مهرداد شصت‌چی! محور اصلی «ساعت ۵ عصر»

آخرین ساخته «مهران مدیری» در سینما نشان داده که همچنان مدیوم تلویزیون بر سر این هنرمند غلبه دارد و حتی فیلم سینمایی او را هم تحت تاثیر قرار داده است.

کد خبر : 707441
خبرگزاری فارس: مدیوم تلویزیون برای کارگردانی که ابتدای راه است خودش می‌تواند یک مدرسه فیلمسازی باشد. طی کردن دوره در این مدیوم البته می تواند لطف دیگری هم به یک فیلمساز کند و آن این است که اگر خوب کار کند و به چشم بیاید تلویزیون ناخواسته بستری برای تبلیغ او می‌شود و کارش را پرفروش می کند همان‌طور که در مسیر رضا عطاران شاهد آن بودیم و حالا هم برای مهران مدیری با آن روبرو شدیم. این اتفاق بارها و بارها برای فیلمسازان متعددی رخ داده و نشان می‌دهد تلویزیون چقدر برای یک فیلمساز می‌تواند تاثیرگذار باشد. این تاثیر را از جهات مختلف می‌توان بررسی کرد و این موفقیت به دلایل متعددی وابسته است. اول اینکه به نظر می‌رسد ساخت مجموعه‌های تلویزیونی این قابلیت را برای کارگردان ایجاد می‌کند که بتواند آزمون و خطا کند ، اشتباه داشته باشد و اشتباهاتش را تصحیح کند. وقتی یک مجموعه در فواصل مختلف و در قسمت‌های متعدد پخش شود این فرصت را ایجاد می‌کند که یک کارگردان مدام کارش را بازبینی کند. چه به لحاظ فنی و چه به لحاظ محتوایی این فرصت را دارد که اثرش را دوباره خلق کند و نقاط ضعفش را کمرنگ و بی رنگ کند. اتفاقی که در مدیوم سینما رخدادش سخت‌تر است و به همین خاطر کارگردان‌ها با وسواس بیشتری و سخت گیری دوچندانی مجبور هستند به آنچه که مدنظرشان هست برسند. هم به لحاظ مالی مستقل تر هستند و باید حواس‌جمع‌تر عمل کنند و هم به لحاظ زمانی باید دقت زیادتری را همراه خود داشته باشند. به همین خاطر وقتی کسی مثل ایرج طهماسب و حمید جبلی پس از چندسال خروجی کارشان را سینمایی می کنند با استقبال مواجه می‌شوند چون آنها دارند یک دامنه وسیع مخاطب را با خود از تلویزیون به سینما می‌برند و این دلیل دیگری است که معمولاً کار ستاره های تلویزیون در سینما هم می‌گیرد. بدیهی است که مخاطبی که تماشاگر یک ستاره و برند تلویزیون در قاب جادویی بوده حالا دوست دارد خروجی کار او را بر پرده نقره‌ای هم ببیند. تلویزیون در بدترین حالت هم بیننده‌های میلیونی دارد و این برای مدیومی که با چندین هزار نفر هم می‌تواند به فروش میلیاردی برسد یک جور ضمانت فروش است. دیگر اتفاقی که کار کردن در تلویزیون دارد این است که فیدبک‌ها و واکنش‌ها را از مخاطب می‌بیند و در نتیجه از آنجایی که در اینجا با یک جامعه آماری میلیونی در ارتباط است کم‌کم ذائقه اکثریت دستش می‌آید و حالا برآن اساس اگر به سینما راه پیدا کند معمولا از آنها شاهد آثاری خواهیم بود که پرفروش می‌شود و مردم با آن ارتباط برقرار می کنند. درباره مهران مدیری هیچ کس نمی تواند منکر این موضوع شود که او اعتبارش را از تلویزیون وام گرفته است و حالا به واسطه همان اعتبار است که فیلمش دارد خوب می‌فروشد. مهران مدیری خیلی دیر به سینما به این فکر افتاد که تجربه‌ای در سینما داشته باشد اما به نظر این گام را خیلی محکم برداشت و از آنجایی چندین مجموعه تلویزیونی پربیننده تحویل آنتن داد و در شبکه نمایش خانگی هم توانست کاری کند که مردم پول بدهند و سی دی بخرند و از پیشگامان جذب مخاطب در این مدیا بود در سینما هم توانسته موفق عمل کند. رضا عطاران هم وقتی اولین فیلم سینمایی اش را پس از مدت ها حضور در تلویزیون ساخت خیلی‌ها صرفاً‌ً فقط به خاطر نام و اعتبار عطاران که در تلویزیون به دست آمده بود به سالن سینما کشیده شدند و همان اقبال باعث پرفروش شدن فیلمی شد که به اذعان اغلب مخاطبان سریال‌های این کارگردان یک سروگردن خوش‌ساخت‌تر و جذاب تر بود اما بازهم این برند تا حدی پرطرفدار بود که بتواند کاری کند که مخاطب بخواهد تماشاگر اثرش باشد. تاثیر تلویزیون بر مخاطب در حوزه کودک شاید بیشتر بود و در این حوزه تهیه‌کننده‌ها فروش بیشتری را تواستند به نام خود ثبت کنند افرادی مثل ایرج طهماسب ، حمید جبلی و مرضیه برومند که خاطرات و اتفاقات خوب تلویزیونی‌‌شان را سینمایی کردند. از کلاه قرمزی که هربار حتی بدون محتوای جذاب هم ساخته می‌شد با رکوردها را جابه جا می‌کرد تا مدرسه موش‌ها که خاطره خوش مردم را زنده و توانست فروش خیره‌کننده‌ای داشته باشد. این اتفاق حتی برای کسی مثل کیومرث پوراحمد هم می‌افتد که سالها در سینما کار کرده اما بعد از آنکه قصه‌های مجید را می سازد و دوباره به سینما برمی‌گردد خواهران غریب او دیده می‌شود و یکی از پرفروش ترین فیلم‌های سینمای ایران می شود. مدیری از حضورش در تلویزیون فهمیده که مردم دوست دارند که دغدغه‌های اجتماعی‌شان را در غالب طنز ببینند. موضوعی که خودش به شکل دیگری به آن اشاره می‌کند و گفته است: «در سینما همه چیز باید کمی فرق داشته باشد. محتوایی که در سینما بیان می‌کنیم باید بسیار مهم‌تر و تاثیرگذار باشد و در کنارش به کمدی توجه شود؛ به نسبت تلویزیون که با وجود اهمیت محتوا کمدی همیشه اولویت داشت.» اما شاید خیلی به حرفش عمل نکرده چرا که بازهم فرم در خروجی فیلمش بیشتر دیده می‌شود اتفاقی که آن را از تلویزیون همراه خود برده است و بیشتر از محتوا به شکل ارائه آن و خنده گرفتن از مخاطب فکر کرده است. تاثیرگذاری تلویزیون تا به حدی است که شاید بتوانیم بگوییم که مدیری می‌خواسته حرف مهمی در فیلمش بزند اما در تلویزیون حرف‌های خیلی مهم‌تری هم زده است. در سینما بازیگران قدرت بیشتری دارند و برای همین است که سینما اساساً بیشتر به ستاره سازی فکر می کند تا تلویزیون ؛ برای یک سریال تلویزیونی شما با یکی دو بازیگر شناخته شده هم می‌توانید یک سریال خوب بسازید چراکه یکی از دلایل می تواند این باشد که بالاخره در طول زمانی که سریال روی آنتن است چهره‌ها عادی می‌شوند و دیگر کسی به ستاره بودن یا نبودن فکر نمی‌کند و عجین کاراکترها شده است اما در سینما شما تنها 90 دقیقه زمان در اختیار دارید و همراه بازیگر روی یک پرده عریض می‌شود. مدیری برای ساعت پنج عصر عادت تلویزیونی اش را همراه خود برده است و یک سیامک انصاری داریم و تمام. رغبتی به استفاده از چهره‌های سینمایی نشان نداده و حتی از آزاده صمدی هم در شکل یک بازیگر افتخاری و یا با عنوان تلویزیونی اش ( مهمان به داستان) استفاده می‌کند. طنز موقعیت محور چیزی است که سالها مدیری آن را در تلویزیون دنبال کرده است و در میزانسن‌های متفاوتی مثل اداره ، بیمارستان ، کاخ ، شهر بی‌نام و نشان برره ، ساختمانی مسکونی و .... داستان‌هایش را مطرح کرده اما یکی از متفاوت‌ترین کارها و جذاب‌ترین‌هایش به اذعان اغلب مخاطبین دو فصل «مرد هزار چهره» بود که بدشانسی و تصادف‌های احمقانه زندگی مردی به نام مسعود شصت‌چی بود که در موقعیت‌های متفاوت و بامزه‌ای قرار می گرد موتیفی که مدیری آن را برای فیلم جدیدش هم برداشته و تلویزیون برای موفقیت فیلم جدیدش این تاثیر را داشت که این را بفهمد که مخاطبش با چه مدل از طنز بیشتر ارتباط برقرار می‌کند. این شد که رسیدیم به شخصیت مهرداد در ساعت پنج عصر که با تیپ‌های عجیبی روبرو ست و موقعیت‌های عجیب‌تری را رقم می زند. مدیری یک فرمول را در محتوا بارها در تلویزیون تجربه کرده و جواب گرفته است و در ساعت پنج عصر هم آن را می بینیم که جزء نمادی از کل است. بیمارستان در «در حاشیه» کنایه‌ای به جامعه پزشکان بود ، اداره در پاورچین المانی از بوروکراسی و چاپلوسی های سازمانی و... حالا کمی نگاهش را کلان‌تر و بی‌اعتمادی و بی‌تفاوتی و البته منفعت طلبی را به شکل دیگری در کلیت اجتماع نشان داده که دیگر با جامعه‌ای پر از خشونت روبرو شدیم که عاطفه در آن نفس نمی‌کشد و شاید در تعدادی انگشت‌شمار قسمتی از آن باقی مانده است. تفاوت تنها در تلویزیون و سینما در ساعت پنج عصر جایی به رخ کشیده می‌شود که مدیری این بار برخلاف تلویزیون می‌تواند راحت‌تر حرف سیاسی بزند و حتی موقعیت سیاسی را تصویر کند. مهران مدیری در تلویزیون بارها و بارها توانسته میزانسن های شلوغ را کارگردانی کند و توانایی مدیریت سیاهی لشگر یکی از پتانسیل‌های اوست و نشان داده که به نسبت دیگر همکارانش قدرت زیادی در رهبری هنروران دارد اتفاقی که در تلویزیون آن را مشق کرده و حالا با خود به سینما هم برده است. یکی از ویژگی‌های ساعت 5 عصر بی شک پلان های شلوغ و پرسیاهی لشگر فیلم است که هرچند دست قدرتمند محمود کلاری و امضای او را به همراه دارد اما مگر می‌شود از توانایی رهبری مدیری در این موضوع گذشت؟ مدیری یکی از عادات بد خود از سریال‌هایش را به سینما هم می‌برد و برای فیلمش هم خرج می‌کند و آن استفاده بی‌جهت و بی‌مناسبت از بعضی کاراکترها در داستان است. مشابه چیزی که برای امیرجعفری و آن شخصیت آشفته دیدیم که جز انداختن ریتم فیلم هیچ کارکردی برای فیلم ندارد و اما یکی از اتفاقاتی که برخلاف روند فیلمسازی‌اش در تلویزیون در ساعت 5 عصر افتاده این است که مدیری این بار قشر بورژوا و سرمایه دار را نیشگون می‌گیرد و برخلاف سریال‌هایش حرفش حرف متوسط‌ها نیست.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: