زنان چگونه در ادبیات دفاع مقدس تصویر شدهاند؟
از آنجاکه نقش هر فرد با توجه به زمان و مکان و موقعیتی که در آن قرار دارد، تعیین میشود؛ نقش زنان در داستانهای دفاع مقدس نیز به همینگونه قابل بررسی است.
کد خبر :
727911
سرویس سبک زندگی فردا: تجاوز رژیم بعث به خرمشهر آغازگر جنگی بود که مردمان بیشتر نقاط کشورمان را درگیر کرد و به نقل از مهرخانه یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین دورههای تاریخی ایران را رقم زد. این تأثیر را علاوه بر جنبههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی میتوانیم بر ادبیات پایداری و در نتیجه بر ادبیات داستانی آن به خوبی مشاهده کنیم.
محمدرضا سنگری معتقد است: «عنوان ادبیات پایداری معمولاً به آثاری اطلاق میشود که تحتتأثیر شرایطی، چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانونستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایههای ملی و فردی و... شکل میگیرند؛ بنابراین جانمایه این آثار با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضدآزادی است.» (ادبیات دفاع مقدس، ص. ۱۲) در همین راستا بسیاری از نویسندگان ایرانی با توجه به تجاوزی که به سرزمینمان شد، دست به قلم بردند تا از جنگ تحمیلی
بنویسند. در این یادداشت بازنمایی نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدس را بررسی میکنیم. فراوانی داستانهای دفاع مقدس بیش از گنجایش این مقاله بود؛ به همین خاطر اجمالاً به بازتاب نقش زنان در رمانهای: «نخلهای بیسر»؛ قاسمعلی فراست، «شطرنج با ماشین قیامت»؛ حبیب احمدزاده، «سفر به گرای ۲۷۰ درجه»؛ احمد دهقان و چند داستان کوتاه از مجموعه داستانهای: «دلاویزتر از سبز»؛ علی مؤذنی، «زیارت»؛ قاسمعلی فراست، «سانتاماریا»؛ سیدمهدی شجاعی، «نجوای حریر»؛ زهرا زواریان و «جای خالی آفتابگردانها»؛ راضیه تجار، میپردازیم. از آنجاکه نقش هر فرد با توجه به زمان و
مکان و موقعیتی که در آن قرار دارد، تعیین میشود؛ نقش زنان در داستانهای دفاع مقدس نیز به همینگونه قابل بررسی است. در نتیجه دو مؤلفه زمان و مکان در این تحقیق اهمیت دارند. از لحاظ زمان برخی از نویسندگان، دورههای ادبیاتی دفاع مقدس را به دو دوره مجزا تقسیم کردهاند: ۱) دوره اول از آغاز جنگ تا پایان آن که وقوع داستان در ارتباط مستقیم با جنگ است و ۲) دوره دوم از پایان جنگ تاکنون که بیشتر تبعات جنگ روایت میشود. از لحاظ مکان نیز میتوان بهطور کلی دو موقعیت جغرافیایی در نظر داشت: ۱) شهرهای مرزی و جبههها که به طور مستقیم با صحنههای نبرد ارتباط دارد و ۲) شهرهای
دور از جنگ که زنان این نواحی به واسطه همسران یا فرزندانشان با جنگ پیوند میخورند. با توجه به این دو مؤلفه میتوان چهار دسته تقسیمبندی داشت: ۱. زمان جنگ، مکان شهرهای مرزی و جبهه؛ ۲. زمان جنگ، مکان شهرهای دور از جنگ؛ ۳. زمان پس از جنگ، مکان شهرهای مرزی و جبهه؛ ۴. زمان پس از جنگ، مکان شهرهای دور از جنگ. در ادامه نمونههایی از داستانهای دفاع مقدس در هرکدام از این دستهها میآوریم و به نقش خاص زنان اشاره میکنیم.
۱. زمان جنگ، مکان شهرهای مرزی و جبهه
زنان مطرح در آثار داستانی که به زمان جنگ و شهرهای مرزی و جبههها میپردازد، زنان و دختران خرمشهری و پرستاران و امدادگران هستند که در متن حادثه قرار گرفتند. نمونهای از این دسته «نخلهای بیسر» قاسمعلی فراست، از اولین نمونههای منتشرشده داستان دفاع مقدس است. داستان از اولین روزهای آغاز جنگ در خرمشهر شروع میشود و حول شخصیت «ناصر» میچرخد که در اولین روزهای جنگ برادرش «حسین» و خواهرش «شهناز»، شهید میشوند؛ پدر و مادرش به تهران مهاجرت میکنند و در آنجا خبر شهادت «ناصر» به ایشان میرسد. زنان این رمان یکی خواهر ناصر است که مانند بسیاری از دختران
خرمشهری مردانه ایثار میکنند. خواهر ناصر از اولین زنان رزمنده است که در روزهای اولیه که هیچ سلاحی در اختیار جوانان خرمشهری نیست، در خرمشهر میماند و در مسجد با دوستانش، کوکتل میسازد تا شاید برادرانش با آنها بتوانند یکی دو تفنگ از سربازان عراقی غنیمت بگیرند و با آنها بجنگند. (نخلهای بیسر، ص. ۴۲) زن دیگر داستان، مادر ناصر است که طی داستان سیر تکاملی را طی میکند، به بلوغ فکری و تحول شخصیتی دست پیدا میکند. مادر ابتدای داستان نگران فرزندانش است، آرام و قرار ندارد و «یک پا به خانه دارد و یک پا به کوچه.» همین زن در انتهای داستان وقتی تلفنی خبر آزادی
خرمشهر را به او میدهند، استوار و با صلابت میگوید: «حالا دیگه اگر ناصر هم شهید بشه غمی ندارم.» و آن طرف میگوید: «پس... پس ناصر هم شهید شد.» (نخلهای بیسر، ص. ۲۱۵) «شطرنج با ماشین قیامت» رمان دیگری است که زمان و مکان درگیر با جنگ دارد. رمان داستان رزمنده نوجوانی حدود هفدهساله است که به علت مجروح شدن پرویز (رزمنده دیگر) بهغیر از دیدهبانی و دادن گراد به توپخانه و آتشبار، مسئول رساندن غذا به رزمندگان و دو شخص دیگر (گیتی و مهندس) میشود. «گیتی» زنی روسپی است که در منطقه بدنام شهر با دختر عقبافتادهاش زندگی میکند. گرچه گیتی در ابتدا شخصیت منفی تلقی
میگردد، اما یکی از نقشهای زنان در مناطق تحت اشغال که دفاع از ناموس است که به طور تلویحی در دفاع گیتی از دخترش در برابر ناصر، که او را بیگانه میپندارد؛ دیده میشود. «ننهجواد» زن دیگر داستان، زنی مذهبی و مادر شهیدی است که با وجود سن بالا و پا درد، شهر و شوهر پیرش را ترک نمیکند: «امشب شما دو تا میخواید برید داخل اون خانه؛ وسط نخلستان؟ - آره، مگه جای دیگه باید بریم؟ خب خونهمون اونجان! ... امشب بعد از عملیات معلوم نبود چه بر سر محلههای شهر میآمد.» (شطرنج با ماشین قیامت، ص. ۱۷۲) داستان کوتاه «مرا به نام تو میخوانند» از کتاب «سانتاماریا» نمونه زن مقاوم
و صبور است که پس از شهادت همسرش در وقایع سال ۴۲، تنها فرزندش را دستتنها بزرگ کرده و روز سوم شهادت فرزند با او حرف میزند و خاطراتش را مرور میکند و به خون فرزند سوگند میخورد که راه او را ادامه دهد. لباسهای نظامی او را میپوشد و به مسجد میرود و تقاضا میکند تفنگی در اختیارش قرار دهند: «بچهها نیز با دیدن زن از سنگر بیرون میآیند. زن میگوید: سلام علیهای من! خسته نباشید! همین سه نفرید یا کسی هنوز در سنگر هست؟ رضا را هم بگویید بیاید. یادتان هست میگفتید: وقتی علی آمد ما همه با خیال راحت به خانه میرفتیم، علی یکتنه کار ده نفر را میکرد. خوب علی آمده
است، حالا بروید یک تفنگ به من بدهید و بروید امشب نوبت پاسداری علی است.» (سانتاماریا، ص. ۳۲۴) در داستان «چاه» مجموعه «زیارت»، دختری در خانهای از برادران شهیدش زندگی میکند و حاضر نیست آنجا را ترک کند و میخواهد انتقام برادرانش را بگیرد. اطرافیان به او نارنجکی دادهاند که برای حفظ جان خود از آن استفاده کند. در نهایت با ورود عراقیها به خانه، نارنجک را به طرف آنها پرتاب میکند و خود بر اثر اصابت گلوله شهید میشود.
۲. زمان جنگ، مکان شهرهای دور از جنگ
زمان جنگ در شهرهای دور از جبهه، زنان چشمانتظار همسر و فرزندانشان هستند و گاهی مانعی برای رفتن ایشان؛ مانعی که البته جدی گرفته نمیشود. منفعل بودن زنان در این دسته، بیشتر از بقیه دیده میشود. در بهترین حالات زنان پشتیبان عاطفی رزمندگان هستند. «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» داستان نوجوانانی در میدان جنگ را روایت میکند که طی آن طنز و توصیف، دو عنصر قوی در روایت به شمار میروند. آدمهای این رمان نوجوانانی هستند که در حالی به جنگ میروند که مادران و خواهرانشان دلهره، ناراحتی و نارضایتی دارند. در داستان کوتاه «عقبگرد» مجموعه «دلاویزتر از سبز» رزمنده در خواب
میبیند فرشتهای به او اجازه ورود به جبهه نمیدهد. رزمنده سراسیمه از خواب برمیخیزد، وضو میگیرد و بدون آنکه همسرش را بیدار کند، روانه جبهه میشود تا گذشته خود را جبران کند. زن آنقدر منفعل است که نمیتواند جلوی مردش را بگیرد و فقط ذهنیات مرد است که به او شخصیت میدهد: «یک لحظه از فراز شانه فرمانده عبور فائزه را دید که بادی خنک در چادر سفیدش افتاده بود. دستهایش را بیاختیار سوی او دراز کرد. پرندهای سبز بالای سر فائزه میپرید.» (دلاویزتر از سبز، ص. ۱۹)
۳. زمان پس از جنگ، مکان شهرهای مرزی و جبهه
این تقسیمبندی شامل زنانی است که در شهرها حضور داشته و دچار آسیب گردیدهاند و یا شهر را ترک کرده و با اتمام جنگ به دیارشان برمیگردند. زنانی که ممکن است معلول یا جانباز نیز باشند؛ خواه تنها و خواه با خانواده؛ پس از هشت سال دوری با امید برگشتهاند تا خانهشان را دوباره از نو بسازند. در داستانهای تحت بررسی از این نمونه شاهدی یافت نشد.
۴. زمان پس از جنگ، مکان شهرهای دور از جنگ
در دوران پس از جنگ مشکلات و عواقب جنگ رخ مینماید. زنان منتظر و چشم به راه، زنان سوگوار و تنها، زنان پرستار جانبازان مظلوم و زنان جانباز وجود داشتند. نقش بسیاری از این زنان همسری فداکار و از خود گذشته است. زهرا زواریان نویسنده و منتقد، نظریهای مطرح میکند مبنی بر اینکه: «در داستانهای جنگ استحالهای در شخصیتهای داستانی به وجود میآید و زن به طور مشخص در نقش عاشق قرار میگیرد و این نقطهعطف ادبیات داستانی جنگ ما است.» گرچه این دیدگاه با همه آثار منطبق نیست، اما در بسیاری از آنها دیده میشود. همچون زنانی که تنها و سوگوار از دست دادن معشوق شهید هستند
و زنان پرستار که خدمت به معشوق جانباز از هر کاری برایشان دوستداشتنیتر است. در داستان کوتاه «راز دو آینه» مجموعه «سانتاماریا»، زنی سالها همسر مفقودش را جستجو میکند تا اینکه سرانجام او را درحالیکه نه زبانی برای گفتن و نه دستی برای اشاره کردن و نه گوشی برای شنیدن دارد، درجمع آزادگان میبیند. ذوقزده او را به گوشهای از سالن فرودگاه برده، به او میگوید: «من خدا نکند که نگران باشم از دست و بیزبانی تو. تو در ازای این چیزهای رفتنی برای من ایمان ماندنیات را آوردهای، برای من افتخار آوردهای. پس جای شرم نیست، جای افتخار است هم برای تو در مقابل من و هم
برای من در مقابل دیگران.» (سانتاماریا، ص. ۲۶۵) در داستان کوتاه «نجوای حریر» از مجموعه «نجوای حریر»، "مریم"؛ همسر شهید با پسرش "حامد" به خواب رفته که احساس میکند خانه آتش گرفته است. با نگرانی به اطراف نگاه میکند و میبیند پسرش به آرامی در خواب است. صدای همسرش را میشنود که او را به آرامش و بردباری و تلاش برای تربیت فرزند فرامیخواند. این شاهدی است برای آن دسته از زنانی که ارتباط فراحسی با همسران شهیدشان برقرار میکنند. نمونه دیگر مادرانی که بار تربیت فرزندان را به دوش دارند، داستان «این بابای من نیست» از مجموعه «زیارت» است. زنی که همسرش
مفقودالاثر شده و به دختر کوچکش وعده بازگشت او را داده است و در حالیکه هیچ نشانی از شوهرش ندارد، باید پاسخگوی کودک کنجکاو خود باشد و در نهایت نیز دخترش را آماده میکند تا بپذیرد پیکر بدون سر پدرش بازگشته است. زنی متفاوت را در داستان کوتاه «قاب انتظار» از کتاب «جای خالی آفتابگردان» میبینیم. زن خاطرات خود را برای همسر اسیرش مینویسد. او عواطف لطیف زنانه دارد و ساده و صمیمی است. از مادرشوهر پیرش مواظبت میکند و امیدوار است شوهرش با آخرین گروه اسیران به ایران بازگردد. در داستان «هفتبند» همین مجموعه نیز زن منتظر برگشت شوهر از جبهه است و به راحتی احساساتش
را با گریه نشان میدهد: «اولین ستاره لرزان و شفاف از آبی بلند میچکد، پشت دستم نمناک میشود.» (جای خالی آفتابگردان، ص. ۲۴) نتیجه اینکه بسته به نوع نگاه نویسنده به مقوله جنگ و همچنین دیدگاه او به زن؛ نمونههای مختلف از نقش زنان در ادبیات داستانی دفاع مقدس دیده میشود. در زمان جنگ زنان و در شهرهای مرزی ایثارگر، از جانگذشته و مقاوم و صبور هستند. این زنان، جبهه را ترک نمیکنند و راه شهید را با مبارزه ادامه میدهند؛ زنانی که از ناموس خود دفاع میکنند. در زمان جنگ و شهرهای دور از جنگ همسران و مادرانی منفعل وجود دارند؛ همچنین زنانی که مواجهه با شهادت عزیزشان
باعث بلوغ فکری و تحول شخصیتی آنها میشود. زنان دسته دیگر امیدوار و منتظر بازگشت همسرانشان هستند. در داستانهای زمان پس از جنگ، زنان مکان دور از جنگ نقش پررنگتری دارند. بعضی از وضع موجود ناراحت و ناراضی هستند. برخی که باایمانتر هستند به آنچه پیشآمده افتخار میکنند. در بسیاری از داستانهایی که زندگی همسران شهدا را روایت میکند، زنان دو نقش عمده برعهده میگیرند: یکی ارتباط فراحسی با همسران شهیدشان و دیگری بر دوش گرفتن بار تربیت فرزندان. در دستهای متفاوت زنها مغموم هستند و عواطف لطیف زنانه، باعث زجر آنها میشود و هیچگونه تحولی نمییابند.