داماد قاتل: دو بار خودکشی کرده بودم، اما زنده ماندم +عکس

داماد ناخلف که متهم است همسر و مادر‌زنش را در بلوار تعاون تهران به قتل رسانده در دادسرای امور جنایی بازجویی شد.

کد خبر : 707660
رکنا:این حادثه خونین ساعت 9:30روز شنبه 14 مردادماه در خانه‌ای حوالی بلوار تعاون رخ داد که در جریان آن مرد جوانی به نام اسماعیل در اقدامی هولناک همسر و مادر‌زنش را با چاقو به قتل Murder رساند و پدر‌زنش را نیز به شدت زخمی کرد. قاضی دشتبان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 133 شهر زیبا در محل حادثه همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم به تحقیق پرداخت. متهم که در محل حادثه خودش را تسلیم پلیس کرده بود، به قتل همسر و مادر زنش اعتراف کرد و مدعی شد به خاطر دخالت‌های خانواده همسرش دست به این جنایت زده است. صبح دیروز متهم برای تحقیقات بیشتر به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. وی در بازجویی‌ها به جرم خود اقرار کرد. متهم به دستور قاضی دشتبان برای بررسی سلامت روحی و روانی‌اش به پزشکی قانونی معرفی شد.
گفت‌وگو با متهم آرام روی صندلی نشسته است. پاهایش زنجیر و دست‌هایش دستبند زده و به گوشه‌ای خیره شده است. بر خلاف چهره آرامش، یک روز قبل در اقدامی هولناک زن و مادر‌زنش را به قتل رساند و پدر‌زنش را نیز به شدت زخمی کرد. وقتی از او سؤال می‌پرسیم، ابتدا سکوت می‌کند، اما ثانیه‌هایی بعد جواب کوتاهی می‌دهد. به گفته خودش لیسانس مدیریت دارد، اما زندگی‌اش را خوب مدیریت نکرده و الان پشیمان است، اما حاضر است تاوان جرمش را بدهد. چه شد که همسر و مادر‌زنت را به قتل رساندی‌؟ آنها در زندگی‌ام دخالت می‌کردند، به طوری‌که از کارهای خانواده‌اش خسته شده بودم. همسرت وابسته به پدر و مادرش بود‌؟ بله. او خیلی پدر و مادرش را دوست داشت، به همین خاطر همیشه به حرف‌های آنها توجه و دخالت‌های آنها را قبول می‌کرد. چه دخالت هایی‌ می‌کردند؟ دخالت‌های معمولی. مثلاً من دوست نداشتم او به عروسی برود، اما مادرش او را به عروسی برد و شب هم خانه آنها خوابید و مرا تنها گذاشت. شما مخالفت کردی‌؟ نه. چرا‌؟ من همسرم را خیلی دوست داشتم، به همین دلیل با کارهایش مخالفت نمی‌کردم، اما به او می‌گفتم که مادرش در زندگی ما دخالت می‌کند. از تنهایی می‌ترسی‌؟ نه. اما شب‌ها نمی‌توانم بخوابم. چرا‌؟ من مدتی است بیماری روحی و روانی و اسکیزوفرنی دارم. به خاطر همین بیماری یک هفته هم در بیمارستان بستری شدم. پزشک برای من دارو تجویز کرد، اما داروها فایده‌ا‌ی نداشت. من دو سال است شب‌ها نمی‌خوابم و به همین دلیل همیشه عصبانی هستم. حتی قرص خواب هم بخورم خوابم نمی‌برد. شیفت شب کار می‌کردی‌؟ بله. من و همسرم هر دو کارمند اداره پست بودیم. به خاطر نگهداری از پسرم من شیفت شب کار می‌کردم و همسرم شیفت صبح کار می‌کرد. همسرت به خاطر شیفت شب مخالفت نمی‌کرد‌؟ نه. با هم توافق کرده بودیم. همسرم خیلی خوب بود و واقعاً مرا تحمل می‌کرد. من مشکل عصبی دارم و این مشکل از دوران کودکی همراه من بود. پس از ازدواج دو بار خودکشی کردم، اما زنده ماندم و همسرم از من پرستاری کرد تا خوب شدم. پس چرا همسر و مادر‌زنت را کشتی‌؟ [سکوت می‌کند‌] درباره روز حادثه توضیح بده‌؟ روز حادثه صبح به خانه پدر‌زنم رفتم و صبحانه خوردم. با هم مشاجره داشتیم تا اینکه پسرم را به خانه خواهرم بردم و دوباره به خانه پدر‌زنم برگشتم. دوباره با هم مشاجره کردیم که پدر‌زنم از دخترش دفاع کرد. خیلی عصبانی شدم و با چاقو به او حمله کردم. وقتی پدر‌زنم زخمی شد، مادر‌زنم را با چاقو زدم و در ادامه هم همسرم را زخمی کردم. همسرم به داخل حیاط فرار کرد و من هم دنبالش کردم و دوباره به خانه برگشتم که پدر‌‌زنم به داخل کوچه رفته بود و من دوباره مادر‌زنم را با چاقو زدم. چرا فرار نکردی‌؟ من خطا کردم و باید مجازات شوم. به همین خاطر فرار نکردم تا مأموران رسیدند. فکر می‌کنی خانواده همسرت رضایت بدهند‌؟ دوست دارم تاوان کارم را بدهم و اصلاً به فکر رضایت نیستم. الان چه احساسی داری‌؟ پشیمان هستم.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: