ناگفتههای مرگ مرموز دستفروش قمی
خانواده مظفر همچنان ماموران شهرداری را در مرگ او مقصر میدانند. آنها مدعیاند که ماموران سد معبر قصد توقیف وانت او را داشتند که پس از درگیری و ضرب و شتم مظفر از سوی ماموران سد معبر او تعادلش را از دست میدهد و سرش به جدول کنار خیابان برخورد.
کد خبر :
711367
شهروند: ٣روز از مرگ مظفر میگذرد. مرد میوهفروشی که پس از درگیری با ماموران سد معبر شهرداری قم به طرز مشکوکی جان سپرد. هنوز علت دقیق مرگ این دستفروش اعلام نشده و تقصیر ماموران شهرداری در بروز این حادثه مشخص نیست، اما حالا زهرا زن جوان او باید به تنهایی مبینا و متین و میثم را بزرگ کند. بدون مظفر که ٢سالی از دستفروشیاش میگذشت.
درگیری ماموران شهرداری با مظفر لحظاتی قبل از مرگ او، باعث شده تا آشنایان و کسبه آن محل، ماموران سد معبر شهرداری را مقصر این حادثه بدانند، اما مسئولان شهرداری قم دخالت ماموران سد معبر را در مرگ این میوهفروش رد میکنند و مدعیاند که این دستفروش دوساعت بعد از حضور ماموران سد معبر شهرداری و درگیری با آنها حالش بد شده و در اثر برخورد سر با جدول جان باخته است، اما شهروندان قم روایت خودشان از حادثه را قبول دارند و همچنان به برخورد ماموران سد معبر شهرداری با دستفروشان این شهر معترضاند.
با این همه خانواده مظفر همچنان ماموران شهرداری را در مرگ او مقصر میدانند. آنها مدعیاند که ماموران سد معبر قصد توقیف وانت او را داشتند که پس از درگیری و ضرب و شتم مظفر از سوی ماموران سد معبر او تعادلش را از دست میدهد و سرش به جدول کنار خیابان برخورد و قبل از رسیدن آمبولانس فوت میکند. اینها را محمد عباسی شوهرخواهر مظفر به «شهروند» میگوید. او در صحبتهایش به جزییات جدیدی از این حادثه اشاره میکند که در ادامه میخوانید:
شما درحالی از درگیری ماموران با مظفر صحبت میکنید که مسئولان شهرداری هرگونه ضرب و شتم توسط مامورهایشان را تکذیب میکنند.
شهرداری میخواهد از مرگ مظفر شانه خالی کند. درحالی که همه کسبه و اهالی محل آنجا حضور داشتند. همه میگویند ماموران همان ابتدا سراغ خودرو مظفر رفتند. چندبار هم با او درگیر شدند. یکی از ماموران گلوی او را گرفته بود و محکم فشار میداد و با مشت به سر او ضربه میزد. بعد مردم دخالت میکنند و درگیری فیزیکی موقتا تمام میشود. یکی از آنها داخل وانت او مینشیند و منتظر جرثقیل میشوند تا خودروی او را به پارکینگ ببرند. مظفر از آنها خواهش کرد اما ماموران اصرار داشتند که خودرو به پارکینگ منتقل شود. حتی مادرش و پدرش هم وساطت کردند، مردم هم جمع شده بودند و از ماموران
درخواست کردند تا منصرف شوند. مظفر هم وقتی سماجت ماموران را میبیند، از آنها میخواهد تا بارش را از عقب وانت بردارد. ظاهرا آنها اجازه این کار را به او میدهند. او هم مشغول خارجکردن انگورها از وانت میشود که دوباره با ماموران درگیر میشود و سرش به کنار جدول برخورد و همانجا فوت میکند. وقتی آمبولانس رسید، جنازه او را برد.
ما در دادسرا شکایتمان را مطرح کردیم. از آن ٥ ماموری که آن روز جلوی درِ خانه مظفر این حادثه را رقم زدند. بهخصوص از آن کسی که گردن او را گرفته بود و با مشت به او ضربه میزد.
برای این ادعاها مدرکی هم دارید؟
بله فیلم، عکس و کلی شاهد داریم. همه کسبه بلوار شاهد قم شاهد همه این اتفاقات هستند.
بیمارستان علت مرگ را اعلام کرد؟
نه به ما چیزی اعلام نشده است.
پزشکی قانونی هم اعلام کرده؛ آثاری از ضرب و جرح روی بدن مظفر دیده نشده است و احتمالا او به علت سکته قلبی فوت کرده باشد؟
مظفر سالم بود چند ماه پیش برای بیمه کشاورزی چکاپ کامل شد، او هیچ مشکل قلبی نداشت.
مظفر کشاورز بود؟
نه او وقتی بچه بود، همراه خانواده از هشترود به قم مهاجرت کردند، اما مقداری زمین کشاورزی در هشترود داشتند و به همین دلیل بیمه کشاورزی شدند.
ا و قبل از دستفروشی چکار میکرد؟
مظفر دوسالی بود که با وانتش میوه میفروخت. جلوی خانه خودش. او مستأجر بود، قبل از این هم سیمکشی و کاشیکاری میکرد. وضع مالی خوبی نداشت، اما کار میکرد تا شرمنده زن و بچهاش نباشد.
چند تا بچه دارد؟
یک دختر و دو پسر. بچه بزرگش مبینا ١٠سال دارد. متین ٧ساله است و میثم تازه ٣سالش تمام شده. حالا زهرا باید به تنهایی این سه بچه را بزرگ کند. آنها ١٥سال بود که با هم ازدواج کرده بودند، این خانواده حامی و نانآور اصلی خودش را از دست داده و مظفر هم چیزی برای آنها باقی نگذاشته است. اصلا او به جز همان وانت و باری میوهای که هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب از میدان بارفروشها میخرید، چیز دیگری از مال دنیا نداشت که بخواهد بعد از مرگش برای زن و سه فرزندش باقی بگذارد.