خانم معلمی که با یک صفحه اینستاگرام به اندازه یک موسسه کار خیریه انجام میدهد/ اینجا کودکان آرزوی خوردن یک بستنی داشتند +تصاویر
سعیده دلمرادی، معلم یکی از روستاهای سرخس است که به دانش آموزان درس میدهد و بعد از تمام شدن کلاس درس برای رفع مشکلات خانوادههای روستایی تلاش میکند.
کد خبر :
703808
سرویس اجتماعی فردا؛ مهسا گربندی: سعیده دلمرادی، معلم یکی از روستاهای سرخس است که به دانشآموزان درس میدهد و بعد از تمام شدن کلاس درس برای رفع مشکلات خانوادههای روستایی تلاش میکند. کافیست که سری به صفحه اینستاگرام این خانم معلم بزنید تا متوجه شوید تمام دغدغه زندگیش رفع مشکلات اطرافیانش شده است. از طرفی مخاطبان صفحه اینستاگرام سعیده دلمرادی و دنبال کنندگان این صفحه با دیدن عکس کمکرسانی به نیازمندان اعتماد عجیبی در دلشان شکل گرفته تا جایی که برای هر نیازمندی که خانم دلمرادی بخواهد آستین بالا بزند و کمکشان کند، پول مورد نیاز از کمکهای مالی دنبال
کنندگان این صفحه اینستاگرامی تهیه میشود و چند روز بیشتر طول نمیکشد که از لحظه خوش شادی آن فرد نیازمند و رسیدگی به مشکلاتش عکسی در این صفحه منتشر میشود.
به همین منظور سایت «فردا» با سعیده دلمرادی به گفتگو نشسته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید: فردا: راجع به فعالیت تان برایمان توضیح دهید. در حال حاضر معلم یک مدرسه استثنایی هستم. مدرسه استثنایی رسام عرب زاده که در سرخس قرار دارد. در کنار آن به تمام تلاشم را کردم تا به مردم سرخس کنم، اما از مناطق محرومتر هم برایم پیام هایی ارسال میشود که نمیتوانم نسبت به آنها بی تفاوت باشم. مثلا خبرهایی راجع به مناطق محروم سیستان و بلوچستان برایم رسید و برای سفر به آنجا آماده شدم.
در این سفر توانستیم که کمکهای مالی زیادی را از مردم دریافت کنیم و بخشی از مشکلات این مناطق محروم را حل کنیم. مثل تامین کولر و هزینه درمان. یا مثلا آمنه که آرزوی یک فرش در خانه شان را داشت، توانستیم برای خانه شان یک فرش بخریم. البته در این مناطق محروم کودکانی بودند که حسرت یک بستنی داشتند و واقعا دیدن این صحنهها برایم دردآور بود.
البته در مناطق محروم سیستان و بلوچستان کارهای دیگری مثل خرید ویلچر یا خرید ماشین برای خیریه باباگلی هم انجام دادیم. ما در سیستان بلوچستان به روستایی رفتیم که بچه هایشان مدرسه نداشتند و این بچهها حدود ۶ کیلومتر برای رسیدن به مدرسه که در روستای بعدی قرار داشت پیاده میرفتند؛ بنابراین با خیرین صحبت کردیم و قول گرفتیم که برایشان مدرسهای بسازیم.
فردا: ماجرای سفرهایی که میروید چیست؟ هر کس هر منطقه محرومی را که معرفی کند، شما به آنجا میروید و کمک میکنید؟ نسبت به روزهای اولی که در صفحه اینستاگرام عکس کمک به محرومان را منتشر میکردم، محبت مردم بیشتر از قبل شده. بخاطر همین با همسرم تصمیم گرفتیم که این محبت را در همه جای ایران توزیع کنیم. برای همین وقتی گزارشهایی از مناطق محروم فرستاده میشود، آماده سفر میشویم و برای صحت و سقم ماجرا به آن مناطق سری میزنیم. اگر واقعیت داشته باشد تلاشمان را میکنیم تا کمکهای مردم را در آنجا مستمر کنیم. البته باید بگویم که بیشتر تلاشمان در زمینه اشتغال زایی است و
سعی میکنیم تا خانوادهها بتوانند روی پای خودشان بایستند.
فردا: چطور اینقدر مردم به شما اعتماد دارند؟ من همیشه قدردان لطف و اعتماد مردم بودم و هستم. محبت مردم است که باعث میشود مشکلات بسیاری از محرومان رفع شود. به نظر من این محرومیت ها، این تصاویر واقعی و نوع بیان دست در دست هم دادند تا مردم این حرفها را باور و به ما اعتماد کنند. من با مردم عامیانه صحبت کردم و دردها و رنجها را بیان کردم. عکس هایی که منتشر شد عکسهای واقعی بود. وقتی هم مشکلی حل شد و اقدامی صورت رفت بالافاصله عکس اقدامات و نتیجه لطف و محبت مردم را در صفحه منتشر کردم. شاید همه اینها در کنار هم به این اعتماد سازی کمک کرد تا مردم بدانند که هزینهای که
واریز کرده اند صرف چه کاری شده است؟
فردا: در صفحه اینستاگرامتان عکس دو پسر و یک دختر را منتشر میکنید که همیشه همراه شما هستند. ماجرای آنها چیست؟
یکی از این پسربچه ها، نامش متین است که از ۹ شهریور ۹۵ پیش ما آمده و قرار است که تا وقتی که پدرش از زندان آزاد شود پیش ما بماند. این توافق هم به صورت موقتی و با رضایت خانواده خود متین صورت گرفته است.
همایون نام پسر دیگری است که همراه ماست و از متین هم بزرگتر است. همایون را به عنوان فرزند خوانده قبول کردیم. او از ۱۰ اردیبهشت امسال به جمع خانواده ما اضافه شده و پیش ما آمده است.
اما دختربچهای که همراه ماست، نامش عاطفه است. این دختر در کنار پدرش که درگیر اعتیاد بوده شبها در پارک میخوابید. وقتی آنها را پیدا کردیم با پدر عاطفه صحبت کردیم و قبول کرد که به کمپ برود و ترک کند؛ و تا آن موقع هم عاطفه به امانت پیش ما بماند و با ما زندگی کند. وضعیت خانه عاطفه به شدت بد بود و قرار شد تا وقتی پدرش برگردد خانه شان را هم تعمیر کنیم تا مناسب زندگی باشد. البته یک برنامه دیگری هم برایشان داریم آن هم این است که اگر پدر عاطفه اعتیادش را ترک کرد و ما از این موضوع مطمئن شدیم قرار است برای او شغل مناسبی را هم فراهم کنیم تا دیگر سمت اعتیاد برنگردد.
فردا: عاطفه و متین به صورت امانت پیش شما هستند. این کار قانونی انجام شده یا توافقی بین خانوادهها بوده است؟
از طرف خانواده بوده است و با رضایت کامل آنها بچه هایشان پیش ما هستند.
فردا: در این مدت دلبستگی و وابستگی بین شما و این دو کودک شکل خواهد گرفت. به روزی که باید این بچهها را به خانواده هایشان برگردانید، فکر کرده اید؟
بله به آن روز فکر کردم و هم من و هم همسرم دلهره روز جدایی را داریم. اما نمیخواهیم که این بچهها از محیط خانه و پدر و مادر دور بمانند و قطعا بعد از مهیا شدن شرایط زندگی خانواده هایشان به صلاحشان است که به آنجا برگردند. از طرفی، اما این دلبستگی خیلی از طرف آنها به وجود میآید که ما را به اسم مامان و بابا صدا میزنند، و ما نمیخواهیم که خیلی دلسردشان کنیم؛ که مدام بگوییم نه شما مهمان هستید و ما پدر و مادر شما نیستیم.
فردا: حرفی هست که دلتان بخواهید بگوید؟ دوست دارم به همراهی و کمکهای همسرم اشاره کنم که همیشه مشوق کارهای من بوده و خیلی در این راه به من انرژی میدهد و مرا سرپا نگه میدارد. گاهی اوقات حتی خودش برنامههای کمک به نیازمندان را میچیند و من را به خودش همراه میکند. درست است که صفحه اینستاگرام به اسم من است، اما همه این کارها با زحمات محمد پیش میرود.
یک حرف دیگری هم دلم میخواهد بگویم که راجع به فرزندخواندگی است. از کسانی که بچه دار نمیشوند خواهش میکنم که خودشان را نبازند و فکر نکنند که دنیا به آخر رسیده است. حتی به نظرم لازم نیست به فکر هزینههای سنگین دوا و درمان برای بچه دار شدن باشند. چون که خیلی از بچههای بی سرپرست و بدسرپرست هستند که به پدر و مادر نیاز دارند و حالا که بعضی از ما نمیتوانیم بچه دار شویم با به عهده گرفتن سرپرستی آنها و حضورشان در زندگی مان برکت را به خانه هایمان ببریم. فردا: راههای فرزندخواندگی بسیار پیچیده است. بسیاری از خانوادهها به همین دلیل است که دلشان میخواهد تلاش
کنند تا خودشان بچه دار شوند. شما به راحتی توانستید همایون را به فرزندخواندگی قبول کنید؟ در واقع ما میخواستیم برای یک نوزاد در صف فرزندخواندگی باشیم و بخاطر همین هم به ما گفتند که تقریبا دو تا ۴ سال این پروسه طول خواهد کشید. برای همین تصمیم گرفتیم که کودکی با سن بالاتری را انتخاب کنیم تا زودتر صاحب فرزند شویم و ۹ ماه زمان برد تا همایون را فرزند ما شد. به علاوه اینکه امروز دیگر همایون میداند که یک فرزند خوانده است و ما دلهره گفتن این موضوع را نداریم.
شاید همایون هیچ وقت فکر نمیکرد که کسی او را به فرزندخواندگی قبول کند، چون که سنش بالا رفته بود. به نظرم نباید به دنبال این باشیم که بچه حتما باید در آغوش خودمان بزرگ شود. زیرا که امثال همایون هم حق انتخاب زندگی را دارند.