اسلامی: باید تکثر میان اصول‌گرایان را به رسمیت بشناسیم / صدرائیان: چارچوب حرکت اصول‌گرایان باید حول محور خدمت باشد

«نواصول‌گرایی» واژه‌ای است که دکتر محمد‌باقر قالیباف در خلال نامه‌ای خطاب به جوانان انقلابی مطرح کرد و پنج پرسش مهم را از جوانان پرسید. پیرامون این نامه و پرسش‌های آن سعید صدرائیان و مهدی اسلامی از فعالان سیاسی اصول‌گرا به گفتگو و تبادل نظر پرداخته‌اند.

کد خبر : 705763
سرویس سیاسی فردا: نواصول‌گرایی واژه‌ای است که دکتر محمد‌باقر قالیباف در خلال نامه‌ای خطاب به جوانان انقلابی مطرح کرد و پنج پرسش مهم را از جوانان پرسید. پیرامون این نامه و پرسش‌های آن دو تن از فعالان سیاسی اصول‌گرا به گفتگو و تبادل نظر پرداخته‌اند. سعید صدرائیان سردبیر خبرگزاری مهر و مهدی اسلامی روزنامه نگار و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی است. گزیده‌ای از این نشست به شرح زیر است:

ادبیا‌ت‌سازی درسی که باید از دوم خردادی‌ها بگیریم

صدرائیان: در دوران موسوم به دوم خرداد. اتفاق مثبت و آموختنی وجود داشت که ادبیات سازی با شدت و حدت بالایی اتفاق می افتاد. یعنی مثلا آقای خاتمی می گفتند جامعه مدنی، ما می دیدیم که به فاصله کمتر از یک ماه، 5 کتاب در خصوص اینکه جامعه مدنی چیست؟ ریشه جامعه مدنی، آینده آن و ... منتشر می شد. یا گفتگوی تمدن‌ها و نظائر آن.

در مدت‌ طولانی تیترهای روزنامه‌ها، مقالاتی که منتشر می شد، مصاحبه هایی که بود در این فضا صحبت می کردند. قدر قابل توجهی آمادگی ذهنی برای یک وازه ایجاد می شد. یعنی شما می دانستید که مسیری که رسانه ها شروع کردند ختم می شود به واژه سازی و اتفاق جدید.

یکی از نقاط قوت جریان چپ از قدیم در ایران و یکی از نقاط ضعف جریان راست در طول تاریخ بوده است. خیلی از آسیب‌ها را از این منظر خورده‌ایم. یکی از نقاط ضعف ما در جریانی که به نام اصولگرایی شناخته می شود این مساله است. وقتی الان می گوییم نواصولگرایی، پیش از این ذهنیت درستی از این واژه نداریم .همین نو یا نئو گفتن، آیا نواصولگرایی با نئو اصولگرایی؟

باید ادم‌های فکری جریان را آورد و پرسید که تعریف نواصولگرایی چیست؟ زمان طرح آن خوب بود؟ آیا جامعه ما آمادگی طرح این موضوع را داشت؟

بزرگترین ضعف اصول‌گرایان تعریف اصول‌گرایی است

مهدی اسلامی: نامه آقای قالیباف را که دیدم احساس کردم با نیمی موافق و با نیمی هیچ هم سویی ندارم. با نیمی از آن که موافقم تردید در اصولگرایی است. اینکه آیا واژه اصولگرایی هنوز تاریخ مصرف دارد؟ می شود به عنوان جناح به آن نگاه کرد؟ اما در خصوص اینکه درمان آن نواصولگرایی است خیلی موافق نیستم.

سوال اول آقای قالیباف این بودکه به لحاظ ساختار عملکرد و رویکرد چه ضعف هایی این جریان داشته؟ به نظرم اصلی ترین ضعف اصولگرایی تعریفش است که در غیریت با جریان دو خرداد تعریف شد. هسته اصلی اصولگرایی در پاییز 78 در جلسات وفاق شکل گرفت. از آن موقع تا امروز بیشترین تعریفی که از اصولگرایی شده 5 تعریف کلیشه ای است. در خیلی از زیر مجموعه ها و مفاهیم ورودی نکردیم که گفتمان اصولگرایی در آنها چیست. مثل بحث اقتصاد. شیوه اداره کشور و ...

اصولگرایان در واقع جریان‌های غیر همسویی بودند که دغدغه حفاظت از انقلاب داشتند اما رگه‌های رقابت دهه 60 هنوز در اصولگرایان می ‌بینیم. یعنی هم کسانی که در دهه 60 جز جناح چپ بودند اکنون جز اصولگراها محسوب می شوند هم‌راست ها و هر دو در مجلس هفتم هشتم و نهم با برند اصولگرای وارد مجلس شدند.

صدرائیان: و به نظرم مضحک هست.

اسلامی: الان که نگاه می کنیم مضحک است. ان موقع خیلی خوب بود که همه در یک جبهه قرار گرفتند.

صدرائیان: احتمالا چند سال دیگر هم که لیست این مجلس را نگاه کنیم باز همین حس را داریم.

با گفتگو باید اختلافات فکری را روشن کرد

اسلامی: متاسفانه آن روز به گفت و گو ننشستند تا اختلاف های فکری را یکی کنند. حرف جالبی آقای محسن رضایی در روز تاسیس سازمان مجاهدین انقلاب می زند که می گوید: اینها با هم دعوا کردند و من وسط آن را حل کردم. بهزاد نبوی می گوید بله وسط کار را گرفت حل کرد، اما چطوری؟ اینطوری که گفت کسایی که برای مقابل با جریان معارض موافق تاسیس چنین جریانی هستند تکبیر بگویند. اصولگرایی تقریبا همین طور شکل گرفت. در یک دغدغه ارزشمند ولی بدون شناخت تفاوت ها و مشکلات.

اصلی ترین ضعف به نظرم این است که خود زیربنای ساخت اصولگرایی یک زیربنای محکمی نبود و باعث شد آسیب های بعدی رخ بدهد.

صدرائیان: من فکر می کنم یکی از نقاط خیلی جدی بحثمان این است که فکر می کنیم ایراد از چیزی به نام اصولگرایی است. شما آن را چیز دیگری مثل "آفتاب" صدا کن. تاثیری ندارد. درد ما، درد اسم نیست. یعنی ما اگر امروز، این لباس را عوض کردیم و لباس دیگری پوشیدیم و یا ریشمان را کوتاه کردیم، یا بلندتر این اتفاق محقق می شود.

نقطه آغاز حرکت ما آبادگران است جایی که چهره‌های همیشگی را یعنی هاشمی رفسنجانی، ناطق‌نوری، موحدی کرمانی را کنار گذاشتیم و با لیستی مواجه بودیم که تا حدود زیادی برای بدنه فعال رای دهنده حزب اللهی شناخته شده بود در عین حال هیچ نسبتی با قدیمی ها نداشت. مهمترین مشخصه جریان راست آن دوران که رفاه زدگی، تجمل و باندهای قدرت و ثروت بود نسبتی با این لیست نداشت. این اتفاق باید مجددا بیافتاد.

اسلامی: من این را قبول ندارم. تجمل و رفاه زدگی شاید در بخشی بود. اما در کل جریان نمی‌توان چنین حرفی زد.

صدرائیان: غالب آن را عرض می کنم. ما حصل خروجی جریان اصول‌گرا آقای هاشمی بود، باید قبول کنیم که یک روز برای آقای هاشمی همه ما سینه می زدیم.

صدرائیان : ما از جریان هاشمی و دولت دوم هاشمی دفاع می کردیم و جریان چپ می‌کوبید. یکی از مهم‌ترین جریاناتی که جریان چپ دولت هاشمی را می‌کوبید در بحث قدرت به معنای از سرکوب تا حلقه بسته قدرت بود. آقای خاتمی که می گفت ازادی مدنی، این آزادی مدنی الان برداشت فرهنگی دارد. آزادی مدنی ان دوران در مقابل سرکوب دولت آقای هاشمی مطرح می شد.

اسلامی: به نظرم خیلی دفاع نمی شد، سکوت می شد. مرحوم آقای پرورش در یکی از جلسات می‌گفت: «آقای هاشمی را نشانده اند در یک قبه نوری که هیچ کس نمی تواند از وی انتقاد کند.» چنین فضایی حاکم بود که ایشان با سکوت تایید می شد. یعنی تایید شخص هاشمی محدود به تریبون های رسمی بود و یک سری آدم ها، بقیه انتقاداتشان را بیان نمی کردند تا سال 72 که این موضوع شکست. آقای توکلی آمد و برای اولین بار یک کسی آمد و به هاشمی گفت کاری که شما انجام می دهید اشتباه است.

انتخابات ۷۲ یک نه به هاشمی بود

صدرائیان: ماجرای معروفی هست که از قول آقای لاریجانی نقل است که بعد جلسه هیات دولت به آقای هاشمی می‌گوید نظر سنجی های می گوید که آقای توکلی محبوبیتش در حال رشد است هاشمی می‌گوید که آقای توکلی 400 تا 500 هزار تا رای هم ندارد. در نهایت آقای توکلی ۴ میلیون رای در مقابل آقای هاشمی اورد.

ادمی مثل توکلی معیارهای یک رقیب جدی برای هاشمی آن دوران را ندارد. ولی بقیه رفتند به هاشمی رای دادند. چون اقای جاسبی و طاهری که خیلی پایگاه نداشتند.

اما به هرحال یک نه به هاشمی بود. اگر فضای رسانه ای امروز بود آقای هاشمی خیلی کار سختی داشت. اما رای به هاشمی شروع جریان کارگزاران شد دولت دوم آقای هاشمی از دید من یکی از لیبرال ترین دولت هایی است که تا کنون داشتیم. با این حال هم چپ‌ها و از آن طرف هم جامعه روحانیت یک اجماع نسبی در مورد آقای هاشمی داشتند.

اسلامی: در مجلس پنجم خیلی از همین چهره‌هایی که شما می گویید در مقابل سیاست تعدیل اقتصادی ایستادند. اصلی ترین مانع توفیق هاشمی همین مجلس پنجم بود.

صدرائیان: فرمایش شما را کاملا قبول دارم. مضاف بر اینکه نکته ای در اینجا وجود دارد. کلا رئیس جمهور دو دوره ای از سال ششم شروع به زدنش می شود. یعنی چون ژست شکست رئیس جمهور مستقر این است که اپوزیسون رئیس جمهور باشید. مساله ای که در سال 76 با ان مواجه بودیم. ما در عین حال که خیلی جدی با هاشمی اختلاف داشتیم، چون جریانی را مطرح کردیم مثل آقای ناطق نتوانستیم مدل اپوزیسیون را شکل بدهیم.

اصولگرایی با دغدغه دفاع از اصل نظام و انقلاب شکل گرفت

اسلامی: اشکال کار همین بود که آن پز را نگرفتند. شعار حمایت از ناطق: اطاعت از رهبری ، پیروی از هاشمی بود.

اما بعد از 18 تیر، جریانی شکل گرفت که این انقلاب در خطر است. همه نشستند دور یک میز، بدون اینکه فکر کنند مواضع سیاسی فرهنگی آنها در تضاد است.

صدرائیان: نشستیم دور یک میز، ولی دوباره، نیمه بالایی جدول تغییری را نشان نمی داد. همان آدم‌های قبلی.

اسلامی: آن موقع بحث تغییر نبود، بحث دفاع از انقلاب بود. سال 78 احساس شد که انقلاب در خطر است. حتی چهرهایی می امدند در جمع می نشستند که کم کم برگشتند به جریان دو خرداد. آنهایی هم یک کمی ارزشی تر بودند آمدند این طرف میز نشستند. مثل آقای کروبی. حسین مظفر و...

احساس خطر برای انقلاب کردند. بدون درنظر گرفتن اختلافات و رودربایستی‌ها و تصور کردند وحدت ما را به پیروزی می رساند.

اسلامی: نکته دیگر اینکه اصلاح‌طلبان یک تبحری دارند در دو قطبی کردن و دیو و دلبر کردن فضا. ما هم استاد بازی کردن نقش دیو هستیم. آنها می گویند، این جریانی که می آید قرار است این کارها را بکند و ما هم دقیقا همان کار را انجام می دهیم. بعد هم می‌گوییم مگر این کار، کار بدی است؟ در نتیجه فضایی می شود که آنها می خواهند.

بحث نفوذ در اصول‌گرایان را جدی نگرفتیم

صدرائیان: دلیل آن‌را حتما نفوذ در اصولگرایی می دانم. معتقدم که خیلی جاها که به خوبی نقش مدنظر آنها را بازی می‌کنیم نفوذ است که اگر در فرد نباشد، در تصمیم گیری قطعا هست.

اسلامی: ممکن است این نفوذ فرد نباشد. یک بازی باشد در موارد حساس.

صدرائیان: من چیز بدتری را در ذهن دارم. مثلا آقای اسلامی و صدرائیانی وجود دارد که به آن‌ها زنگ می زند و می گویند وا اسلاما و شما آن را قبول می کنید. فکر می کنید در دوران دو خرداد آتش زدن سینما کار خوبی است و نکته جالب اینکه فکر می کنید در سال 96 هم این کار خوبی است. حداقل یک خورده تغییر کنیم.

اسلامی: من عرضم این است که راه حل اتفاقا وحدت نیست. در عملکردمان اصلی ترین انتقادی که داریم ان است که ادعا می کنیم 5 اصل داریم که یکی از آنها رهبری است. ولی ملتزم به اصول‌مان نیستیم. رهبری به طور صریح پشت تریبون اعلام می‌کند که انتخابات را دو قطبی نکنید، بعد دو قطبی می کنیم. دو رو ز مانده به انتخابات می فرمایند: تنوع سلایق به نظر من خوب است در این انتخابات، اما باز اصرار می کنیم که نه ما باید برسیم به دو قطبی. این خطای راهبردی ما در درک فرمایشات رهبری است.

صدرائیان: از یک سال و نیم دوسال قبل می گفتند راه شکست دادن این دولت، راه کسب مجلس، اقتصاد است. اقتصاد و .... انقدر گفتیم که تبدیل شد به وحی منزل. سراغ فرهنگ نروید که دو قطبی می شود، سراغ فرهنگ برویم باختیم. اما حضرت آقا در ماه پایانی انتخابات موضوعی را به عنوان مساله اصلی مطرح می کنند مساله سند ۲۰۳۰ است. من درک درستی از این مساله ندارم. به نظرم جریان اصولگرا آن چیزی که در ذهن آقا است را نمی فهمد.

عرض من این نیست که رفتن ما به سمت اقتصاد اشتباه است. عرض من این است که باور به اینکه بازنده دوگانه فرهنگی در هر شرایطی ما هستیم اشتباه است. اتفاقا به نظر من در جایی مثل 2030 پایمان را سفت بگذاریم در دوگانه ان برنده ایم. دوگانه ها را اشتباه تعریف می کنیم.

اشتباه بزرگ دامن زدن به دو قطبی‌ها به جای بیان اصول است

اسلامی: همه حرف من این است که اشتباه بزرگمان این است که وارد دوقطبی می شویم. چه دو قطبی فرهنگی، چه 2030، چه هر چیز دیگری. به جا اینکه فضا را دو قطبی کنیم، حرف های خود را اصولی مطرح کنیم. شما می بینید در بعضی از کشورها بعضی از حزب ها 17 دوره بازنده می شوند. دوره ۱۸ برنده می شود. چرا؟ 17 سال حرفی را که فکر می‌کرده است درست است را محکم روی آن ایستاده است. مردم مدل های مختلف را آزمایش کردند و به نتیجه رسیدن که این بهتر است که حالا یا موفق می شود مجدد رای می‌اورد یا نه.

صدرائیان: شیراک هم شهردار پاریس بود که همین اتفاق هم برای وی افتاد. سه یا چهارمین دوره بود که برنده شد.

باید تکثر میان اصول‌گرایان را به رسمیت بشناسیم

اسلامی: یک راه حل هم ارائه کنم. اگر که ما به جای دوقطبی چند حزب داشته باشیم که این حزب ها حرفشان با مردم، حرف های مشخص و شفافی باشد، شفاف بیان کنند. نظرشان راجع به اقتصاد، سیاست و ...چیست موضعشان درباره حجاب چیست؟ الان اصولگرایان طیفی است که از تفکری مثل آقای زائری در آن حضور داردکه معتقد است حجاب اجباری اساسا غلط بود، دغدغه اصولگرایانه هم این حرف را می زند. تا افرادی مانند برخی حضرات ائمه جمعه که معتقدند اشتباه مطلق است که اگر در مورد حجاب کوتاهی صورت گیرد.

این تشتت باعث شکست است. چرا؟ چون هر کسی که کار مثبت کوچکی هم در دیدگاه خود می کند دیگری او را خنثی می‌کند. در نتیجه برآیند اصولگرا هم یک چیز خنثی است از دیدگاه مردم. یک سری ادم هایی که وحدت برای قدرت دارند نه وحدت برای گفتمان. حرف من این است چه اشکالی دارد که تکثر را به رسمیت بشناسیم.

چرا ما باید دوباره یک جناح تعریف کنیم به نام نواصولگرایی. همه اینها را دوباره در داخل آن قرار دهیم. چه اشکالی دارد که این تکثر را به رسمیت بشناسیم ولی در قالب قوانین جمهوری اسلامی حزب تعریف کنیم. یکی از اشکالات بزرگ ما در انتخابات اخیر تشکیل گروهی بود که غیر قانونی بود. قانون احزاب جمهوری اسلامی برای جبهه تعریف مشخصی دارد. می گوید باید متشکل از احزاب باشد. ما یک سیر از افراد را دور هم جمع کریدم جمنا را تشکیل دادیم. خوب طبیعتا وقتی مقام معظم رهبری، امام خیمنی (ره) می‌گویند تخلف از قانون جمهوری اسلامی حرام است، من اصلا بنیان جمنا را خلاف می دانم. معتقدم از فعل حرام به برکت نمی‌رسیم.

ولی اگر کسی مثل اقای قالیباف که سالهاست در بدنه اجرایی یکی از بازیگران قدرت است. آقای لاریجانی یکی از بازیگران قدرت است، آقای ولایتی و دیگران احزابی تشکیل داده بودند و حرف شفاف داشتند و به مردم حرفشان را بیان می کردند و تضارب آرا خیلی اشکار انجام می شد و در معرض رای مردم قرار می گرفتند. اوضاعمان بهتر بود.

ممکن بود برای انتخابات یک جلسات ائتلاف به معنای دقیق کلمه شکل می گرفت، که با هم همفکری کنند که در چه ساحت هایی هم سو هستند، در چه ساحتی همسو نیستند، می توانیم یک لیست بدهیم، یا نه و بر چه محورهایی می توانیم یک لیست بدهیم.

اینطور نمی شد که در خبرگان با وحدت به شکست برسیم، در شورای شهر به وحدت شکست برسیم، در مجلس با وحدت به شکست برسیم. در وحدت ما هیچ اختلالی نبود این چند سال اخیر. اما شکست خوردیم.

صدرائیان: ماله ای وجود دارد که ما فکر می کنیم که وحدتمان موضوعیت دارد. خیلی آسیب بزرگی است در جریان ما به معنی دقیق کلمه. فکر می کنیم که مثلا اگر به وحدت برسیم چه شاخ غولی را شکسته ایم. اصلا چرا؟ چرا فکر می کنید این وحدت برای مردم موضوعیت دارد. حالا که شما به وحدت رسیدید. نکته دوم: چرا فکر می کنید اگر وحدت نداسته باشید شکست می خوردید؟

شما به تعبیری در مجلس ششم. ۱ به ۲۹ باختیم. هرچند تخلفات گسترده‌ای صورت گرفت اما اختلاف رای محمدرضا خاتمی با حداد عادل سرلیست ما خیلی فاصله داشت. حداد در مسجد حسن آباد رای داد که رای وی در آنجا صفر بود. تاریخ مدرس تکرار شد اما با اینکه وحدت داشتیم باختیم.

اما در انتخابات ریاست جمهوری سال 84. همه جریانهای سیاسی گفتند لاریجانی. اما از آن جلسات قالیباف و احمدی نژاد هم بیرون آمد . محسن رضایی هم آمد بیرون. خیلی شیک هم بردیم. 88 دو قطبی شد ولی بردیم. وحدت نکردیم، بردیم. دو قطبی شده بود بردیم.

مفتاح: احمدی نژاد را از معادلات خارج کن. ویژگی های شخصی خیلی تاثیر داشت.

صدرائیان: من رای نیاوردن مهندس موسوی را برد می دانم. یعنی سال 88 هر مدل رای نیاوردن آقای مهندس موسوی برد ما بود. اعتقاد قلبی حقیر است. ضرر کمتر است.

اساسا معتقدم مساله نیست. یعنی نه وحدت مساله است و نه تفرقه مساله است. برد در انتخابات مساله است یا اینکه ما تصمیم بگیریم که ما می خواهیم همواره یک اپوزیسیون قوی باشیم. از این شعارها هم ذره ای کوتاه نمی آییم. هرموقع شما به جمع بندی رسیدید که اشتباه کردید بیاید ما بیایم سرکار. تصمیم گیری این موضوع به گردن بنده نیست. در دست احزاب هم نیست. خیلی فراتر از این ها است. ما می خواهیم برنده انتخابات باشیم یا اپوزیسیون قوی؟

یک ترازو در نظر بگیرید. آقای روحانی وضعیت اقتصادی امروز، دولت ضعیف، وزرای پیر و .. را در یک کفه ترازو . مردم می گویند همه اینهار اما قبول داریم. این طرف ما چه هستیم. آن چیزی که مردم می گویند. کذا و کذا و... آقای روحانی دلبری مثل خاتمی و هاشمی و حتی احمدی نژاد نبود. ما یک دیو و دیوتر و از این ور یک دلبر و دلبرتر داشتیم. یک سری ویژگی مثبت این سمت داشت یک سری هم آن طرف. می خواهم بگویم مردم در انتخابات برای اولین بار طیف خوب و بد را در یک طرف و طیف خوب و بد را طرف دیگر در نظر گرفتند. به این کیفیت ها در ذهن خود نمره دادند و در این فضا آمدند و 16 میلیون این طرف. ۲۳ میلیون آن طرف. بنده که به آقای رئیسی رای دادم آیا واقعا معتقدم که رئیسی 100 و روحانی 0 است. بیاییم پایین تر رئیسی 80 و روحانی 20 است؟ امسال این دو قطبی به معنای دموکرات جمهوری خواه نبود، دو قطبی از جنس88 نبود. همه مردم می دانستند که اقتصاد آقای روحانی ضعیف است و همه مردم (آن 24 میلیون) می دانستند که آقای رئیسی از لحاظ فرهنگی برایشان سختی به وجود خواهد آورد. مردم در این دوگانه بد فرهنگی و اقتصادی ، بد اقتصادی را انتخاب کردند.

لزومی ندارد همیشه به یک لیست واحد برسیم

اسلامی: تلقی من این است که عموم مردم جنبه های منفی را بیشتر از جنبه های مثبت در ذهنشان می ماند. اگر شما هم کار خوب انجام دهید و هم کار بد، آن کار بد بیشتر در ذهن می ماند. به خصوص که اگر تبعاتی برای فرد داشته باشد. ما این جبهه ای را که به نام اصولگرایی تعریف کردیم، کارهای خوب افرادمان خیلی داشتند که هر کدام هم در عین حال کار اشتباه هم داشتند. برای همین برای من مساله است که آیا واقعا لزومی دارد همه ما درو یک میز بنشینیم. مثال بزنم. یک عده هستند که کاملا معتقد هستند که اگر زمان آقای احمدی نژاد تورم بود، در ازای آن رونق هم بود. کاش دوباره چنین وضع اقتصادی تکرار شود. اما عده ای آن را رد می کنند و حرف های تندی هم می زنند. ما هر دوی اینها را در کنار هم نشانده ایم. برای همین می‌گویم شاید در آینده اگر اصولگرایان بخواهند به توفقی برسند، در مرزبانی از خطوط قرمز وحدت انتخاباتی راهکار نباشد. من معتقد به یک میز همگرایانه هستم ولی چه لزومی دارد به لیست واحد برسیم.

صدرائیان: من می خواهم بگویم که لیست واحد زمینه ساز دو قطبی است. یعنی شما موقعی که سه تا لیست از اصولگرایان داشته باشید، سه تا لیست هم از جریان اصلاح طلبی دارید. تنوع ایجاد می شود.

نکته دیگر چهره‌ها و سران ما سران ما که شکست خوردند کجا می‌روند. حتما دفتر دارند، محافظ و راننده دارند رفت و آمد به نهادهای حاکمیتی را دارند. حتی سمت هم می گیرند. اما طرف مقابل که شکست می خورد در بهترین حالت استاد دانشگاه می شود. یعنی استاد دانشگاهی بوده که پستی گرفته و دوباره بر میگردد و به دانشگاه. بر همین اساس ما نه خوب می بریم و نه خوب می بازیم. اما انها هم خوب می برند و هم خوب می بازند.

اسلامی: سرمایه انسانی هر کشور در هر جناحی که تولید می شود بالاخره در جایی باید از آن استفاده شود. اشکالی ندارد به نظر من وقتی کسی رای نمی آورد در جایی به کار گرفته شود.

صدرائیان: به شرطی که برای هر دو جناح باشد.

اسلامی: بله، به شرطی که اول بر اساس شایستگی ها باشد و دوم برای همه باشد.

صدرائیان: یک مثال شفاف بزنم. الان آقای رئیسی در انتخابات شکست خوردند و با سلام و صلوات برگشتند آستان قدس . آقای قالیباف هم دارند شهرداری را تحویل می دهند و همه ما یکی از مهمترین سوالات ما این است که آقای قالیباف بعد از شهرداری کجا قرار است برود.

اسلامی: طبیعی است. کسی که این همه تجربه دارد باید جای دیگری برود.

صدرائیان: آقای مهرعلیزاده در سال 84 شکست خورد کجا رفت. معین شکست خورد کجا رفت؟ آنها در آن مقطع طرف 3 دوره نماینده مجلس بوده دو دوره معاون وزیر بوده و .... معاون رئیس جمهور و ...کجا رفتند؟

اسلامی: همیشه هم این طور نبوده. مثالهای نقضی هم وجود دارد. اما در کل نکته قابل تاملی است و یکی از تبعاتی که این موضوع دارد این است که وقتی فرد وقتی احساس کند اگر من رای نیاوردم فلان نهاد من را مشغول به‌کار کند، طبیعتا شفافیت بیانمان و دچار ملاحظات می شود.

جمنا نتیجه دوری از مردم بود

صدرائیان: نکته دیگر اینکه به نظرم جمنا. ما حصل دوری از مردم است. اینکه شما فکر می کنید 3هزار نفر جمع می کنید و کارهای نمایشی است در حالیکه شما باید ۵۰ میلیون رای داشته باشید و در نهایت هم چه می‌شود افرادی که میثاق نامه را امضا کرده اند می‌روند ثبت نام می‌کنند و بعد دو گزینه اصلی هم که باقی می مانند میثاق نامه را قبول ندارند و می گویند ما هیچ ربطی به اینها نداریم و منتقد این قصه هستیم. فکر می کنم جمع بندی این است که مساله واژه اصولگرایی و نواصولگرایی نیست. و اتفاقا این خود آسیب است. باید فکر کنیم و تببین کنیم منظورمان از نواصولگرایی چیست انشقاق است یا مردمان از نواصولگرایی یعنی اصلاح در اصولگرایی.

احزاب جدید اصولگرا با ۴ ماموریت شکل بگیرد

اسلامی: جمع بندی و پیشنهاد من این است که باید ساختار اصولگرایی را بر اساس تشکیل احزاب جدید شکل بدیم و همه بازیگران قدرت خود را مقید بدانند به شکل دادن جزبی که این 4 ماموریت را داشته باشد.اول کادر سازی. ما دچار فقر کادر هستیم. اگر دولت آقای احمدی نژاد نبود که به جوانان میدان داد این مساله شدیدتر هم می شد و آقای قالیباف در شهرداری.

دوم: تدوین برنامه برای اداره کشور. باید بپذیریم خیلی از آقایان ما که در معرض رای قرار می گیرند، واقعا یک برنامه مشخصی ندارند. در سال 84 دعوت کردیم همه نامزدها به شورای مرکزی تشریف بیاورند یکی از آقایان با خودش فقط یک خودکار آورده بود که نمی نوشت. اما احمدی نژاد با خودش برنامه قطوری آورده بود با اینکه می گفت من فعلا در شهرداری ام و نمی خواهم نامزد شم. اغلب برنامه ندارند. من فکر می کنم که نیاز است حزب واقعی شکل بگیرد و برنامه ها تدوین گردد.

سه: ارتباط مستمر و دراز مدت با مردم می تواند در حزب شکل بگیرد و دارای حسا ب و کتاب باشد. دیدگاه‌ها بیان شود و بازخوردها گرفته شود.

چهارم و مهمتر از همه شفافیت مواضع و پاسخگویی. ما در پاسخگویی لنگ می زنیم. این 4 موضوع ر ا اگر ساماندهی کنیم. قطعا نتیجه آن را در فاصله زمانی معقولی خواهیم دید که مردم اگر بدانند حرفمان چیست. اقبال بیشتری برای اصولگرایان وجود خواهد داشت.

چارچوب حرکت اصول‌گرایان باید حول محور خدمت باشد

صدارئیان: نکته پایانی من این است که باید چارچوب حرکت ترسیم شود و چارچوب حرکت باید از خدمت بگذرد نه سیاست. خدمات رسانی به مردم که بضاعت آن در جریان اصولگرایی خیلی جدی وجود دارد. در فاصله اردکان و اردوغان در ترکیه اتفاقی که می افتاد، خدمت رسانی خدمت و پوست اندازی است که می‌توانیم از آن الهام بگیریم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: