طنز: پارک‌بان‌بان!

ببینید! پارک‌بان‌ها دو دسته‌اند. یک دسته پارک‌بان هستند و دسته‌ی دیگر مثل من هم پارک‌بان هستند و هم پارک‌بان‌بان! یعنی هم مراقب ماشین شما هستیم هم مراقب پارک‌بان‌های دیگر! مراقب آنهایی که اگر پولشان را ندهی اهل خط و خوشنویسی با کلید روی کاپوت می‌شوند!

کد خبر : 706005

طنز پس پریروز؛ رضا احسان‌پور: در خبرها آمده بود: فعالیت پارک‌بان‌ها غیرقانونی است .

::

مکان: یکی از خیابان‌های تهران

زمان: همین روزها

پارک‌بان: کی برمی‌گردید؟

راننده: بله؟

پارک‌بان: می‌پرسم کی برمی‌گردید؟

راننده: به شما چه ربطی دارد که کی برمی‌گردم؟

پارک‌بان: می‌خواهم برایتان قبض صادر کنم.

راننده: مگر نگفتند پارک‌بان‌ها غیرقانونی هستند؟

پارک‌بان: خب؟

راننده: خب به جمالت!

پارک‌بان: یک ساعته صادر کنم یا دو ساعته؟

راننده: چی را صادر کنی؟

پارک‌بان: جمالم را! خب قبض پارک را دیگر.

راننده: اصلاً می‌شنوی چه می‌گویم؟

پارک‌بان: بله! گفتید پارک‌بان‌ها غیرقانونی هستند.

راننده: خب پس قبض صادر کردنت برای چه است؟

پارک‌بان: برای قشنگی!

راننده: یعنی چی؟ درست حرف بزن!

پارک‌بان: مگر من چه گفتم؟ شما دوست دارید ماشینتان به همین قشنگی باقی بماند یا نه؟ حیف ماشین به این قشنگی نیست که خط خطی بشود؟

راننده: چی؟ تهدید می‌کنی؟

پارک‌بان: من غلط بکنم! شما چه فکری در مورد من کرده‌اید؟ من نان حلال می‌برم سر سفره‌ی زن و بچه‌ام.

راننده: پس چه می‌گویی؟

پارک‌بان: ببینید! پارک‌بان‌ها دو دسته‌اند. یک دسته پارک‌بان هستند و دسته‌ی دیگر مثل من هم پارک‌بان هستند و هم پارک‌بان‌بان! یعنی هم مراقب ماشین شما هستیم هم مراقب پارک‌بان‌های دیگر! مراقب آنهایی که اگر پولشان را ندهی اهل خط و خوشنویسی با کلید روی کاپوت می‌شوند!

راننده: آهان! خدا خیرت بدهد. اما خب تهش که باز همان می‌شود! بالاخره من باید یا به تو پول بدهم یا به آنها! این وسط من چه سودی می‌کنم؟!

پارک‌بان: عرض کردم که. نان من حلال است. قانون گفته پارک‌بان‌ها غیرقانونی هستند نه پارک‌بان‌بان‌ها!

راننده: حالا چقدر باید بدهم؟

پارک‌بان: هر چقدر کَرَمت است.

راننده: تعرفه ندارید مگر؟

پارک‌بان: نه! هنوز که قانونی درباره‌ی ما وضع نشده است که تعرفه داشته باشیم.

راننده: هزار تومان خوب است؟

پارک‌بان: الان یک لکه‌گیری درِ ماشین چند تومان تمام می‌شود؟

راننده: اگر در حد یک خال باشد صد و پنجاه هزارتومان حداقل.

پارک‌بان: دم آدم چیزفهم گرم. بعد شما تصور کن روی کاپوت به این قشنگی اگر یک «ب» نسعلیق بنویسند، عرضش چند تا خال یا همان نقطه نستعلیق است؟ حالا ما کُلش را هم یک خال درنظر بگیریم، با احتساب سی و دو حرف الفبای فارسی، با تخفیفش لااقل شما باید سی هزار تومان پرداخت کنید. یک طرف ماشین که چسبیده به دیوار و کسی نمی‌تواند کاری بکند. می‌شود سه چهارم سی هزار تومان. باز هم با تخفیفش می‌شود بیست هزار تومان اما چون شمایید 10 هزار تومان.

راننده: خوب است تعرفه هم نداشتید! پنج هزار تومان بدهم حل است؟! نیم‌ساعته برمی‌گردم.

پارک‌بان: آقا اصلاً شما مشتری نیستید.

راننده: شش هزارتومان!

پارک‌بان: چون هفت عدد مقدسی است، هفت هزار تومان.

راننده: باشد! بیا این هم هفت هزار تومان تا نان حلالت مقدس بشود! معلوم نیست پارک‌بانی یا میرعماد! ب نستعلیق!

پارک‌بان: بله؟

راننده: عرض کردم خداقوت!

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: