معتضد: هیچ حکومت غربی دلش برای مردم ایران نمیسوزد
خسرو معتضد گفت: هیچ حکومت غربی دلش برای مردم ایران نمیسوزد پس نباید چشم به راه کمک آنها بود چون مردم همان کشورهای غربی هم از حکومتشان ناراضی هستند.
کد خبر :
713166
خبرگزاری تسنیم: خسرو معتضد گفت: هیچ حکومت غربی دلش برای مردم ایران نمیسوزد پس نباید چشم به راه کمک آنها بود چون مردم همان کشورهای غربی هم از حکومتشان ناراضی هستند و ما فقط ظاهر قضیه را میبینیم، در واقع باید خودمان شروع کنیم.
تاریخ آیینه ظهور تمدنهاست، میراث گذشته ایرانیان، سازنده هویت آیندگان این سرزمین و بیانکننده ریشه تاریخی ایران است. بیتوجهی مردم ایران به میراث خود، نادیده گرفتن و دروغ انگاشتن آن، بیهویتی و جذب شدن به فرهنگ ملل دیگر، ناتوانی ملی در حل مشکلات را به دنبال خواهد داشت. اندیشه غیرتاریخی نمیداند چه چیز را از دست میدهد و به کشور آسیب میرساند، در واقع تاریخ عینا تکرار نمیشود، و تفاوت در جزئیات همیشه مهم است، تاریخ الگوهای کلی را که برخاسته از نیازها و تمایلات مشترک انسانها هستند، ارائه میکند، شناخت و احترام به این الگوها، بخش مهمی از لوازم ذهنی همه جوامع بشری از جمله کشور متمدنی چون ایران بوده است. در همین رابطه با پژوهشگر برجسته تاریخ، خسرو معتضد در حاشیه ویژهبرنامههای کافهنقد که از سوی کمیته رسانه سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان برگزار میشود، به گفتوگو نشستیم: گاهی این صحبت مطرح میشود که " اگر محمدرضاشاه چند سال دیگر بر ایران حکومت میکرد، این کشور ابرقدرت میشد"، تاریخ و شواهد در این باره چه میگوید؟ معتضد: در زمان حکومت پهلوی من در رادیو و تلویزیون فعالیت داشتم و در قلب مدار خبر بودم،
نسبت نارضایتی مردم بسیار بیشتر از امروز بود و مردم آماده انفجار بودند، همچنین دانشجوهای دانشگاه هم معترض بودند چون حکومت پهلوی بیش از اندازه به غرب تکیه میکرد. غرب در زمان پهلوی ایران را تحقیر میکرد مثل رفتار وحشیانه آنها با افغانستان کنونی و رفتار گذشته آنها با عراقیها، در واقع خود آمریکاییها در مورد نوع رفتارشان با ایران کتابهای زیادی نوشتهاند مثلا کتاب عقاب و شیر که این ادعا را ثابت میکند. رفتار مارکسیستی در زمان حکومت محمدرضا شاه در ایران به چشم میآمد، شاه مردم را درک نمیکرد و فقط به فکر رواج تفکرات غربی مثل رقص، موسیقی و بیحجابی بود در صورتیکه وضعیت اقتصادی مردم اصلا خوب نبود در واقع این تفکر که مدرنیزم باعث انقلاب شد غلط است، از زمان شاه عباس با اقتباس توپخانه اروپایی و بعد از آن زمان عباس میرزا با تاسیس مدرسه نظامی، تدریس زبان فرانسه و مثلثات و راهاندازی خانه بهداشت، مدرنیزم در ایران وجود داشته است. این تفکر و تمدنی که شاه به آن وابسته بود اوضاع اقتصادی و فرهنگی مردم و کشور را چگونه رقم زد؟ معتضد:تمدن آمریکایی که شاه به آن وابسته بود مادی و خشن بود، در حال حاضر فیلمها و سریالهای
آمریکایی مبتذل، بچهگانه و خشن است یا چند نفر در سفینه در حال جنگیدن هستند و یا یک خانم قهرمان به تنهایی 30 نفر را میکشد، در واقع شاه به کشوری وابسته بود که تمدنش روز به روز در حال پسرفت است. تا سال 1349 ایران وضع اقتصادی خوبی نداشت اما بعد از آن درآمد نفتی بسیار بالا رفت تا جایی که به 24 میلیارد دلار رسید بعد از آن روز به روز توقعات مردم بالا میرفت اما پیشرفتی نمیدیدند در واقع با بالا رفتن قیمت نفت طبقات اندکی صاحب ثروت شدند در صورتیکه بعضی از مردم کلیهفروشی و خونفروشی میکردند. محمدرضاشاه تحصیلات دانشگاهی نداشت بلکه تحصیلات وی در حد کالج در سوییس بود. آتش انفجار مردم از جشن هنر شیراز شروع شد در واقع حکومت پهلوی هنرپیشههای مبتذل دنیا را جمع کرد در صورتیکه در همان سالها مردم لندن شیشه نمایشخانههای لندن را به خاطر بیبند وباری بازیگرانشان میشکستند. اسناد دارایی خانواده سلطنتی فاش شد، اعضای این خانواده ماشین وارد میکردند و در بازار آزاد میفروختند در صورتیکه مردم نمیتوانستند به راحتی صاحب ماشین شوند همچنین نسبت حقوقهای زمان پهلوی در مقایسه با الان خیلی پایین بود و زمینخواری در دستگاه سلطنت
زیاد بود. جشن هنر شیراز تیر خلاص به حکومت پهلوی بود، استاندار وقت فارس با ارسال نامه از حکومت پهلوی خواست که جشن هنر در سطح شهر دارالمومنین شیراز برگزار نشود و اجرای آن در تخت جمشید باشد چون در آن زمان در شیراز تعصب مذهبی زیادی وجود داشت. فقر فرهنگی در زمان حکومت پهلوی بسیار زیاد بود و همین موضوع خانوادهها را نگران میکرد، سینمای ایران درآن زمان فساد رقاصهها و چاقوکشها را به تصویر میکشید. در نگاه شما عامل سقوط محمدرضا شاه چه بود؟ معتضد:نادانی محمدرضا شاه در هزینه کردن پول نفت عامل سقوط وی بود، شاه به خاطر زیاد بودن درآمد نفت مثل بچه حاجی ثروتمند رفتار کرد که بعد از فوت پدرش مدام مهمانیهای پر هزینهای میداد و سرانجام ورشکست شد مثلا محمدرضا شاه 11 میلیارد به کشورهای دیگر کمک کرد در صورتیکه مردم ایران وضعیت اقتصادی مناسبی نداشتند.
این نوع نگاه به غرب اکنون نیز در بین برخی مردم و مسئولان دیده میشود، دلیل این تفکر چیست؟ معتضد: هیچ حکومت غربی دلش برای مردم ایران نمیسوزد پس نباید چشم به راه کمک آنها بود چون مردم همان کشورهای غربی هم از حکومتشان ناراضی هستند و ما فقط ظاهر قضیه را میبینیم، در واقع باید خودمان شروع کنیم. مستندهای پخش شده شبکه من و تو درباره پهلوی پر از شایعات گوناگون است که لازم است صحت و سقم آنها مشخص شود. در این باره توضیح دهید. معتضد:فرح در این مستندها اصرار دارد به مخاطب القا کند که آمریکا و انگلیس در سقوط شاه نقش داشتند به خاطر اینکه شاه به استقلال رسیده و ایران را ابرقدرت منطقه کرده بود در صورتیکه این شایعه اصلا صحت ندارد در واقع آمریکا از حضور در ایران سود میبرد و هیچوقت حاضر نبود ایران را از دست بدهد. مینو صمیمی منشی فرح خاطرات کاریاش را در کتابی چاپ کرده است که در بخشی از آن کتاب آمده است:" نامههایی که از مردم به دفتر شهبانو میرسید در کیسهای ریخته و بیرون انداخته میشد در صورتیکه ما ملزم بودیم نامههایی که از مردم در کشورهای غربی فرستاده میشد را پاسخ دهیم و اگر کمک مالی میخواستند برای آنها مبلغی
پول بفرستیم چون سر و صدا میکرد." چون حافظه تاریخی عدهای از مردم پاک شده یادشان نیست که حکومت پهلوی چه جنایاتی مرتکب شد در صورتیکه در تمام دنیا حکومتهای سلطنتی در حال فنا هستند چون کاری به زندگی مردم ندارند غیر از عربستانیها که قبیله هستند و با خون و شمشیر حکومت را غصب کردهاند که در آینده خواهید دید آمریکا علیه عربستان کودتا میکند و به حکومت سلطنتیاش پایان میدهد. چندی پیش شایعه افشای گزارشهای آمریکا مبنی بر نقش آیتاله کاشانی در کودتای 28 مرداد منتشر شد. در این باره صحبت کنید. معتضد: آیتالله کاشانی منزل بزرگی داشت و افراد ناباب در منزل وی رفت و آمد داشتند مثلا یکی از این افراد شمس قنات آبادی بود که به یکی از اعدامیها وعده آزادشدن داده بود به شرطی که 15هزار تومان به او بپردازد ولی خود آیتاله کاشانی دشمن کینهتوز آمریکا و انگلیس بود. باید دانست بیخبری مردم نسبت به گذشته خود، موجب نا آگاهی آنان از زمان حال میشود، اطلاع از گذشته و فراموش کردن تجربههای پیشینیان، از افراد جامعه، افرادی مبتلا به بیماری فراموشی میسازد که همیشه از چیزهایی عادی و قابل پیشبینی تعجب میکنند، در واقع آنها نه تنها
نمیدانند چه باید انجام دهند، بلکه قادر به درک تواناییهای واقعی خویش هم نیستند، زیرا معیاری برای سنجش آنها ندارند.