خوشنامترين شاهزاده قاجار که بود؟ +عکس
تاريخنويسان ايراني دوران پهلوي، هرگز روي خوشي به شاهان قاجار نشان نداده و همه آنها را فاسد، عياش، ناتوان و وطنفروش معرفي کردهاند. استبداد شاهان قاجار البته موجب شده است که سياستمداران خارجي نيز شاهان و شاهزادههاي قاجار را ضعيفالنفس در برابر خارجي و رانتخوار بدانند... اما عباس ميرزا شاهزاده قاجار، يک استثنا به حساب ميآيد.
کد خبر :
716909
روزنامه دنياي اقتصاد: اگر بگوييم که خوشنامترين شاهزاده قاجاريه بود و دربار قاجار همواره به او ميباليد و مينازيد، گزافه نگفتهايم، قضاوت مورخان درباره کارنامه حيات سياسي عباسميرزا، نوعا مثبت است. سخن در باب عباسميرزا را با بيان اظهارات برخي از ماموران بيگانه که با وي از نزديک ديدار و گفتوگو داشتهاند، آغاز کردهايم:
عباسميرزا، از چشم ماموران بيگانه
سيد محمد رفيع، سفير عثماني مقيم ايران در زمان جنگهاي اول ايران و روس، راجع به عباسميرزا (که در آن زمان، با وجود تصدي مقام فرماندهي ارتش ايران در جنگ با روسها، هجده سال بيشتر نداشت) چنين اظهار نظر کرده است: «عباسميرزا که به اشارت پادشاه پيشين (= آقا محمدخان قاجار) و به سبب شايستگي خويش وليعهد گرديده و اينک فرمانرواي تبريز است، با وجود کمي سن و سال گويي يکي از مشايخ بزرگوار است. از پيروي خواهش نفس و برافراشتن کاخ و ايوان و پوشيدن جامههاي زيبنده پرهيز دارد. شيفته دادپروري و دادگستري است و دوستدار اهل کمال».
کلنل فريقان، مامور دربار سنت پطرزبورگ (پايتخت روسيه تزاري) که براي انجام مذاکرات صلح با ايران، در تاريخ 20 جماديالاول 1227.ق (1812.م) به تبريز آمده بود، درباره عباسميرزا نوشته است: «اين شاهزاده، قيافه نجيب و مردانه داشت، توانا و بااراده و آتشين و متين و فرزانه و با حزم و احتياط که در کمتر شخصي يافت ميشود، از مزاياي اخلاقياي بود که در وجود عباسميرزا جمع بود.
داراي احساسات نجيب و افکار بلند [و] حريص يادگرفتن تمام عواملي بود که باعث سير سريع ترقيات (صنعتي و نظامي) در اروپا شده بود. نهايت سادگي را در رفتار و حرکات خود رعايت ميکرد، بيباک و باتقوي بود. عباسميرزا نجيبترين شخصيت خانواده قاجار بود».
مورير، از همراهان سر هارفورد جونس (سفير کهنهکار و ورزيده انگليس در ايران زمان فتحعليشاه)، در سفرنامه خود عباسميرزا را يک آدم خيلي جدي و وطنخواه ايراني معرفي کرده و اين آدم را داراي صفات پسنديده و افکار عالي دانسته و اضافه کرده که کمتر کسي را تا حال به اين آراستگي مشاهده کرده است.
«در لباس بسيار ساده است و لباسش هيچ فرقي با لباس ديگران ندارد ... عشق سرشاري به مطالعه کتب و کسب اطلاعات دارد، مخصوصا تاريخ وطن خود را خوب ميداند و کتاب شاهنامه فردوسي را بسيار دوست دارد و هميشه آن را مطالعه ميکند».
پير آمده ژوبر، فرستاده مخصوص ناپلئون که از نزديک با عباسميرزا ديدار و گفتوگو داشته و از قلمرو حکومت وي در آذربايجان گذر کرده، نوشته است: «هنگامي که من از آذربايجان ميگذشتم، اين شاهزاده جوان، قلب تمام مردم اين سرزمين را شيفته خود کرده بود و از محاسن اخلاق و محامد صفات وي، به آتيه نيز اميد بسيار داشتند. کمتر اتفاق ميافتاد که ايرانيان در مذاکرات يا تحريرات خود به سر شاه يا فرزندان او قسم ياد نکنند ... .
شيرازه امور آذربايجان که زماني به واسطه جنگهاي داخلي از هم گسيخته شده بود، دوباره محکم شد و جمعيت قرا و قصبات آن، دوباره رو به ازدياد نهاد. آنچه محقق است اين است که نه تنها اوضاع به هم نخورده، بلکه از وقت حرکت من به ايران هم بهتر شده است. موضوع اين است که ترقياتي که به وسيله عباسميرزا شروع شده نسبت به انتظاراتي که داشتهاند، خيلي سريع و برجسته بوده است».وي اگر روزي به تخت سلطنت جلوس کند، بايد گفت که از هر حيث در رديف بزرگترين سلاطيني خواهد بود که در اين کشور حکمراني کردهاند.
زماني که شاه او را به حکومت ايالتي مهم و فرماندهي قشوني بزرگ منصوب ساخت، او بيشتر از هفده سال نداشت و اگر متواليا در عملياتي که در گرجستان و شهرهاي قفقازيه ميکرد در همه آنها قرين پيروزي ميگرديد، موقعيت بينظيري در آسيا به دست ميآورد. ولي همينقدر هم توانست به روسها بفهماند که در عين حال که رقيب جوانمردي است، دشمن ضعيفي هم نيست و با اسرايي که در جنگها ميگرفت، همواره برخلاف ديگران، با کمال رافت و مهرباني رفتار ميکرد.
هرگز سختي و شدت عمل بيموردي از او ديده نشده و البته با خلافکاران و بدان با نهايت خشونت رفتار ميکرد».يکي از ماموران سياسي روس، عباسميرزا را «پطر کبير آينده ايران» خوانده و ديگري نوشته است: «شگفتآور بود که شاهزاده وليعهد در اين گوشه دنيا ... اين اندازه درباره امور مهم سياسي و نظامي اروپا در ده ساله اخير معرفت درست داشته باشد ... وجود او دوره تازهاي را نويد ميدهد که تاثير آن در تاريخ ملي ايران قابل انکار نخواهد بود».