مردم فکر میکردند ما پول گرفتهایم تا به روستایشان بیاییم/ شهید حججیها در اردوهای جهادی ساخته شدهاند/ دختر روستایی نگران قضا شدن نماز شباش بود
در یکی از جلساتی که با بچهها داشتم، طلا دختر روستاییای که تا راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود و پدر و مادرش را هم در کودکی از دست داده بود و به همین علت تمام کارهای خانه، دامداری و کشاورزی روی دوشش بود، از من پرسید:«خانم! اگر بعضی شبها به خاطر خستگی خیلی زیاد از کارهای روزانه، نتوانیم نماز شب بخوانیم، خیلی بد است؟» من که اصلا توقع شنیدن چنین سوالی را نداشتم، با بهت زدگی گفتم:«نه! اشکالی ندارد! البته میتوانی یک کار دیگر هم انجام بدهی و فقط نماز شفع و وتر بخوانی»
کد خبر :
719138
سرویس سبک زندگی فردا؛ محدثه انسینژاد: اردوهای جهادی گرچه در روزهای گرم تابستان سختتر به نظر میرسند، اما هستند کسانی که با عشق قدم در این راه میگذارند و این سفر را نه فقط یکبار که چندین بار تجربه میکنند. افرادی با سنین مختلف و شرایط زندگی متفاوت که در این مسیر از مال و جانشان میگذرند تا رضایت خدا را برای خود بخرند. در ادامه گفتوگوی فردا را با ۳ نفر از کسانی که در اردوهای جهادی تابستان شرکت کردهاند را میخوانید.
بهانهگیری در راه جهاد پذیرفته نیست
امیرحسین کاظمی اولین کسی است که با او گفتوگو کردهام. جوان ۲۰ سالهای که امسال برای اولین بار به اردوی جهادی رفته است. وقتی از او پرسیدم چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفت در این اردو شرکت کند، گفت:«این اردو از طرف بسیج مطرح شد، من هم استقبال کردم. دوست داشتم به این سفر بروم چون احساس خوبی به من میداد. همچنین به واسطه این سفر هم میتوانم به مردم کمک کنم و هم خدا از ما راضی میشود. اصلا هم فرقی ندارد که هوا گرم یا سرد باشد، چون نمیتوانیم برای جهاد چنین بهانهای بیاوریم، مثل آنچه که حضرت علی(ع) درباره مردم کوفه فرمودند».
بیشتر بخوانید: غزل آلا یعنی کشف، یعنی شعر
مدرسه قدیمی روستا را بازسازی کردیم
کاظمی که در این اردو، سفر به روستای دوه یاتاقی کورانلو شهرستان چاراویماق آذربایجان شرقی را تجربه کرده، درباره اقدامات انجام شده در این روستا میگوید:«مدرسه قدیمی روستا را بازسازی کردیم و جویهای فاضلاب روستا را بهسازی کردیم، برنامههای فرهنگی و آموزشی مثل: آموزش وضو، نماز، قرائت قرآن مجید و کار پزشکی و بهداشتی هم از دیگر فعالیتهای ما در روستا بود»
مردم روستا نظر بسیار مثبتی نسبت به بسیج و سپاه داشتند
او بعد از اشاره به کمبودهای روستا درباره صمیمت و رفتار خوب مردم روستا با نیروهای بسیج و سپاه میگوید:«نبود جاده آسفالت تا روستا، نبود ارتباط تلفن همراه، گاز شهری و کمبود امکانات فرهنگی از محرومیتها بود اما با این حال مردم منطقه با گروه جهادی برخورد خیلی خوبی داشتند و از جوان و پیر با ما احساس رفاقت و صمیمیت میکردند. آنها دیدگاه بسیار خوبی نسبت به ارگانهای بسیج و سپاه داشتند و از نظام، نیروهای بسیج و سپاه بسیار تعریف و تمجید میکردند که البته این نشانه قدرشناسی آنها بود»
یک نهار متفاوت در روستا: کره، عسل، پنیر، گوجه محلی و یک قوری چای
وقتی از او خواستم برایم خاطرهای از اردوی جهادی بگوید، از روزی گفت که نهار را مهمان یکی از مردم روستا شدند، البته یک نهار متفاوت:«گروه جهادی ما روز اول را در شهر «قره آقاج» شهرستان ساکن بود که روز دوم سفر مصادف با روز اول سکونت در روستای دوه یاتاقی کورانلو شد. ما به صورت موقت در مسجد روستا ساکن شدیم و قرار شد کمی استراحت کنیم و نهار بخوریم. از طرفی تیم هماهنگی گروه که شامل ارشد گروه پیشتاز بود و مسئول برنامهریزی غذا بود، برای هماهنگی با ارگانهای حامی گروه در استان، سمت تبریز رفته بودند و به همین دلیل به نهار امیدی نبود. وقتی در مسجد بودیم، پسر جوانی به نام
مهدی داخل مسجد شد و خیلی گرم و صمیمی با من هم صحبت کردیم. مهدی که یکی از همسایههای مسجد بود، حوانی بود که سه ماه از خدمتش باقی مانده بود و برای مرخصی به روستا برگشته بود. وقتی از وضعیت نهارمان پرسید، من برایش ماجرا را شرح دادم و از لطف و مهربانیاش تشکر کردم. نیم ساعت بعد آقا مهدی با یک سینی پر از کره، عسل، پنیر، گوجه محلی و یک قوری چای وارد مسجد شد که در نهایت آن روز غذای ما مهیا نشد و همان سینی شد نهار گروه جهادی»
شهید حججیها در اردوهای جهادی ساخته میشوند
این جوان بیست ساله در پایان با توصیه به همسن و سالانش برای تجربه این اردوها به این نکته مهم اشاره میکند که شهید حججیها در این اردوها ساخته میشوند:«به هم سن وسالهای دانشجو و بسیجیام توصیه میکنم که سفر به این مناطق را حتما تجربه کنند. چیزی که ما در این سفرها به دست میآوریم خیلی با ارزشتر از آن چیزی است که برای مردم این مناطق به یادگار میگذاریم؛ ایثار، تغییر نگاه به زندگی و رضایت خدا فقط بخشی از این موارد است. در یک جمله میتوان گفت این اردوهاست که شهید محسن حججیها را میسازد، جوانی که به حدی از ایثار و آگاهی میرسد، که از خدا میخواهد دو بار
شهادت نصیبش کند؛ یک بار قبل از ظهور امام زمان(عج) و یکبار هم بعد از ظهور ایشان».
بیشتر بخوانید: چند نکته از سبک زندگی شهید حججی
نبود مدرسه متوسطه در روستا باعث ترک تحصیل زودهنگام دانشآموزان میشود
محدثه آبادهای دومین نفری است که با او همصحبت میشوم. او هم یک دختر دهه هفتادی است که برای دومین بار سفرهای جهادی را تجربه میکند. آبادهای که مسافر روستای سرجوب جلالوند بخش سرفیروز آباد کرمانشاه شده بود و در بخش نوجوان و بزرگسال روستا در زمینه مطالب عقیدتی و سبک زندگی فعالیت میکرد، درباره محرومیتهای این روستا میگوید:«مردم منطقه از لحاظ اقتصادی و فرهنگی خیلی محروم بودند. البته سطح محرومیت در روستاهای مختلف متفاوت بود؛ مثلا در روستای انارک آب لوله کشی فقط یک روز از ماه وجود داشت و بقیهٔ روزها مردم آب نداشتند. ترک تحصیل در بین دانشآموزان به خصوص
دختران بسیار زیاد بود؛ چون در هیچ روستایی مدرسه متوسطه وجود نداشت و دختران روستا بعد از پایه ششم برای ادامه تحصیل، باید به روستاهای دیگر میرفتند، البته بعضی والدین به دلایل مختلف از این کار جلوگیری میکردند و همین باعث ایجاد جو ناامیدی و یأس بین بچهها میشد. دختران روستا معمولا در سن ۱۵ سالگی ازدواج میکردند و بعد هم صاحب بچههای زیادی میشدند».
در یکی از نامهها برایم نوشته بودند: آشنایی با شما بهترین اتفاق زندگی من بود
آبادهای که دانشجوی ترم ۴ پزشکی است، با اشاره به همکاری صمیمانه خانوادههای روستایی در هنگام برداشت محصول درباره برخورد مردم روستا با نیروهای جهادی گفت:«خیلی راحتتر از آنچه که فکرش را بکنید ما را در میان خودشان پذیرفتند. شاید باورتان نشود ولی در روز آخری که برای بچهها جشن اختتامیه گرفته بودیم و گفته بودیم برایمان یک خاطره بنویسند، یک دختر ۲۵ ساله برای من نوشته بود:«آشنایی با شما بهترین اتفاق زندگی من بود» این در حالی است که من خیلی هم فرد خاصی نبودم و یکی بودم مثل بقیه، ولی آن دختر چون افرادی مثل ما را کمتر دیده بود، آشنایی با ما برایش بهترین اتفاق بود»
دختر ۱۸ ساله روستایی که نگران قضا شدن نماز شباش بود
وقتی از خانم آبادهای خواستم یک خاطره به یادماندنی از اردوهای جهادی برایم بگوید، او از طلا دختر هجده سالهای گفت که با پرسیدن سوالی او را بسیار منقلب کرد:«در یکی از جلساتی که با بچهها داشتم، طلا دختر روستاییای که تا راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود و پدر و مادرش را هم در کودکی از دست داده بود و به همین علت تمام کارهای خانه، دامداری و کشاورزی روی دوشش بود، از من پرسید:«خانم! اگر بعضی شبها به خاطر خستگی خیلی زیاد از کارهای روزانه، نتوانیم نماز شب بخوانیم، خیلی بد است؟» من که اصلا توقع شنیدن چنین سوالی را نداشتم، با بهت زدگی گفتم:«نه! اشکالی ندارد! البته
میتوانی یک کار دیگر هم انجام بدهی و فقط نماز شفع و وتر بخوانی»
معلمهایی که به روستاها فرستاده میشوند، معمولا معلمهای خوبی نیستند و بچهها را تنبیه بدنی میکنند
این دانشجوی ترم ۴ پزشکی دانشگاه شهید بهشتی با ابراز گلایه از پایین بودن آنتن دهی تلویزیون در روستا گفت:«بچهها در روستا خیلی کار میکنند و بقیه وقتشان را هم پای تلویزیون مینشینند. متأسفانه در آن منطقه چون آنتندهی تلویزیون خوب نیست، خیلیها از ماهواره استفاده میکنند و فیلمهای ماهواره هم روی مردم تاثیرات بدی گذاشته است. من فکر میکنم به همین دلیل و به دلیل کم کاری، تبلیغ دین در روستاها جای کار بسیاری دارد و از وضعیت کمبود آب و پایین بودن سطح بهداشت اگر بگذریم، نکته مهم دیگر اینکه معلمهایی که به روستاها فرستاده میشوند، معمولا معلمهای خوبی
نیستند و بچهها را تنبیه بدنی میکنند. یکی از بچهها برایمان تعریف میکرد:«معلمشان انقدر با چوب همکلاسیاش را زد تا چوب روی دست دوستش شکست»
مسئولان برای یک بار هم که شده اردوی جهادی را تجربه کنند
وقتی از محدثه آبادهای درباره دلیل رفتن به اردوی جهادی میپرسم، او به رساندن سهم بیتالمال به مردم روستا اشاره میکند:«حس قشنگی که در روستا بین بچهها هست، مدرسهٔ محل اسکانمان، دوستانی که با آنها همسفر شدم را فقط در این سفر میشود پیدا کرد. یادآوری این نکته که چقدر خدا به تو لطف کرده و نعمتهای زیادی که در اختیارت قرار داده و اینکه ما در برابر همه مسئولیم! به قول حاج آقا حکمت که در این اردو چند روزی در کنار ما بودند:«اگر من در فلان دانشگاه و فلان رشته درس میخوانم و پولی از بیتالمال برای من خرج میشود، این مردم هم در این پول سهم دارند و ما در برابر
آنها مسئولیم» این خانم جهادی در پایان پیشنهادی هم برای مسئولین دارد:«پیشنهاد میکنم همه یک بار هم که شده این فضا را تجربه کنند، به نظرم اگر همه مسئولین کشور (در هر پستی که هستند) به چنین مناطقی سفر میکردند، با مردم ارتباط میگرفتند و پای حرف دل مردم مینشستند، شاید هیچ وقت شاهد کمکاریها از جانب آنها نبودیم»
مردم فکر میکردند ما پول گرفتهایم تا به روستایشان بیاییم
سومین نفری که سراغ او رفتم، آقای محمدی است. ایشان ۲۹ ساله هستند و به قول خودشان ۶ بار توفیق شرکت در اردوهای جهادی را داشتهاند:«ما چند سالی میشود که در روستاهای شهر ورزقان در استان آذربایجان شرقی در اردوهای جهادی شرکت میکنیم. این شهر و روستاهای آن در سال ۹۱ دچار زلزله شد و خیلی از روستاها تا صد در صد ویران شدند. در این مدت، هر سال یک خانه از محرومین و یا مدرسهای را برای ساخت انتخاب کردیم. در کنار آن کارهای فرهنگی و معرفتی در برنامههایمان بود. در حال حاضر روستاها وضعیت بهتری دارند، هر چند محرومیت کاملا رفع نشده است» محمدی با اشاره به جادههای صعبالعبور
و سرمای شدید روستا در زمستان میگوید:«مشکل اصلی روستاها غالبا همان تفکر مهاجرت است که باعث میشود، خانوادهها به حاشیهنشینی در تبریز روی بیاورند. لذا فرهنگ سازی و توانمندسازی روستا در ترغیب مردم به ماندن در روستا، نقش مهمی را ایفا میکند» او با اشاره به تفکر اشتباه مردم روستا نسبت نیروهای جهادی، میگوید:«معمولا اوایل فکر میکردند، از گروههایی هستیم که با دریافت پول به روستا آمدهاند، اما بعد از مدتی، با دیدن رفتار دوستانم نظرشان عوض شد. به مرور خیلی بیشتر گروه ما را تحویل گرفتند. در حال حاضر ما وقتی برای دومینسال به یک روستا سرکشی میکنیم، مردم
روستا برای سلام و خوش آمدگویی به استقبال ما میآیند»
امسال کسی را با خودمان به اردوی جهادی بردیم که آب پرتقال صبحانهاش ترک نمیشد
این نیروی جهادی درباره روحیه از خودگذشتگی و رفاقت میان نیروهای جهادی میگوید:«مساله دیگر روحیه از خودگذشتگی و ایثار بین نیروهای جهادی است. کسانی که در شهر دست به سیاه و سفید نمیزنند، آنجا برای خدمت از هم سبقت میگیرند؛ از غذا پختن گرفته تا شستن لباسهای هم. رفاقتهای دوران جهادی بوی خدا میدهد. من در طول سفرهای جهادی رفقای خیلی خوبی پیدا کردم» محمدی یک خاطره بامزه نیز برایمان تعریف میکند:«امسال یک نفر را با خودمان به اردوی جهادی بردیم که آب پرتقال صبحانهاش ترک نمیشد. بعد گذشت یک هفته از اقامتمان در روستا، انقدر به او خوش گذشته بود که به ما تاکید
میکرد، حلالتان نمیکنم اگر دوباره به جهادی بروید و من را با خودتان نبرید. باورش نمیشد، با این شرایط سخت میشود زندگی کرد و خیلی هم شاد و سرحال بود»
بیشتر بخوانید: وقتی جهادیها به داد خوزستان میرسند
وقتی پول کم بیاید، نیروهای جهادی از هزینه شخصی هم دریغ نمیکنند
ایشان با اشاره به مشکلات مالی موجود در اردوهای جهادی بر این نکته تاکید میکند که نیروهای جهادی نه تنها از هیچ تلاشی در این مسیر کم نمیگذارند، بلکه از هزینه شخصی هم در این راه دریغ نمیکنند:«امسال ما کاری را شروع کردیم که به دلیل مشکلات مالی نیمه تمام ماند، چند روز پیش صاحب خانه زنگ زده بود و میگفت ما غیر از شما به هیچ کس امید نداریم که بیاید و این کار را تمام کند. البته خدا را شکر مشکلات حل شده و از هفته بعد دوباره شروع میکنیم. ذکر این نکته ضروری است که وقتی پول کم بیاید، نیروهای جهادی از هزینه شخصی هم دریغ نمیکنند»