پاسخ زریبافان به سخنان جدید مشایی علیه اشرافیگری
معاون رئیسجمهور در دولت دهم تاکید کرد: من شهادت میدهم «آقای احمدینژاد سادهزیست بود و اهل تجملات نبود»، لکن اقای مشایی رویهای بسیار متفاوت با آقای احمدینژاد داشت و هم خود ایشان و هم حلقه نزدیک به ایشان به هیچ وجه مشی سادهزیستی نداشتند.
زریبافان افزود: به نظر من، ادعای زبانی کافی نیست و ما باید در عمل از مردان بزرگ بیاموزیم و سیره عملی آنها را عامل باشیم. اینکه جناب مشایی گفته است: «خاطر او با رفتن شاه، سقوط سلطنت و حتی تاسیس جمهوری اسلامی جمع نشده بود و نگران بازگشت حکومت اشرافی مذهبی بود و چون خود امام خمینی، آن را برای اسلام از هر چیز و از جمله حکومت شاه خطرناکتر میدانست"، نکته خوبی است، اما بنده از آقای مشایی سوال میکنم که ایا خود شخصا به سادهزیستی معتقد و به آن عمل میکند؟ زریبافان ادامه داد: بنده به عنوان یک خادم کوچک مردم در دولتهای نهم و دهم از نزدیک میدیدم که برخلاف منش سادهزیستی مجموعه دولت نهم و دهم، اقای مشایی و حلقه نزدیک به ایشان بیشترین عملکرد اشرافگرایانه را در استفاده از تشریفات زائد داشتند. معاون رئیسجمهور در دولت دهم تاکید کرد: بر خلاف منش رئیسجمهور و قاطبه دولتمردان، من شاهد بودم که اقای مشایی «بهترین هتل ها و رستورانها را برای پذیرایی از مهمانهایش انتخاب میکرد و در سفرهای خارج از کشور، برخلاف دولت نهم که بنا به حساسیتها و منش شخص رییس جمهور در مراقبت از بیتالمال و صرف بودجه کمتر، کمترین تعداد افراد در معیت رییسجمهور به خارج میرفتند و در همراهی هیات عالی رتبه دولتی خبری از خانوادهها و افراد اضافی و نامربوط نبود، در دولت دهم که مدیریت نهاد به دست مشایی و اطرافیان او افتاده بود، افراد بی تاثیر و زاید و طفیلی و شکلاتی، همراه سفر رئیسجمهور میشدند. زریبافان افزود: من شهادت میدهم «آقای احمدینژاد سادهزیست بود و اهل تجملات نبود»، لکن اقای مشایی رویهای بسیار متفاوت با آقای احمدی نژاد داشت و هم خود ایشان و هم حلقه نزدیک به ایشان به هیچ وجه مشی ساده زیستی نداشتند و به نوعی جریان اشرافیت در درون آنها وجود داشت و همین رویه آنها بود که بسیاری از نیروهای مردمی و پرتلاش را از دولت دهم دور کرد. و اگر این افراد دور اقای احمدی نژاد جمع نمیشدند و در او تاثیرات فکری و اعتقادی نمیگذاشتند، قطعا «احمدینژاد احمدینژاد باقی میماند». شاید هنوز دیر نشده باشد باید قاطعانه از این افراد خواست، با فاصلهگرفتن بگذارند «احمدینژاد به خویشتن خویش و باطن اصلی خود برگردد» و به عبارتی: «احمدینژاد احمدینژاد بماند».