایران و شکوفائی اقتصاد کشورمان فقط بدست فعالان اقتصادی در بخش خصوصی محقق خواهد شد، دسترسی به بازارهای جهانی، تحصیل درآمدهای سرشار ارزی، تولید کلان و باکیفیت کالاهای مختلف، تحقق میلیونها شغل، سرمایه گذاری در صنایع زیربنایی، جذب سرمایههای خارجی و. دهها مورد دیگر فقط توسط بخش خصوصی قابل تحقق و انجام پذیر خواهد بود، اما کدام بخش خصوصی؟ زیرا بخش خصوصی داریم تا بخش خصوصی؟! فعال اقتصادی که فقط چند میلیون تومان سرمایه دارد را فعال بخش خصوصی مینامیم و کسی که هزاران میلیارد تومان سرمایه دارد را هم فعال بخش خصوصی میخوانیم؟! ضمناً کسانی را هم که با رانت خواری مالک اموال عمومی و ملی شده و یا بابت رد دیون صاحب صنایع و شرکتهای بزرگ این کشورمان شده اند را هم بخش خصوصی قلمداد میکنیم. درست است که همۀ اینها فعال اقتصادی هستند و هر کس نسبت به توان خود فعالیت میکند و
مثلاً همه به یک سطح قابل احترامند، اما این کجا و آن کجا؟ لکن ما برای رشد و توسعه ایران و شکوفائی اقتصادمان به شرکتهای بزرگ فراملیتی و سرمایه داران کلان واقعی که بدون کمترین رانتی، طی سالیان طولانی و با خوشنامی پلههای رشد و ترقی را پیموده اند نیاز داریم، زیرا آنان میتوانند در کوتاهترین زمان صدها هزار میلیارد جهت ساخت صنایع بزرگ سرمایه گذاری ریالی و دلاری کرده و صدها یا شاید هم میلیونها نفر را استخدام نمایند. علیپور با طرح این سؤال که فکر میکنید که ما چند شخص میلیاردر (البته به دلار) در ایران داریم؟ اظهار داشت: تعدادشان دقیقاً مشخص نیست، زیرا خیلی از آنها از ترس اینکه مبادا شناخته شوند و همین امر موجب گردد تا حاشیه امنیتی اشان پایین آمده و موقعیت شان به خطر بیافتد خود را مخفی میکنند و یا خودشان را خیلی کمتر از آن چیزی که هستند نشان میدهند که این داستان مایه شرمندگی است. آن تعداد میلیاردر شناخته شدهای هم که شجاعانه و بدون ترس کار میکنند آمارشان چندان چشمگیر و قابل توجه نیست؟! دلیل آن همه مخفی کاریها این است که سیستم ما میلیاردر شکن است نه میلیاردر پرور، که این موضوع ریشه فرهنگی عمیق در جامعه ما
دارد، بعبارتی سادهتر سرمایه دار و میلیاردر را از قدیم الایام موجودی خطرناک در ذهن مردم ترسیم کرده اند و گفته اند که هزاران نفر نابود شده اند تا یکی از این میلیاردرها بوجود آید؟! همین امر موجب شده است تا از دیر باز هر فعال اقتصادی که خیلی بزرگ شده را بنوعی و به بهانهای از صحنه کسب و کار به بیرون رانده ایم؟! بطور مثال در دهه شصت چند فعال اقتصادی را به بهانه راه اندازی شرکتهای مضاربهای از ریشه نابود کرده و حتی تا آنجائیکه حضور ذهن دارم "اسلام کردلر" صاحب شرکت سحر و الیکا را اعدام و ریشه "دولتخواهان" مالک بقالی دولتخواهان را هم خشکاندیم؟! "فاضل خداد" را اعدام کردیم؟! "احمد رمضانی" را فراری دادیم؟! چند برج ساز بزرگ و مطرح کشور را هم زندانی کردیم؟! آن جوان مثلاً نابغه را هم به حبس بلندمدت محکوم نمودیم؟! آقایان "محمد رستمی صفا" و مرحوم "سعید عقیلی" نیز توسط آقای احمدی نژاد تنها به جرم مبادرت به خرید سهام بانک پارسیان بعنوان مفسد اقتصادی معرفی شدند؟! مه آفرید امیر خسروی را هم به اتهام اخلال در نظام اقتصادی، مفسد فی الارض شناخته و اعدامش کردیم؟! حال چندی است که "بابک زنجانی" پیدا کرده و شدیداً بدنبال این
هستیم تا او را نیز همانند سلف خود اعدام و از صحنه روزگار محوش کنیم تا شاید کمی آرامش بر اقتصاد کشور برگردد؟! احتمالاً پس از زنجانی هم نوبت به آقایان ... فلانی و فلانی خواهد رسید. البته تمایل ندارم که نام آنها را اینجا اعلام کنم. وی افزود: آخر این چه شیوهای است که در پیش گرفته ایم؟ اینکه کسی بیش از حد ثروتمند شده باشد و یا اینکه سریع میلیاردر شده باشد که جرم نیست، احتمالاً خواهند گفت که اینها رانت خوار بوده و زد و بند کرده و رشوه داده اند. بله اینجانب نیز شدیداً با رانت و رانت خوار مخالفم، اما شما کمتر فعال اقتصادی را سراغ دارید که برای پیشبرد اهداف اقتصادی خود در این کشور به افراد صاحب نفوذ متوسل نشده باشد. آیا شما هیچگاه برایتان پیش نیامده که برای فروش کالا و یا خدمات تان در شرکتها، سازمانها و یا وزارتخانهای اعمال نفوذ نکرده باشید؟ و یا برای بدست آوردن قرارداد و پروژهای اقتصادی از توصیۀ افراد صاحب نفوذ سیاسی و سرشناس کشور بهره نبرده باشید؟ و یا برای اخذ وام و سرعت بخشیدن به کار و کم کردن بروکراسی اداری از روابط شخصی دوستان صاحب نفوذتان استفاده نکرده باشید؟ البته اینها جرم نبوده و غالباً با نیت
سوء نیز انجام نشده است. خوب حال این سؤال پیش میآید که اصلاً چرا کارها را از این مسیر دنبال میکنیم؟ پاسخ آن خیلی ساده است، زیرا بطور طبیعی کارها پیش نمیرود؟! چرا کاری را که طی چند ماه پیش نمیرود را با یک توصیه در عرض چند روز انجام میدهند؟ و یا وامی را که میتوانند یکی دو ماهه تصویب و پرداخت کنند را ماهها طولش میدهند، اما با یک سفارش کوچک، مصوبۀ وام را برای اخذ امضاء بین اعضاء هیأت مدیره دست گردان میکنند و ظرف چند روز کار تمام میشود؟! پس اینجا اشخاص مقصر نیستید بلکه سیستم مقصر است که فعالان اقتصادی را علیرغم میل باطنی شان مجبور میکند تا برای پیشبرد کارهای خویش به این و آن رو بیاندازند و بقول معروف رانت خوار شوند. سبزعلیپور اظهار داشت: حال اگر افرادی همچون مه آفرید خسروی و یا زنجانی را نابود کنیم آیا سیستم درست میشود؟ آنان علت که فساد نیستند بلکه خودشان هم ساخته و معلول همین سیستم میباشند، پس اول علت را نابود کنیم سپس اوضاع خود بخود اصلاح میشود. در غیر اینصورت نابود کردن این و آن، دردی از دردهای اقتصاد ایران را دوا نخواهد کرد. افرادی که دهها هزار شغل ایجاد کرده اند با نابود شدنشان نه تنها خود بلکه
دهها هزار خانواده را نیز با خودشان از بین میبرند؟! فعالان اقتصادی بزرگ، غالب صنایع و مجموعههای اقتصادی خود را در این آب و خاک ایجاد کرده اند و در نتیجه نمیتوانند کارخانهها و اموال و دارائی خود را بی سر و صدا و یک شبه سوار هواپیما کرده و از این کشور فرار کنند پس همه اموال و داراییهای غیر منقول آنان اول و آخرش متعلق به این کشور است. برهمین اساس توصیه حقیر این است که از فکر و توان این افراد برای ایجاد اشتغال و رشد و توسعه اقتصاد ایران بهره ببریم. به هر صورت این افراد از یک سطح هوش بالائی برخوردار هستند که میتوان آن هوش و استعداد را به راه درست هدایت کرده و به نفع کشور و ملت از آن بهرهمند شد. متأسفانه باید عرض کنم که نابودی و از صحنه بیرون کردن جمع زیادی از فعالان کلان اقتصادی، نه تنها مشکلات اقتصادی و فساد اقتصادی را از بین نبرده بلکه حاصل آن شده است، بیکاری صدها هزار کارگر و کارمند و تعطیلی و نابودی تعداد زیادی از شرکتهای بزرگ تولیدی، صنعتی و خدماتی کشور! و همچنین عدم پرداخت به موقع حقوق کارگران و فلج شدن زندگی این زحمتکشان بی توقع را نیز در پی داشته است. شرکتهای متعلق به این آقایانی که طی سالهای
گذشته از صحنه کسب و کار محو گردیدند چه شد؟ چه بر سر شرکتهای "مه آفرید" آمده است؟ چرا برندهای ایران یکی یکی از بین رفتند؟ چرا شرکتهای ارج، آزمایش، داروگر، پارس الکتریک، پلیاکریل اصفهان، کاشی ایرانا، ماشین سازی تبریز، ایستک، دوچرخه سازی ایساک، قند ورامین، فریمان و قندهای کرج و کردستان، روغنهای نباتی قو و جهان، شیرینی و شکلات کیوان، زاگرس خودرو، فولاد سهند، سیمان ایلام، چینی حمید، تاژ، چیتسازی ری، نیشکر هفت تپه، ایران چوب و دهها کارخانۀ مهم تولیدی دیگر کشور طی سالهای اخیر ورشکست و یا بحران زده شده اند. وی تأکید کرد هرچند که پیش از این اقتصاد ایران طی سالیان متمادی، دولتی اداره شده بود، اما موضوع خصوصی سازی در شرایط کنونی اقتصاد ایران آنقدر حائز اهمیت است که میتوان گفت که امروز فرصتی تاریخی پیش روی اقتصاد ایران قرار گرفته است؛ لکن در ابتدا تصور بر این بود که دولت یازدهم قصد و نیت کرده تا فرمان اقتصاد را به خبرگان اقتصادی بسپارد و به یمن پروردگار، قرار است که از این به بعد، سکان هدایت اقتصاد توسط دولت جدید به بخش خصوصی سپرده شود؛ حتی ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی نیز، امیدهای بسیاری را در دل
دلسوزان اقتصاد ایران ایجاد کرد تا شاید روزنههای جدیدی گشوده شود؛ هرچند تمامی این آرزوها با تأخیر و گاهی هم با بی توجهی مواجه شده بود، اما ذهنیت ما بر این بود که ظاهراً شرایط دگرگون شده است و حالا دولتی سکان اداره کشور را در دست گرفته که یکدل و یکصدا قصد کرده تا اقتصاد ایران را سر وسامان دهد؛ اما متأسفانه هرچه زمان بیشتر سپری شد و جلو و جلوتر رفتیم بوضوح دیدیم که نه تنها در دولت اول آقای روحانی قدم مثبتی در این زمینه برداشته نشد بلکه بحران شرکتها روز به روز بیشتر شد (در اصل چی فکر میکردیم، چی شد)؟! نمونه بارز بحران کارگری را چند روزی است که در شهر اراک به عینه مشاهده میکنیم: در تازهترین مشکلی که بواسطۀ پرداخت نشدن حقوق کارگران در یکی از استانها بوجود آمد و بدلیل گستردگی آن، به یک معضل ملی مبدل شد که خبرهای آن به سراسر جهان مخابره گردید مربوط به تظلم خواهی کارگران دو کارخانه بزرگ صنعتی کشور میباشد. لکن داستان از این قرار است که طی روزهای اخیر کارگران دو کارخانه "هپکو" و "آذرآب" اراک در اعتراض به تأخیر چند ماهه در پرداخت حقوق خود در برابر این دو کارخانه تجمع کردند. البته این اولین
تجمع این کارگران نبود و پیش از این نیز آنان در برابر استانداری و دادگستری استان مرکزی تجمع کرده بودند، اما به گفته خودشان و براساس شواهد موجود هیچ جواب قانع کنندهای دریافت نکرده و گشایشی نیز در کارشان ایجاد نشده بود بلکه هربار با انبوهی از وعدهها دست به سر شدهاند. اما آن چیزی که بیش همه چیز در اتفاقات و ماجراهای هفته گذشته این دو کارخانه مورد توجه میباشد این است که کارگران محترم این دو کارخانه هیچ درخواستی به جز احقاق حقوق خویش را نداشتند که هریک از آنان بار مالی خود و خانواده هایشان را با سطوح مختلفی از بار و فشارهای اقتصادی و معیشتی به دوش میکشند. امنیت شغلی و معیشت زندگی، اصلیترین دغدغه جامعه کارگری/هراس از فردایی مبهم و نامشخص: یکی از مؤلفهها و فاکتورهای اساسی در ایجاد انگیزش و تلاش حداکثری در عرصۀ کار و اشتغال، به ثبات و چشم انداز اطمینان بخش شغلی معطوف میشود. در واقع دغدغه خاطرِ از دست دادن موقعیت شغلی که از آن تحت عنوان ناامنی شغلی یاد میشود به ایجاد اضطراب، نگرانی، نابودی زندگیها و به تبع آن تضعیف انگیزۀ فعالیت منتهی خواهد شد، عارضهای که بخش قابل توجهی از جامعه کارگری
در حال حاضر با آن دست و پنجه نرم میکنند. لکن هیچگونه برخورد قهری و سلبی نمیتواند کارگرانی را که مدتها بدون دریافت حق و حقوقی در این کارخانهها کار کردهاند را از دریافت و مطالبه حقوقشان باز دارد. اما متأسفانه بوضوح دیدیم که با آنان به مثابه اوباش و فتنه گران رفتار کردند و از ایشان با گاز اشک آور، کتک و شکسته شدن سرهایشان استقبال شد؟! علی الظاهر این نوع برخوردها با کارگران زحمتکش علیرغم بینتیجه بودن، همانند کور کردن چشم اقتصاد ایران میباشد و میتواند زمینه ساز اتفاقات ناخوشایند و گستردۀ دیگری در سطح ملی شود. هرچند که این موضوع و موضوعاتی از این دست با پیگیریهای ساده مسئولان، به سهولت و در کوتاهترین زمان قابل حل و فصل میباشد. اصرار چندی پیش آقای روحانی بر رشد ۷ درصدی اقتصاد ایران: هرچند باوجود اقتصاد نابسامان، رشد بیکاری و بحران کارگری و وجود کسری بودجه نمیتوانیم به رشد اقتصادی ۷ یا ۸ درصدی دست پیدا کنیم، اما در کمال تعجب چند روز قبل همگی شاهد بودیم که آقای روحانی در گفتگوی زنده خود با مردم از رشد اقتصادی ۷ درصد بدون احتساب نفت برای ۳ ماهه اول امسال سخن به میان آورد و قاطعانه اظهار
داشتند که این موفقیت نشان میدهد که مردم و دولت ایران در مسیر رشد و توسعه و در حال حرکت میباشند. ضمناً ایشان تأکید کردند که نرخ رشد اقتصادی کشورمان در سال گذشته در دنیا کم نظیر و چه بسا بینظیر بوده و اظهار امیدواری کردند که امسال رشد اقتصادی مان هم در منطقه و هم در سطح جهان قابل توجه باشد و بتوانیم در سایه رشد اقتصادی پایدار ایجاد شده، برای جوانان اشتغال ایجاد کنیم. با این وجود باید خدمت آقای روحانی عرض کنم که بحران کاری، رشد بیکاری، نپرداختن حقوق کارگران و شکستن سر آنان با رشد اقتصادی ۷ درصد تناقض دارد؟! زیرا وقتیکه سخن از رشد بالای اقتصادی میکنیم به این معناست که اقتصادمان همچون ساعت، منظم و دقیق کار میکند، دیگر از مشکلات اقتصادی خبری نیست، رکود و تورم نداریم، بیکاری را ریشه کن کرده ایم، چرخهای تولید و صنعت بخوبی میچرخد، بحران کارگری نداریم و سطح حقوقها بالاست و سر وقت هم پرداخت میشود، ارز تک نرخی شده و پول مان هم از پشتوانۀ بالایی برخوردار است، دیگر از بحران پولی و بانکی خبری نیست و دست آخر اینکه فساد، رانت خواری، باندبازی، قاچاق و...... را هم از بین برده ایم. اما آیا خدا وکیلی ما دارای چنین شرایط و
اقتصادی هستیم؟ یا برعکس هنوز دلمان میخواهد که اقتصادی با این مشخصهها داشته باشیم. رئیس مرکز تجارت جهانی ایران در خاتمه گفت: در شرایط کنونی و با توجه به نیازهای اقتصادی کشور باید تمامی راهبران و نقش آفرینان میدان اقتصاد ایران، دست در دست هم و با نگاهی مثبت به آینده، دولت دوازدهم را یاری کنند تا دوران سخت و خطرناک کنونی را بخوبی و با موفقیت پشت سر گذارد. لکن از دولت جدید به سکانداری آقای روحانی درخواست میکنم تا با همکاری رؤسای سایر قوا ضمن اصلاح برخی قوانین بازدارنده و سیستم فاسد، زمینهای را بوجود آورند تا بخش خصوصی واقعی به جایگاه واقعی خود بازگشته و فعالان اقتصادی خرد در کنار سرمایه داران کلان و میلیاردرهای بزرگ، آنهم بدون وحشت و مخفی کاری با تمام توان به فعالیتهای صنعتی و اقتصادی خود ادامه داده و موجب سربلندی کشور و ملت عزیز و بر افراشته شدن پرچم ایران اسلامی در سراسر جهان شوند که قطعاً موفقیت برنامههای اقتصادی دولت نیز در گرو حمایت و همکاری همین بخش خصوصی میباشد. زیرا با رفع مشکلات اقتصادی، از بین بردن فساد علی الخصوص در واگذاریها و در نهایت جان گرفتن بخش خصوصی واقعی، قطعاً مشکل بیکاری و
بحرانهای کارگری به سرعت از بین خواهد رفت و حقوقهای کارگران نیز به موقع پرداخت خواهد شد و دیگر هیچ کارگری کتک نخورده و سرافکنده با سری شکسته به منزل نخواهد رفت. بامید آنروز و سربلندی ایران و ایرانی.