مقدمات نواصولگرایی
نواصولگرائی یک «ضرورت اجتماعی» بین اصولگراهاست و بکفایت درباره آن بحث شده است. اما نامه قالیباف، «خودآگاهی در بدنه» را به «راس و سازمان» اصولگرائی کشاند. ازین فرصت باید بهره جست.
کد خبر :
701553
از امروز تلاش میکنیم پرسشهای طرح شده در این نامه را به بحث و تحلیل بگذاریم. اما در گام نخست چند "ضرورت مقدماتی" و "اصول مشترک" را باید توجه کنیم.
یکم؛ پذیرفتن تکثر
جریان اصولگرایی باید به این خودآگاهی برسد که "وحدت" صرفا در "چسبندگی" نیست. وحدت در "حرکت جبهه ایست". با این مقدمه پذیرفتن تکثر در دل جبهه، معقول و منطقی است. جریان اصولگرا از ابتدا هم یکدست و یک روش نبودند. صرفا سر یک اصولی اتفاق نظر داشتند. اصول مشترک، الزاما به روش مشترک منتهی نمیشود.
نتیجه تکثر، نسخههای متفاوت است. قالیباف هم تلاش کرده است بستر این "رویش سیاسی متکثر" را فراهم کند و طبیعی است با این دست فرمون کسی نمیتواند "داعیه رهبری یک جبهه" را داشته باشد. دوم؛ حفظ داشتهها و سرمایه ها
اصل دوم "حفظ سرمایههای جریانی" است. بزرگان این جریان "دست ساز"، بزرگ نشدند. سالها تجربه کسب کردند و در مقاطع حساس و تاریخی نقش آفرینی داشتند. کوله باری از تجربه سیاست ورزی اند. این سرمایه باید در هر نسخه اصلاحی حفظ شود. سوم؛ نقش برادری نه پدری
نئواصولگرائی باید دارای حصر منطقی با دیگر جریانات سیاسی باشد، ولی در گفتمان ذیل انقلابی گری تعریف شود. نباید آنقدر اصولگرائی را موسع گرفت که کل انقلاب را بگیرد آنوقت هرکس بیرون ماند ضدانقلاب شود و از آن بدتر هر منافق و ریاکاری جا بگیرد. اصولگرایی باید بپذیرد که "برادر" دیگر جریانات سیاسی است نه "پدر". نسخ پیشنهادی نئواصولگرائی باید چنین شاخصی داشته باشند. چهارم؛ حریت سیاسی
نقد وضع موجود بدون حریت و آزاداندیشی میسر نیست. این حریت را باید به رسمیت شناخت. اما حریت، انتحار نیست. شجاعت با حماقت متفاوت است. خوددرمانی، خودزنی نیست.
البته حریت نیز فقط در نقد سیاست ورزی نیست. آزاداندیشی یعنی اگر لازم شد از ساختار و فرآیند هم بگذریم تا نقد اهداف و مبانی نیز امتداد یابیم. پنجم؛ هم اندیشی
از دل تلگرام و سایت و با اتکا به تیتر روزنامهها نمیشود به نسخه کارآمد رسید. یادداشت نوشتن و نقد کردن خوب است. اما گام ابتدائی و مهمتر گفت: وگوی رودرروست. عمده اختلافات و بدفهمیها ناشی ازسوء تفاهم است. برای آسیب شناسی، به هم اندیشی نیاز داریم.