«ترامپ»، افغانستان و دستِ باز پاکستان

اعلام استراتژی تازه آمریکا یک سئوال جدی را مطرح کرد و آن اینکه در شرایط جدید، پاکستان نسبت به افغانستان چه سیاست و رفتاری را در پیش خواهد گرفت؟

کد خبر : 721146

خبرگزاری فارس: حدود دو هفته از اعلام استراتژی جدید ترامپ در مورد افغانستان که بخشی از آن مستلزم تهدید پاکستان در مورد پناه دادن این کشور به تروریست‌ها بود و نیز تاکید داشت که آمریکا تداوم این امر را تحمل نمی کند؛ گذشت. در این مدت واکنش‌های متفاوتی در افغانستان و پاکستان مشاهده شد که در جانب پاکستان، عمدتا با ابراز نارضایتی و در جانب افغانستان، خصوصا در میان دولتمردان این کشور؛ عموما با استقبال همراه بود هرچند ملاحظاتی نیز بر این استراتژی وجود داشت. اعلام این استراتژی یک سئوال جدی را مطرح کرد و آن اینکه در شرایط جدید، پاکستان نسبت به افغانستان چه سیاست و رفتاری را در پیش خواهد گرفت؟ وچه مقدار می‌توان به تغییر رفتار پاکستان در افغانستان و دست کشیدن از حمایت گروه‌های مخالف دولت افغانستان که آمریکایی‌ها و افغانستانی‌ها مدعی آن هستند؛ امیدوار بود؟ همچنین چشم انداز اوضاع افغانستان بعد از این استراتژی جدید چه خواهد بود؟ برای پاسخ دادن به این سئوال‌ها ذکر یک مقدمه ضروری است. اگر برای حل یک مساله تبیین جامعی از آن نداشته باشیم و همه ابعاد آن را ملاحظه نکنیم و نگاه حداقلی به موضوع بیاندازیم و راه حل‌های حداقلی ارائه بدهیم، مشکل را حل نکرده‌ایم، بماند که شاید بر حجم آن هم بیافزاییم. در استراتژی جدید آمریکا، نگاه امنیتی غلبه دارد، همان طور که دخالت نظامیان در طراحی آن نیز مشهود است. این درحالی است که معضل کنونی افغانستان برآیند مجموعه‌ای از مسائل سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و حتی بین المللی است. در افغانستان بدون ترویج فرهنگ مدارا و هم‌پذیری میان اقوام و احترام متقابل به یکدیگر، همچنین بدون احترام گذاشتن به مذاهب گوناگون و اتفاق میان مسلمانان و بدون تحمل پذیری رقبای سیاسی و بدون لحاظ کردن همه نیروهای موثر در جامعه افغانستان و نقش دهی به همه آنان، به نحوی که همگی خود را در آینده کشورشان سهیم بدانند و کسی قوم درجه اول و دیگری قوم درجه دوم نباشد، مشکلی حل نمی شود. در افغانستان بدون در نظر گرفتن ملاحظات منطقه‌ای و حتی بین المللی و منافع جمعی کشورهای منطقه و صرفا با یک جانبه گرایی که مدل آمریکایی‌ها برای حل بحران است، مشکلی حل نمی‌شود. در افغانستان بدون ملت سازی و ایجاد دولتی فراگیر و مقبول جامعه مشکلی حل نمی‌شود . حال در این کشور و با وجود انواع مشکلات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی، تمرکز بر نگاه امنیتی آن هم از یک دریچه محدود و معطوف کردن عمده مشکلات به حمایت پاکستان از طالبان - که البته در اصل آن شکی نیست - ، در حقیقت تقلیل مسئله به یک وجه خاص و آسان‌سازی بی‌مورد معضلی است که سال‌هاست دامن‌گیر مردم شریف افغانستان می‌باشد. نظر آمریکا درباره افغانستان نگاه جامع، باز هم به تنهایی کافی نیست و نیاز به یک مکمل دیگر هم دارد و آن نیت صادقانه برای رسیدن به راه‌حل است. در این جهت نیز نسبت به آمریکایی‌ها که مدعی دلسوزی برای مردم افغانستان وتلاش برای حل بحران این کشور هستند، بدبینی‌های جدی وجود دارد و نسبت به پاکستان به عنوان موثرترین کشور در بحران افغانستان نیز همین نگاه بدبینانه موجود است. با این اوصاف، مشاهده می‌کنیم در این شرایط آمریکایی‌ها استراتژی را اعلام کرده‌اند که نوعی بازگشت به عقب آن هم به طور نصفه و نیمه است. زمانی در گذشته، که طالبان قدرت و وسعت سرزمینی کنونی را هم نداشتند، آمریکایی‌ها و ناتو با بیش از 130 هزار سرباز، برای نابودی طالبان، در تلاش بودند ولی امروز خودشان، تلویحا می‌پذیرند که بالاخره باید کاری کرد که طالبان هم در روند سیاسی دخیل شوند و در نظام سیاسی آینده مشارکت کنند. البته توجیه آمریکایی‌ها این است که افزایش توان نظامی نیروهای آمریکایی و نیز افزایش توان و مهارت نیروهای نظامی افغانستان، در سایه برنامه حمایت قاطع، می‌تواند طالبان را به نقطه‌ای برساند که با نا امیدی از پیروزی به روندهای مسالمت آمیز روی بیاورند. این آرزوی خوبی است ولی تجربه گذشته آن را تایید نمی کند. آمریکایی‌ها همچنین امیدوارند که پاکستان در اثر تهدیدهای آنها؛ پا پس بکشد و شرایطی فراهم شود که طالبان تضعیف شود تا مجبور به ورود به روند سیاسی حل بحران بشود. ولی آیا پاکستان هم به عنوان حامی اصلی طالبان، مانند آمریکایی‌ها به موضوع نگاه می‌کند. تعریف پاکستان از موضوع افغانستان پاکستانی‌ها می‌گویند آمریکا به افغانستان حمله کرده و باعث ایجاد لانه‌های تروریسم در این کشور شده است. آنها ادعا می‌کنند که بخشی از این تروریست‌ها هم سر از خاک پاکستان درآوردند و هزینه‌های زیادی را برای این کشور ایجاد کردند. پاکستانی‌ها می‌گویند در 16 سال گذشته کشته‌های فراوانی در مبارزه با تروریسم داده‌اند و مردم شهرهایشان در اثر تروریسم وارداتی از افغانستان کشته شده‌اند. آنها می‌گویند طالبان و شبکه حقانی در داخل افغانستان مشغول فعالیت هستند و آمریکا و دولت افغانستان توان مقابله با آنها را ندارند و در اداره مرزها هم موفق نبوده‌اند و با وجود اینکه پاکستان ده‌ها هزار نفر نیروی نظامی را در مرزهایش مستقر کرده، حجم اقدام طرف افغانستانی خیلی کم است و نمی‌تواند منجر به ایجاد امنیت شود. به عنوان نمونه سرتاج عزیز که مشاور امور خارجی نواز شریف بود تأکید دارد که ما در گذشته از طالبان افغانستان پشتیبانی کردیم و در حال حاضر هم مخالف آنها نیستیم اما این دولت افغانستان است که باید با جنگجویان طالب و رهبران شبکه حقانی مذاکره کند. وی می‌گوید طالبان افغانستان داخل خاک این کشور فعال هستند بنابراین پاکستان چطور می‌تواند آنها را مجبور به مذاکره کند. این موضوع به اسلام‌آباد مربوط نیست بلکه آمریکا و افغانستان باید این مشکل را حل کنند. پاکستانی‌ها می‌گویند آمریکا و افغانستان زمینه انجام فعالیت‌های خرابکاری و تروریستی را برای سازمان‌های اطلاعاتی هند در افغانستان فراهم کرده‌اند و یک نمونه آن فعالیت ملا فضل‌الله رهبر طالبان پاکستان در افغانستان و نمونه دیگر آن اقدامات گروه‌های جدایی طلب بلوچ است. پاکستانی‌ها می‌گویند سه سال است در تمام مناطق قبایلی با جنگی قاطعانه که هزینه‌های انسانی و مالی زیادی داشته است، تمام لانه‌های تروریست‌ها را منهدم کرده‌اند و هر از چند گاهی هم برای اثبات ادعاهایشان چند مقام آمریکایی را به بازدید این مناطق می‌برند. امجد شعیب تحلیلگر پاکستانی می‌گوید: در گذشته پاکستان با تحویل دادن عبدالسلام ضعیف سفیر طالبان با آمریکا همکاری کرد اما در حال حاضر ما وزیرستان و سایر مناطق را پاکسازی کرده‌ایم و تروریست‌ها در کشور ما حضور ندارند بنابراین درخواست برای تحویل گرفتن اعضای شورای پیشاور یا شورای کویته یک درخواست نادرست است که اسلام‌آباد به آن عمل نخواهد کرد. شعیب می‌افزاید : ما تمام تلاش خود را برای سرکوبی تروریست‌ها بکار برده‌ایم حال اگر تعدادی از آنها مخفیانه در پیشاور و کویته فعال شده‌اند اطلاعی از این موضوع نداریم بنابراین فشار در این زمینه را نخواهیم پذیرفت. مشاهده می کنید که در سطح مواضع علنی سیاسی، پاکستان توان آن را دارد که نه تنها بدهکار به افغانستان نباشد بلکه در قالب یک طلبکار نیز ظهور کند. اما اقدامات پاکستان یک لایه پنهان هم دارد. در این لایه پاکستان حامی اصلی طالبان است که آنها را در سراسر مرز طولانی خود با افغانستان مورد حمایت قرار می‌دهد، نیروهای افراطی پاکستانی را هم یا به زبان خوش یا با زور و تهدید به آن سوی مرز می‌فرستد تا در هماهنگی با طالبان علیه دولت کابل بجنگند، امکانات لجستیکی و منابع مالی طالبان را با واسطه یا بی‌واسطه تامین می‌کند و عقبه امنی برای نیروهای طالبان در مناطقی فراهم می‌کند که کنترل آنها برای کشورهای دیگر امری بسیار سخت ،اگر نگوئیم بعید است. یک نمونه از این اقدامات استفاده طالبان از مناطقی کوهستانی نظیر چترال و انجام معاملات تجاری و انتقال تسلیحات از این منطقه است که با ویژگی‌های جغرافیایی که دارد دسترسی به آن برای دیگران در حد غیر ممکن است. پاکستان از نفوذ بیش از چهل ساله بر عناصر اسلام‌گرا و شخصیت‌ها و احزاب مختلف بهره می‌برد. این نفوذ از زمان آغاز مبارزه با داوودخان توسط اسلام‌گراها و گسیل تعداد زیادی از آنها به پاکستان آغاز شد و در دوران جهاد با شوروی سابق به اوج خود رسید و بعدها در دوران طالبان به قدرت سیاسی دست یافت و اکنون در گوشه و کنار سپهر سیاست در افغانستان تسری یافته است. پاکستان از داشته های نظامی و سیاسی خود در افغانستان در جهت رسیدن به دولتی که مطلوب اوست استفاده کرده و می‌کند و از تمام ظرفیت‌های تنش‌زا در میان افغانستانی‌ها نیز به خوبی بهره می‌برد. پاکستان می‌داند که آمریکایی‌ها به خاک و آسمان این کشور برای تدارک نیروهایشان در افغانستان نیاز دارند و لذا این را هم می‌داند که تا پیدا شدن جایگزین برای این مسیر که حداقل در آینده نزدیک، تصوری ندارد آمریکا نمی‌تواند فشارها را از یک حد مشخص افزون‌تر کند. خود آمریکایی ها هم به این نکته باور دارند، هرچند مسئولان رسمی چندان به آن نمی‌پرازند ولی به رسم متداول آمریکایی‌ها اینگونه حرف‌ها از دهان مسئولان سابق بیشتر شنیده می‌شود به عنوان نمونه «مایکل مورل» سرپرست اسبق آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا سیا گفت: آمریکا نمی‌تواند به پاکستان فشار بیاورد زیرا ادامه این شیوه به خود واشنگتن آسیب می‌رساند. وی افزود: پاکستان مانند گذشته محتاج به کمک مالی آمریکا نیست و نیازهای خود را از طریق چین جبران می‌کند. مورل تأکید کرد آمریکا برای پیروزی در جنگ افغانستان به مسیرهای زمینی و کریدور هوایی پاکستان نیازمند است. وی اظهار داشت: بدون کمک پاکستان پیروزی در جنگ مبارزه با تروریسم برای آمریکا غیر ممکن است و افزود: سیاست ترامپ مبهم است وی فراموش کرده که در حال حاضر این آمریکا است که به پاکستان نیاز دارد و اسلام‌آباد مانند گذشته نیازمند کمک واشنگتن نیست. علاوه بر اینها پاکستان از ظرفیت موجود در قدرت‌های منطقه‌ای آگاه است و هم اکنون مشغول رایزنی با این قدرت‌هاست تا با کمک آنها از فشار امریکا بر خود بکاهد. پاکستان همچنین توان آن را دارد که با بهره‌گیری از عناصر شبه نظامی هماهنگ با خود در افغانستان آتش جنگ را شعله‌ورتر کند. در این شرایط حضور سربازان آمریکایی هرچه گسترده شود مانند شمشیر دو دم عمل می‌کند، یک دم آن ترساندن حریف است و دم دیگر آن، دادن انگیزه به نیروهای مخالف و دمیدن در آتش جنگ است. حضور شانزده ساله آمریکا در افغانستان با حجم بیش از ده برابر وضعیت کنونی و عدم دستیابی آنها به نتیجه لازم نیز یک بی اعتباری را برای نیروهای آمریکایی و ناتو به بار آورده که سیستم اطلاعاتی و تبلیعاتی پاکستان می‌تواند با دامن زدن به آن، نیروهای مخالف با آمریکا را به تداوم درگیری در افغانستان امیدوار نگه دارد. نتیجه‌گیری در این شرایط متاسفانه نمی‌توان چشم‌انداز روشنی را برای آینده نزدیک افغانستان در سایه استراتژی جدید آمریکا تصور کرد. به نظر می‌رسد راه‌حل بحران چند دهه‌ای افغانستان همان است که در سطور بالا گفته شد. نگاه همه جانبه، نیت صادقانه و مشارکت همه طرف‌های داخلی و خارجی در رسیدن به راه حلی جامع برای ختم این بحران. بدیهی است اگر نیت صادقانه‌ای وجود داشته باشد. آنها که با حضور در افغانستان وعده ایجاد ثبات و آرامش را می‌دادند وظیفه بیشتری برای رسیدن به این وضعیت مطلوب دارند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: