رابطه خاص رئیسشورایاصلاحطلبان با قاتل مطهری
آقای مطهری متقاعدم کرد که گروه فرقان یک گروه انحرافی است که انحرافش الان برای همگان مشخص نیست و نمودی ندارد، ولی بعدها مشخصتر خواهد شد و حتی به انحرافات بزرگتری هم خواهد انجامید. اینجا بود که متارکه ما با گروه فرقان شروع شد و به برکت تماسی که با آقای مطهری داشتیم، از فرقان جدا شدیم.
کد خبر :
713980
سرویس سیاسی فردا: مرتضی الویری رئیس سنی شورای شهر اصلاح طلب در تهران چندی پیش در بخشی از گفتگویی با نشریه یادآور که رجانیوز آن را منتشر کرده بود، درباره ارتباط وسیع خود با گروه فرقان و قطع آن در نتیجه رابطه با شهید مطهری می گوید:
در نجف، در سه ملاقات طولانی که در خدمت حضرت امام بودم، تمام مسائل مبارزاتی و شرایط ایران را برای ایشان مطرح کردم و پرسیدم چه باید بکنیم؟ امام نسبت به مبارزات مسلحانه نظر مثبتی نداشتند و تاکید کردند که روی آگاه کردن مردم و کار فرهنگی متمرکز شوید. نکته دومی که سرنوشت ما را رقم زد، این بود که من به ایشان گفتم ما که نمیتوانیم همیشه نزد شما بیاییم و سئوالاتمان را بپرسیم. در داخل ایران به چه کسی مراجعه و نظرات شما را دریافت کنیم؟ امام گفتند آقای مطهری! جواب ایشان کمی برای من ثقیل و عجیب بود!
۱۰۰ روز دیگر تا رونمایی از «قالیبافِ بد»! اینجا بخوانید
واقعیت این است که احساس میکردم آقای مطهری خیلی انقلابی نیستند! چهرههای دیگری در ایران بودند که زندان میرفتند و آزاد میشدند، مثل آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خامنهای، آقای منتظری، آقای مروارید، آقای ربانی شیرازی و دیگران. چهرههای متعددی بودند و برایم کمی ثقیل بود که ایشان چرا ما را به آقای مطهری ارجاع دادند؟ ولی با توجه به ارادت ویژهای که به امام داشتم، پذیرفتم و به ایران برگشتم. من تا آن موقع مطلقاً با آقای مطهری ارتباط نداشتم، ولی با آقای امامی کاشانی زیاد ارتباط داشتم و از طریق ایشان، ارتباط ما با آقای مطهری برقرار شد. فکر میکنم شهریور ۵۶ بود.
من هر هفته، در روزی معین و ساعتی مشخص نزد آقای مطهری میرفتم و ایشان را در جریان فعالیتهای گروه «فلاح» قرار میدادم و نظرات ایشان را دریافت میکردم. یکی از کارهائی که در اولین جلسات ملاقات با آقای مطهری انجام دادیم، دادن جزوات فرقان به ایشان بود.
در آن دیدارها، جزوههای فرقان را به آقای مطهری میدادیم. هر بار که به دیدن ایشان میرفتم، اولین مطلبی که باب آن را باز میکرد، جزوات گروه فرقان بود. فراموش نمیکنم که بعضی جاها را خط میکشید و توضیح میداد که این عبارت و این طرز تلقی سرانجام به کجا خواهد انجامید. من در آن موارد با آقای مطهری بحث میکردم، چون از طرفی میخواستم مطلب را دقیق و درست بفهمم و از طرف دیگر چون با «فرقان» ارتباط و همکاری داشتیم، دلم میخواست که قضیه ختم به خیر شود! به هرحال بعد از چند جلسه بحث، آقای مطهری متقاعدم کرد که گروه فرقان یک گروه انحرافی است که انحرافش الان برای
همگان مشخص نیست و نمودی ندارد، ولی بعدها مشخصتر خواهد شد و حتی به انحرافات بزرگتری هم خواهد انجامید. اینجا بود که متارکه ما با گروه فرقان شروع شد و به برکت تماسی که با آقای مطهری داشتیم، از فرقان جدا شدیم.
روزی در شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نشسته بودیم، مرحوم محمد بروجردی خبری را آورد که انگار سقف روی سرمان خراب شد. او گفت که آقای مطهری را ترور کردند! آنها قبل از انقلاب کار مسلحانه نمیکردند و کار فرهنگی میکردند. یادم نیست که محمد بروجردی در همان جلسه گفت که فرقان مسئولیت ترور آقای مطهری را پذیرفته یا روز بعد گفت. آنها آقای مطهری را ترور کردند و بعد هم مسئولیت آن را پذیرفتند، ما را در وضعیت عجیب و غریبی قرار داد! و متوجه شدیم که اولا آقای مطهری چه هوشیاری عجیبی داشت که در مورد این گروه آن قدر حساس بود و ثانیاً چه وظیفه سنگینی به عهده ما
قرار گرفته است، چون ما یکی دو سالی با فرقان ارتباط داشتیم و آقای مطهری را هم خوب میشناختیم و وظیفه ایجاب میکرد که اگر کاری در تعقیب قاتلین ایشان از دستمان بر میآید، انجام بدهیم.