با احمدی نژاد مخالف بودم/ رای من به شما ربطی ندارد

من از ناحیه یکی از بزرگواران این فرمایش را داشتم که هرکسی به جز آقای احمدی‌نژاد را شما انتخاب کنید ما مخالفت نمی‌کنیم ولی آقای احمدی‌نژاد نه. من جلسه گذاشتم که چرا؟ به چه دلیل؟ من را توجیه کن اگر این‌قدر فکر می‌کنی این فرد موضوع دارد من را توجیه کن که صحبتی نشد فقط اینکه هرکسی به جز این فرد.

کد خبر : 716565
سرویس سیاسی فردا: خسرو دانشجو یکی از اعضای سابق شورای شهر تهران در گفتگویی با شرق درباره روند انتخاب احمدی نژاد به شهرداری تهران و نیز جلسه چند نفره با هاشمی رفسنجانی گفتگویی داشته است که بخش هایی از آن در ادامه خواهد آمد.
- من از ناحیه یکی از بزرگواران این فرمایش را داشتم که هرکسی به جز آقای احمدی‌نژاد را شما انتخاب کنید ما مخالفت نمی‌کنیم ولی آقای احمدی‌نژاد نه. من جلسه گذاشتم که چرا؟ به چه دلیل؟ من را توجیه کن اگر این‌قدر فکر می‌کنی این فرد موضوع دارد من را توجیه کن که صحبتی نشد فقط اینکه هرکسی به جز این فرد.
- وقتی که برادرم رئیس دانشگاه آزاد شدند به من گفتند که محل مأموریت شما به علوم تحقیقات تغییر پیدا می‌کند. قبل از آن هم یکی، دو ماه، واحد علوم تحقیقات را به سیاق قبل خودشان اداره می‌کردند. زمان آقای جاسبی هم همین‌طور بود که رئیس دانشگاه آزاد هم‌زمان رئیس واحد علوم تحقیقات هم بود. در جلسه‌ای هم گفته بود که بنا بر سابقه قبلی می‌خواهم خود رئیس دانشگاه علوم تحقیقات باشم. اما بعد از مدتی به نظرم حجم کارها باعث شد که ریاست را به کسی دیگر واگذار کنند.

- من اساسا با آقای احمدی‌نژاد به‌شدت مخالف بودم. آقای احمدی‌نژاد که زنده است، می‌توانید از خودشان سؤال کنید؛ حتی ما ساعت‌ها جلسه دونفره داشتیم. تا پاسی از شب. به ایشان گفتم شما کنار برو و ایشان هم اصرار داشت که حتما می‌خواهد بماند. آخر نه من توانستم ایشان را متقاعد کنم و نه ایشان من را، اما اینکه شما از عرایض من چه برداشتی بکنید به خودتان بازمی‌گردد، اما اینکه وارد حریم من بشوید که به چه کسی رأی دادم به شما چه ربطی دارد؟

- همه ما تجربه‌های بدی داریم از اینکه سر موضوعاتی درگیر شده و منافع عام را به خطر انداخته‌ایم. من اوایل کار خیلی نگران بودم، چون سابقه همکاری با دوستان طیف مقابل را نداشتم. اصلا نمی‌شناختمشان و به‌شدت نگران این موضوع بودم که نکند ما دوباره به راه شورای اول برویم. در جلسات اول هم اتفاقاتی افتاد که حس کردم برخی شمشیر را از رو بسته‌اند. چون اسمم دانشجوست، تا لب باز می‌کنم، با شمشیر باید زده شوم. حسب همین نگرانی با دفتر مرحوم رفسنجانی که خدا او را بیامرزد تماس گرفتم و درخواست ملاقات کردم. رفتم نگرانی‌هایم را با ایشان در میان گذاشتم، ایشان قبول کردند که جلسه مشترکی گذاشته شود. من هم درخواست کردم از دوستانم، خانم ابتکار، آقای نجفی و مسجدجامعی و فکر کنم آقای ساعی و یکی، دو نفر دیگر که برویم نزد آقای هاشمی‌رفسنجانی که دوستان هم برایشان عجیب بود که من هماهنگ کرده بودم. کاملا در ذهنم هست که فرمایش‌های آقای هاشمی حول این محور بود که درست است که نگاهتان با هم فرق دارد، اما دور آن میز نشسته‌اید، با هم همکاری کنید و وارد وادی‌هایی که حساسیت‌های طیف مقابل را برمی‌انگیزد تا جایی‌ که می‌شود نشوید، مگر اینکه منافع مردم حکم کند. آن جلسه خیلی اثر گذاشت و بعد از آن بسیار پیش آمد که من موضوعاتی را مطرح می‌کردم که آنها دفاع می‌کردند یا آنها موضوعی را طرح می‌کردند، من دفاع می‌کردم. تجربه خیلی شیرینی بود.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: