ماجرای جنایت زنی با سانتافه مشکی!
ابتدا از گوشی «د» پیامکی با مضمون آدم ربایی به گوشی خودم فرستادم و سپس گوشی او را شکستم و با لباس هایش داخل سطل زباله انداختم و روز بعد ماجرا را به خانواده اش اطلاع دادم!
روزنامه خراسان: آدم ربایان مرا با ارسال یک پیامک تهدید کردند که اگر جان خودت و «حاجی» (د) را دوست داری باید ۳۰۰ سکه طلا به این آدرس بیاوری! وقتی سرقرار در چهارراه مدرس رسیدم زنی با سانتافه مشکی منتظرم بود! من ۱۰۰ سکه طلا را که تهیه کرده بودم به آن زن دادم ولی آن ها «د» را آزاد نکردند... این ها بخشی از اظهارات مرد ۴۲ ساله ای بود که به عنوان مباشر «د» - که از تاریخ هفتم مرداد در مشهد مفقود شده بود- فعالیت می کرد. این مرد درحالی که پیامک ارسالی از تلفن «د» را به اعضای خانواده او نشان می داد، افزود: آن زن سانتافه سوار احتمالا با «د» ارتباط داشت چرا که همه مشخصات او را می دانست و در پیامک مذکور هم قید کرده بودند که «د» دست ماست! با این اظهارات که از سوی معتمدترین دوست و مباشر «د» عنوان می شد، اعضای خانواده دچار نگرانی شدیدی شدند و بلافاصله نیروهای انتظامی بینالود را در جریان ماجرای گروگانگیری گذاشتند. دقایقی طول نکشید که «ب» (مباشر) مورد ظن پلیس قرار گرفت و دستور بازداشت وی از سوی مقام قضایی صادر شد. از سوی دیگر روز نهم مرداد، بخشی از جسد مردی که کنار برکه ای در بیابان های اطراف دو راهی باغچه - مشهد دفن شده بود، نمایان شد و بدین ترتیب قاضی ویژه قتل عمد مشهد و کارآگاهان اداره جنایی عازم محل مذکور شدند. بررسی های مقدماتی عوامل بررسی صحنه جرم نشان می داد که جسد مربوط به مردی حدود ۶۰ ساله است و تنها لباس زیر به تن دارد. درحالی که هیچ گونه آثاری از ضرب و جرح روی بدن وی مشهود نبود. به همین دلیل این احتمال قوت گرفت که عامل یا عاملان جنایت، مرد مذکور را در محل استراحت و یا منزل خفه کرده اند و سپس جسد او را به کنار برکه انتقال داده اند. درحالی که تحقیقات کارآگاهان با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی کاظم میرزایی برای شناسایی هویت مقتول آغاز شده بود، کارآگاهان به تطبیق مشخصات جسد کشف شده با افرادی پرداختند که گم شدن آن ها طی روزهای گذشته به پلیس گزارش شده بود. چرا که طبق نظریه پزشکی قانونی بیشتر از ۳ روز از مرگ مرد ۶۰ ساله نمی گذشت. بنابراین گروهی از کارآگاهان ورزیده به دستور سرهنگ کارآگاه «حمید رزمخواه» وارد عمل شدند و در سایت های اطلاعاتی پلیسی به جست وجو پرداختند. در همین اثنا مشخص شد مردی حدود ۶۰ ساله که مشخصات ظاهری وی با جسد کشف شده مطابقت دارد از ۲ روز قبل در منطقه بینالود ربوده شده است و پرونده وی در دست رسیدگی قرار دارد. کارآگاهان اداره جنایی که تحت فرماندهی سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی) به فعالیت های پلیسی و اطلاعاتی خود ادامه می دادند ماجرا را با قاضی ویژه قتل عمد در میان گذاشتند. این گونه بود که تلاش های پلیسی و قضایی به منطقه طرقبه و شاندیز کشیده شد. با هماهنگی های قضایی صورت گرفته، خانواده فردی که مدعی گروگانگیری بودند، جسد مرد ۶۰ ساله را شناسایی کردند و بدین ترتیب ماجرای گروگانگیری رنگ جنایی گرفت. مرد ۴۲ ساله ای که در بینالود بازداشت شده بود با درخواست مقام قضایی به پلیس آگاهی خراسان رضوی منتقل شد و مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت. «ب» (مباشر مقتول) در مراحل اولیه تحقیقات باز هم نزد کارآگاهان با تجربه آگاهی به داستان سرایی های خود درباره گروگانگیری ادامه داد و پای زن سانتافه سوار را به میان کشید. از سوی دیگر و با صدور دستوراتی از سوی قاضی میرزایی کارآگاهان به تحقیق از طلافروشی پرداختند که «ب» مدعی بود سکه های طلا را از آن جا خریداری کرده است اما این طلافروشی که با هوشیاری خود همه راه های داستان سرایی «ب» را بسته بود به سوالات کارآگاهان این گونه پاسخ داد که وقتی آن مرد ۱۰۰ سکه بهار آزادی تقاضا کرد به او مشکوک شدم او مدعی بود سکه های طلا را برای پرداخت مهریه می خواهد اما نمی خواست آن ها را پرس کنم! وقتی گفت کارت شناسایی ندارد شک من بیشتر شد و به همین خاطر ابتدا با بانک تماس گرفتم چرا که شماره حساب هم به نام خودش نبود! و بعد هم شاگردم را به تعقیب او فرستادم ! ولی شاگردم وقتی بازگشت عنوان کرد که آن مرد در پارکینگ چهارراه مدرس سوار خودرو شد و به مکان نامعلومی رفت. تحقیقات کارآگاهان در ابعاد دیگر و ادعاهای متهم در پرونده نیز به جایی رسید که دیگر «ب» نمی توانست به داستان ساختگی خود درباره آدم ربایی و گروگانگیری ادامه بدهد! وقتی کارآگاهان در حضور مقام قضایی اسناد و مدارک مستند را روی میز گذاشتند ناگهان مرد ۴۲ ساله با چشمانی اشکبار گفت: اشتباه کردم! او به من خدمت کرد ولی من قدر او را ندانستم و سپس ادامه داد: این اواخر دچار مشکلات مالی شدیدی شده بودم و از سوی دیگر هم با حاجی (مقتول) بر سر یک زمین اختلاف داشتم با این وجود او همه اموالش را در اختیار من گذاشته بود و حتی رمز کارت های عابر بانکش را حفظ بودم. من به عنوان مباشر در کارهای ساخت و ساز به او کمک می کردم ولی این اواخر پولی به من نمی داد اگرچه ویلایش را در اختیار من گذاشته بود و من به خاطر این که از سوی اطرافیانم طرد شده بودم در ویلای «د» زندگی می کردم اما روز حادثه وقتی «د» به ویلا آمد من هم وسوسه شدم تا او را به قتل برسانم و پول هایش را بردارم! این بود که نقشه قتل را طراحی کردم.او وقتی به استراحت پرداخت لباس هایش را از تنش بیرون آورد. من ابتدا دستمالی روی صورتش انداختم تا عکس العمل او را مشاهده کنم وقتی دیدم تکان نخورد فهمیدم که به خواب عمیقی فرو رفته است این بود که متکا را برداشتم و روی صورتش فشار دادم آن قدر روی متکا نشستم تا جان داد بعد از آن جسد را داخل پتو گذاشتم و درون خودرو اپتیمای خودش قرار دادم و بیرون رفتم. چند ساعت بعد بازگشتم و سوار بر اپتیما خودم را در اتوبان باغچه دیدم. جسد را کنار برکه ای در دو راهی باغچه بردم و با بیلی که قبلا از سر ساختمان برداشته بودم، دفن کردم و به خانه بازگشتم. ابتدا از گوشی «د» پیامکی با مضمون آدم ربایی به گوشی خودم فرستادم و سپس گوشی او را شکستم و با لباس هایش داخل سطل زباله انداختم و روز بعد ماجرا را به خانواده اش اطلاع دادم! با اعترافات صریح متهم و هماهنگی های قضایی انجام شده، وی پس از بازسازی صحنه قتل در حضور قاضی میرزایی و کارآگاه نجفی (افسر پرونده) روانه زندان شد تا پرونده او دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.