القاب فروشیهای ایرانی کی در ایران مُد شد؟ +عکس
امیرکبیر در نخستین روزهای صدارت خود این رفتار را با تدبیری مقتدرانه محدود و کاهش داد تا کسی نتواند با این حربه مردم ضعیفتر را مورد ظلم و ستم قرار دهد. ولی پس از شهادت امیرکبیر و روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری دوباره رسم تهوعآور و لقبسازی برقرار شد و این شیوه ناهنجار در اواخر دوران ناصرالدین شاه چنان اوج گرفت که افتضاح بسیار به وجود آورد.
کد خبر :
705082
تبیان: در تاریخ ایران و ایرانی وقتی صحبت از بزرگتر ها و سران مملکتی در هر دوره و عصری می شود ، متوجه خیلی از عناوینی می شویم که این القاب ساخته و پرداخته اشخاصی است که هدفی غیر از رسیدن به خواسته های شخصی از طریق اغراق مقام و موقعیت فرد مورد نظر در بر ندارد و با این راه به خواسته های پوچ خود می رسند و این رسم اشتباه را سعی می کرده اند که همیشه زنده نگه دارند .
در هر دوره و زمان نام ایرانی ها با نیکی یاد می شده است اما یک سری روابط و رسوم اشتباه مردمان حاکمانی را به اشتباه بر مسند قدرت می گذاشته که شیفته ی همین تملق ها و شیرین زبانی ها بوده اند . این القاب ها از دوران قاجار بیشتر به چشم می خورد :
در تمام دوران پادشاهی سلسله قاجار این رسم بین دربار ایشان بود که به اشخاص بدون هیچ ضابطهای عناوین مختلف داده میشد.
این عناوین و القاب باعث میشد که آنان به مردم ضعیفتر زورگویی کنند و مردم نسبت به دربار بدگمان شوند.
امیرکبیر با توجه به این مسئله در نخستین روزهای صدارت خود این رفتار را با تدبیری مقتدرانه محدود و کاهش داد تا کسی نتواند با این حربه مردم ضعیفتر را مورد ظلم و ستم قرار دهد. ولی پس از شهادت امیرکبیر و روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری دوباره رسم تهوعآور و لقبسازی برقرار شد و این شیوه ناهنجار در اواخر دوران ناصرالدین شاه چنان اوج گرفت که افتضاح بسیار به وجود آورد.
نگاهی به فروش سمتهای حکومتی و القاب در دوره قاجار
در طول دوره قاجار، بیکفایتی اقتصادی حکمرانان ایران، وضع بسیار بدی برای خزانه کشور ایجاد نموده بود و همان پول به دست آمده در هر سال هم به جای صرف شدن در امور اساسی، خرج تفریحات شاه و مواجب بیدلیل درباریان و مواردی از این دست میشد.
لذا استراتژیستهای قجری(!) برای کسب درآمد راهی اختراع نمودند و آن این بود که سِمَتهای مختلف حکومتی (از قبیل حکمرانی مناطق مختلف و سفارت در دیگر کشورها و وزارت و...) و هم چنین درجات نظامی و القاب گوناگون را به قیمتهای گزافی میفروختند. ضمناً کسانی که صاحب این القاب و مناصب شده بودند هم به وسیله آن القاب و مناصب از مردم اخاذی میکردند و بدین شکل هم جیب خود را پر مینمودند و هم در هر مناسبتی برای شاه هدایای متعدد و گران قیمت میفرستادند و بدین صورت موقعیت خود راحفظ میکردند و شاه هم هیچ فکر و سؤال که این همه هدایا از چه طریقی تهیه شده است.(١)
مطلب زیر شرحی مختصر است که مجدالاسلام کرمانی به عنوان یک شاهد عینی از این وضع نقل نموده است: «مناصب [یعنی درجات نظامی] و القاب در معرض فروش و حراج درآمده بود. هر کس هر منصبی میخواست به مبلغ معینی خریداری میکرد.
از بس هر بیسر و پایی صاحب منصب شد دیگر شأن و شرفی برای این مناصب باقی نماند. حتی زرگر و معمار و کلاهدوز و نجار هم بینصیب از منصب نماندند، از این رو برخی به فکر ساختن فرمان افتادند [یعنی خودشان هر فرمانی که میپسندند از طرف شاه بنویسند تا به فلام مقام و موقعیت منصوب شوند] و چون فرمان به مُهر صدر اعظم نیاز داشت، اگر روزی هزار فرمان هم نزد اتابک [صدراعظم] میبردند، بدون خواندن مُهر میکرد. صِحّه همایون [امضای شاه به عنوان تأیید] هم غیر از یک خط کج و معوج کشیدن دیگر خرجی ندارد [و آن راه هم خودشان میکشیدند]. بعد از صِحّه [امضای شاه] مُهر شاهی هم معطلی نداشت. چون
مُهر شاه نزد شخص مخصوصی است که ممهور نمودن فرمان دارای رسوم معینی است و با مختصر مبلغی [رشوه]، امر قطعی میشود.
افتضاح القاب بدانجا کشید که رندان به دکان حکاکی [مُهر سازی] مراجعه نموده با خرج چهار پنج قران، هر عنوانی را میخواستند در مُهر خود سفارش میدادند و در مراسلات [نامهها] و قبوض آن را به کار میبردند.
به همین جهت کار لقب در ایران به جایی رسید که تقریباً یک دهم مردم صاحب القاب شدند و بسیاری از آنها نیز مکرر [تکراری] بود. درجات نظامی مانند سرتیپی، سرهنگی، سلطانی، سالاری و امثال آن به قدری فروخته شد که عده صاحبان مناصب خریداری شده دو سه برابر افراد نظامی گردید.
بعد از اینکه مناصب نظامی دیگر خریداری نداشت، به فکر فروش القاب افتخاری افتادند، و هر لقب دارای قیمت مخصوصی بود. تعداد القاب و مناصب به قدری زیاد شده بود که بایستی فرهنگ جداگانهای برای آن تنظیم نمود. مثلاً اسمهایی مانند ناصر و نصیر را گرفته و با افزودن پسوندی بدانها القاب زیر را ساخته و میفروختند مانند: ناصرالدوله، نصیر خاقان، نصیرالدوله و... و یا اسمهای مختلفی را گرفته پسوند «سلطنه» یا «دوله» بدانها میافزودند مانند: هژیر السلطنه، کوکب السلطنه، شمس السلطنه، قمر السلطنه، عضد السلطنه، ساعد السلطنه، لسان السلطنه، و تاج السلطنه و یا بهادر الدوله،
ضرغام الدوله و.... و هر کدام از صاحبان این القاب پر طمطراق در گوشهای از کشور دارای حَشَم وخَدَمی بودند و با غارت و چپاول مردم ستمکشِ تحتِ تیولِ [منطقه اهدا شده از طرف دولت به شخص، برای استفاده شخصی و حکمرانی] خود، پیشکشهای معمول «قبله عالم» را فراموش نمیکردند و با پیشکشهای متعدد [به شاه]، به تثبیت موقعیت خود و خاندانشان میپرداختند.»(٢)
فتحعلی شاهی که نیمی از ایران را از دست داد ، دارای چه القابی بود؟
باباخان(فتحعلی شاه قاجار) به هنگام تاجگذاری نام فتحعلی را که نام نیای خود فتحعلیخان قاجار بود، برای خود برگزید. قاآن افخم، خاقان اعظم، نواب همایون، کامکار معظم، اولوالامر محترم، نواب مالک رقاب، خدیو صاحبقران، شاه شاهان، ابوالخواقین، بدرالسلاطین، شمسالملوک، سلطان یوزاغلان، نواب اقدس والا شهنشاه عالم از دیگر القاب این شاه قاجار است! (٣)
در دوران حکومت حاکمان بی کفایتی همچون فتحعلی شاه قاجار به راحتی نیمی از ایران به تاراج رفت و فقط به دلیل بی کفایتی پادشاهان نالایق اما هیچ فردی شجاعت این صحبت را نداشت که بتواند لقب های دروغین این بی کفایتان را از آن ها بگیرد . گرفتن لقب در تاریخ ایرانی خیلی هزینه دار تر از به تاراج رفتن کشور برای ایرانیان قلمداد شده است .
پی نوشت : (١): تاریخ انحطاط مجلس (٢): همان (٣): تاریخ ایرانی