سیلی که مهران مدیری به مخاطبان سینما زد!

سیلی که مدیری به مخاطب می‌زند شاهکارتر از خود فیلم است. پس از 30 سال خندیدن، یکبار به صورت جدی، رفتارهای اجتماعی‌امان را ارزیابی و تحلیلی می‌کند و به مخاطب نشان می‌دهد که ممکن است مدنیت و تمدن زیر پوتین‌های توحش جمعی رنگ ببازد.

کد خبر : 712874
خبرگزاری فارس: فیلم «ساعت 5 عصر» مهران مدیری را باید با احتیاط تماشا کرد. احتیاط بدین معنی که تمام پیش فرض‌های ممکن در مورد آثار تلویزیونی مهران مدیری را فراموش کنیم و احتیاط کنیم که پیش فرض‌ها و معترضه اجتماعی مولف، در آثار تلویزیونی‌اش تاثیری در قضاوتمان نگذارد. توصیه دوم نیز قبل از تماشای نخستین ساخته مدیری این است که فراموش کنیم که «ساعت 5 عصر» را سلطان خلق آثار کمدی در ایران ساخته است. بسیاری از مخاطبان و علاقه مندان سینما در دهه هشتاد میلادی، با در نظر گرفتن نام فیلم «سلطان کمدی» (مارتین اسکورسیزی) و حضور «جری لوئیس» ستاره نامدار سینمای کمدی تصور می‌کردند که با فیلمی سراسر کمدی مواجه هستند. اما با دیدن فیلم اسکورسیزی سرخورده می‌شدند و شکست در گیشه، چنان بلایی بر سر اسکورسیزی آورد که تا مدت‌ها گرفتار اعتیاد عجیبی شد و همسرش ایزابلا روسلینی را طلاق داد. هر چند پس از این اتفاق، فیلم «سلطان کمدی» به یکی از آثار برجسته سینما بدل شد و به یقین، «ساعت 5 عصر» با توجه به اقبالی که مخاطبان به آن نشان داده‌اند به سرنوشت «سلطان کمدی» دچار نخواهد شد و به عنوان اثری قابل رجوع، در حوزه مردم شناسی، در تاریخ سینمای ایران ماندگار خواهد شد. نخستین ساخته مهران مدیری کمدی نیست اما یک «کمدی سیاه» نسبتا غلیظ است. اگر میان کمدی و «کمدی سیاه» تفاوت قائل شویم، درک بهتری از روایت «ساعت 5 عصر» خواهیم داشت. پرداخت تخصصی کمدی سیاه سبب می شود که «ساعت 5 عصر» را با کمدی‌های سیاه مشهوری مثل فارگو، روانی آمریکایی، در بروژ، پس از خواندن بسوزان، لبوفسکی بزرگ، بارتون فینک، زیبای آمریکایی، باشگاه مشت زنی، لعنتی‌های بی آبرو، هفت روانپزشک، ترس و نفرت در لاس وگاس، انتخاب، یک مرد جدی، مقایسه کنیم. «ساعت 5 عصر» مهران مدیری سینمایی را، باید مستقل از آثار تلویزیونی‌اش با فیلمسازانی که کمدی سیاه موفق ساخته‌اند، مثل امیر کاستاریکا، برادران کوئن، کوئینتین تارانتینو، تری گیلیام، جیسُن ریتمن، دنی بویل، مارتین مک دوناه، مایکل لمان، کریس موریس، ادگار رایت، هال اشبی، فرانک از، رابرت هامر، بروس رابینسون، اسپایک جونز مقایسه کنیم. متاسفانه عده‌ای با یک سطحی‌نگری مبتذل ژورنالیستی، تمنای برره‌ای برخی منتقدان، یا اغراض سیاسی نسبت به مواضع اخیر مهران مدیری، با چماقی از همان جنسی که در فیلم نشان داده می‌شود، سعی در تحقیر و عدم تاثیر اجتماعی و سینمایی فیلم«ساعت 5 عصر» دارند. فیلم «ساعت 5 عصر» شاهکار نیست، اما کمتر از شاهکار هم نیست. اغراق نکردیم که پس از مدت‌ها خندیدن لذیذ از آثار مدیری، خالق پاورچین یکبار به صورت خیلی جدی، در سالن سینما سیلی محکمی می‌خوریم. سیلی که مدیری به مخاطب می‌زنند شاید شاهکارتر از خود فیلم است. پس از 30 سال خندیدن، یکبار به صورت جدی، رفتارهای اجتماعی‌امان را ارزیابی و تحلیلی می‌کند و به مخاطب نشان می‌دهد که مدنیت و تمدن زیر پوتین‌های توحش جمعی رنگ باخته است. این نقد تجلی یافته در محتوای فیلم مدیری، بر خلاف سینمای روشنفکرنمای ضد مردمی، از پایه و اساس مردمی است. «مهران مدیری» با ساعت 5 عصر نشان داد که صددرصد جامعه نیاز به اصلاحات جدی دارد، اما این اصلاحات نه از بالا (سیاست) بلکه باید از پایین (حوزه‌های اجتماعی) باید صورت گیرد. کسانی که این روزها مدیری را می‌نوازنند همان جماعتی هستند که دقیقا در فیلم آنها را می‌بینیم در یک جهل اجتماعی (نه هنری) اعتقاد عجیبی به اصلاحات از بالا دارند.این دسته از منتقدان مدیری بدون وصل بودن به عناصر بالادستی، بی پشتوانه، تو خالی و مضحک ‌اند. مخالفان مدیری دقیقا بیست سال است که با حربه های سیاسی از بالا، هر جنبده‌ای متفکری را به زمین گرم می‌زنند تا خلاف جریان آب شنا نکند. اما مدیری روی پرده عریض اصرار به یک اصلاح اجتماعی کلان دارد و مثل ترسو‌ها فیلم نساخته است. دیگر اتوپیایی مثل قهوه تلخ خلق نکرده که حرفش را در لفافه بزند، قصه‌ گزنده و خوش ریتمش را در زمان حال طراحی کرده است. یکی از مهترین نکات در فیلم مهران مدیری نمایش فضای هرج و مرج زده اجتماعی با نگاهی تمثیلی است. نمایش هرج و مرج اجتماعی بایدقائل به یک نظم دراماتیک باشد. مهترین ویژگی «ساعت 5 عصر» نظم دراماتیک به صورت تعیین فصل‌های متناظر است و هر فصلی اوج و فرود خاص خودش را دارد. همه این فصل‌های مرتب در کنار هم چیده شده و متن اصلی یک اوج و فرود اصلی دارد. گویی چند فیلمنامه در یکدیگر ترکیب شده‌اند.
برخی از هرج و مرج طلبان تحلیل‌گر در هفته‌های اخیر مهران مدیری را متهم کرده‌اند که ساعت 5 عصر در واقع ترکیب همان مردهزار چهره با شب‌های برره است. این تحلیل از منظر فرم، با یک اشکال اساسی مواجه است. مثلا در مرد هزار چهره با شخصیتی مواجه هستیم که در فضای متعارض دچار یک سکون خودخواسته می شود، اما مهرداد پرهام (سیامک انصاری) میل به گریز از موقعیت‌های محاصره مختلف اطرافش دارد. در صورتیکه شخصیت‌های تلویزیونی مهران مدیری از جمله مستشار در قهوه‌تلخ، مسعود شصت‌چی در مردهزار چهره، کیانوش شب‌های برره، دچار سکونی در مواجه با جغرافیایی هستند که در آن گرفتار می‌شوند. ضمن اینکه مهرداد به ایستایی دراماتیک دچار نمی‌شود و بر خلاف سه شخصیت نامبرده شده از مجموعه‌های مدیری بسیار کنشمند عمل می‌کند. این کنش وضعیت‌های متفاوتی نمایشی خاصی را خلق می‌کند.
نکته مهم دیگر در قیاس تطبیقی مطرح شده در مورد آثار مهران مدیری این است که یک جمله در تحلیل ساعت 5 عصر یکبار به کار برده شده که جای توضیح مبسوط دارد. در سطور پیشین به این مهم اشاره کردیم که فیلم ساعت 5 عصر شاهکار نیست اما با شاهکار بودن فاصله آنچنانی ندارد. مخاطب 2 میلیونی که طی سال‌های اخیر به سینما می‌رود و مخاطب 1 میلیونی که در شبکه نمایش خانگی فیلم‌های ایرانی تماشا می‌کند عطش عجیب سینمایی‌اش توسط سینمای عقیم ایران سیراب نمی‌شود. تعداد فیلم‌های سینمایی واقعی،سینما به معنی واقعی سینما، در جمع تولیدات سالانه سینمای ایران به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد. در مورد «ساعت 5 عصر» می‌توان به جرات ادعا کرد یکی از آثار سینمایی است که شاخصه‌های سینمایی بودن را به صورت دقیقی دارد. برخی آثار به صورت نسبی سینمایی هستند اما ساعت 5 عصر دقیقا و قطعا سینمایی است. قهرمان کنشمند و عدم ایستایی دراماتیک موجب شده که پلان به پلان فیلم کاملا سینمایی‎ باشد حتی نماهای داخلی فیلم به شکل ظریف و دقیقی سینمایی هستند. مخاطب با تماشای فیلم ساعت 5 عصر می تواند پس از مدتها سینمای واقعی را روی پرده تجربه کند. شهرگردی را به صورت دقیقی روی پرده سینما تجربه کند و کلی نماهای ملتهب سینمایی ببیند و روایتی را بچشد که خنثی نیست و کاملا چاک پالانیوکی ( نویسنده باشگاه مشت زنی) است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: