چرا برخی ثروتمندان طغیانگر می‌شوند؟

خداوند در قرآن به یکى از عوامل مهم زندگى طبقاتى، ناتوانى شدید طبقه زحمتکش و طغیان اشراف اشاره و مسلمانان را از آن نهی کرده است.

کد خبر : 700976
خبرگزاری فارس: آیت‌الله مکارم شیرازی در جلد 1 تفسیر نمونه ذیل آیه 275 سوره مبارکه «بقره» به بلا و زیان‌های ربا اشاره کرده که متن آن در ادامه می‌آید؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ؛ کسانى که ربا مى‌خورند، (در قیامت) مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده (و تعادل خود را از دست داده) بر مى‌خیزند. این، بخاطر آن است که گفتند: «بیع (و داد و ستد) مانند ربا است» در حالى که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام. (زیرا فرق میان این دو، بسیار است) و اگر کسى اندرزى از جانب پروردگارش به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهاى پیشین (و قبل از تحریم) از آن اوست، و کار او به (عفو) خدا واگذار مى‌شود امّا کسانى که (به ربا خوارى) بازگردند اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود». (بقره/ 275) به دنبال بحث درباره انفاق در راه خدا و بذل مال براى حمایت از نیازمندان، در این آیات از مسأله رباخوارى که درست بر ضد انفاق است، سخن مى‌گوید و در حقیقت هدف آیات گذشته را تکمیل مى‌کند، زیرا: رباخوارى موجب افزایش فقر در جامعه، تراکم ثروت در دست عده‌اى محدود و محرومیت اکثر افراد اجتماع، پیدایش بخل، کینه، نفرت و ناپاکى است. و انفاق سبب پاکى دل، طهارت نفوس و آرامش جامعه است. این آیات با شدت تمام، ممنوعیت حکم ربا را شرح مى‌دهد ولى از لحن آن پیدا است که قبل از آن درباره ربا گفتگوهایى شده است و با توجه به تاریخ نزول سوره‌هاى قرآن، مطلب همین گونه است. زیرا در سوره «روم» که طبق ترتیب نزول قرآن سى‌امین سوره‌اى است که در «مکّه» نازل شده سخن از ربا به میان آمده و در هیچ یک از سوره‌هاى «مکّى» غیر از آن، به مطلبى درباره ربا برخورد نمى‌کنیم ولى در آن سوره، کلام درباره ربا تنها به صورت اندرز اخلاقى آمده، مى‌فرماید: رباخوارى در پیشگاه پروردگار کار پسندیده‌اى نیست، وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النّاسِ فَلایَرْبُوا عِنْدَ اللّهِ: «و آنچه به عنوان ربا مى‌پردازید تا اموال مردم فزونى یابد نزد خدا فزونى نخواهد یافت». از نظر افراد کوته بین ممکن است ثروت به وسیله رباخوارى زیاد گردد اما در پیشگاه خداوند چیزى بر آن افزوده نخواهد شد. و بعد از هجرت در سه سوره دیگر از سوره‌هایى که در «مدینه» نازل شده بحث از ربا به میان آمده است که به ترتیب عبارتند از سوره «بقره»، «آل‌عمران» و «نساء». گر چه سوره «بقره» قبل از «آل‌عمران» نازل شده، اما بعید نیست خصوص آیه 130 سوره «آل عمران» که حکم صریح تحریم ربا را بیان مى‌کند قبل از سوره «بقره» و آیات فوق نازل شده باشد. به هر حال این آیه و سایر آیات مربوط به ربا، هنگامى نازل شد که رباخوارى با شدت هر چه تمام تر در «مکّه» و «مدینه» و جزیره عربستان رواج داشت، و یکى از عوامل مهم زندگى طبقاتى و ناتوانى شدید طبقه زحمتکش و طغیان اشراف بود و لذا مبارزه قرآن با ربا بخش مهمى از مبارزات اجتماعى اسلام را تشکیل مى دهد. با توجه به این نکته به تفسیر آیه مى پردازیم: نخست در یک تشبیه گویا و رسا، حال رباخواران را مجسم مى‌سازد، مى‌فرماید: «کسانى که ربا مى‌خورند، (در قیامت از جاى) بر نمى‌خیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان با او، دیوانه شده» نمى‌تواند تعادل خود را حفظ کند، گاه به زمین مى‌خورد و گاه بر مى‌خیزد (الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لایَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ). در این جمله شخص رباخوار، تشبیه به آدم مصروع یا دیوانه بیمار گونه‌اى شده که به هنگام راه رفتن قادر نیست تعادل خود را حفظ کند و به طور صحیح گام بر دارد. آیا منظور ترسیم حال آنان در قیامت و به هنگام ورود در صحنه رستاخیز است؟ یعنى آنها به هنگام ورود در عرصه محشر به شکل دیوانگان و مصروعان محشور مى‌شوند؟ اکثر مفسران این احتمال را پذیرفته‌اند. ولى بعضى مى‌گویند: منظور تجسم حال آنها در زندگى این دنیا است، زیرا عمل آنها همچون دیوانگان است، آنها فاقد تفکر صحیح اجتماعى هستند و حتى نمى‌توانند منافع خود را در نظر بگیرند، و مسائلى مانند تعاون، همدردى، عواطف انسانى، نوع دوستى براى آنها، مفهومى ندارد و پرستش ثروت آن چنان چشم عقل آنها را کور کرده که نمى‌فهمند استثمار طبقات زیر دست، و غارت کردن دسترنج آنان بذر دشمنى را در دل‌هاى آنها مى‌پاشد، و به انقلاب‌ها و انفجارهاى اجتماعى که اساس مالکیت را به خطر مى‌افکند، منتهى مى‌شود، و در این صورت، امنیت و آرامش در چنین اجتماعى وجود نخواهد داشت، بنابراین او هم نمى‌تواند راحت زندگى کند، پس مشى او مشى دیوانگان است. اما از آنجا که وضع انسان در جهان دیگر، تجسمى از اعمال او در این جهان است، ممکن است آیه اشاره به هر دو معنى باشد، آرى، رباخواران که قیامشان در دنیا بى‌رویه، غیر عاقلانه و آمیخته با «ثروت‌اندوزى جنون آمیز» است، در جهان دیگر نیز بسان دیوانگان محشور مى‌شوند. جالب این که در روایات معصومین(علیهم السلام) به هر دو قسمت اشاره شده است در روایتى در تفسیر آیه مى‌خوانیم: امام صادق(علیه السلام) فرمود: آکِلُ الرِّبا لایَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیا حَتّى یَتَخَبَّطَهُ الشَّیْطانُ: «رباخوار از دنیا بیرون نمى‌رود مگر این که به نوعى از جنون مبتلا خواهد شد». و در روایت دیگر براى مجسم ساختن حال رباخوارانِ شکمباره که تنها به فکر منافع خویش‌اند و ثروتشان وبال آنها خواهد شد، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده: «هنگامى که به معراج رفتم دسته‌اى را دیدم به حدى شکم آنان بزرگ بود که هر چه جدیت مى‌کردند برخیزند و راه روند، براى آنان ممکن نبود، و پى در پى به زمین مى‌خوردند، از جبرئیل سؤال کردم اینها چه افرادى هستند و جرمشان چیست؟ جواب داد: اینها رباخواران هستند». حدیث اول، حالت آشفتگى انسان را در این جهان منعکس مى‌سازد و حدیث دوم، حالات رباخواران در صحنه قیامت را بیان مى‌کند و هر دو مربوط به یک حقیقت است، همان طور که افراد پرخور، فربهىِ زننده و بى‌رویه‌اى پیدا مى‌کنند، ثروتمندانى که از راه رباخوارى فربه مى‌شوند، نیز زندگى اقتصادى نا سالمى دارند که وبال آنها است. آیا سرچشمه جنون، شیطان است؟ در اینجا سؤالى پیش مى آید و آن این است: آیا سرچشمه جنون و صرع از شیطان است که در آیه بالا به آن اشاره شده است، با این که مى دانیم صرع و جنون از بیمارى‌هاى روانى هستند و غالباً عوامل شناخته شده‌اى دارند. پاسخ: جمعى معتقد هستند: تعبیر «مسّ شیطان» کنایه از بیمارى روانى و جنون است و این تعبیر در میان عرب معمول بوده نه این که واقعاً شیطان تأثیرى در روح انسان بگذارد. ولى هیچ بعید نیست بعضى از کارهاى شیطانى و اعمال بى‌رویه و نادرست، سبب یک نوع جنون شیطانى گردد، یعنى به دنبال آن اعمال، شیطان در شخص اثر بگذارد و تعادل روانى او را بر هم زند از این گذشته، اعمال شیطانى و نادرست هنگامى که روى هم متراکم گردد اثر طبیعى آن از دست رفتن حسّ تشخیص صحیح و قدرت بر تفکر منطقى مى‌باشد. پس از آن به گوشه‌اى از منطق رباخواران اشاره کرده، مى‌فرماید: «این به خاطر آن است که آنها گفتند: بیع هم مانند ربا است» و تفاوتى میان این دو نیست (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا). یعنى هر دو از انواع مبادله است که با رضایت طرفین انجام مى‌شود. ولى قرآن در پاسخ آنها مى‌گوید: چگونه این دو ممکن است یکسان باشد؟ «حال آن که خداوند بیع را حلال کرده و ربا را حرام» (وَ أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا). مسلماً این تفاوت، دلیل و فلسفه‌اى داشته که خداوند حکیم، به خاطر آن چنین حکمى را صادر کرده است، قرآن در این باره توضیح بیشترى نداده و شاید به خاطر وضوح آن بوده است، زیرا: اولاً ـ در خرید و فروش معمولى، هر دو طرف به طور یکسان در معرض سود و زیان هستند، گاهى هر دو سود مى‌کنند و گاهى هر دو زیان، گاهى یکى سود و دیگرى زیان مى‌کند در حالى که در «معاملات ربوى» رباخوار هیچ گاه زیان نمى بیند و تمام زیان‌هاى احتمالى بر دوش طرف مقابل سنگینى خواهد کرد و به همین دلیل است که مؤسسات ربوى روز به روز وسیع‌تر و سرمایه‌دارترمى شوند و در برابر تحلیل رفتن طبقات ضعیف بر حجم ثروت آنها دائماً افزوده مى‌شود. ثانیاً ـ در تجارت و خرید و فروش معمولى، طرفین در مسیر «تولید و مصرف» گام بر مى‌دارند، در صورتى که رباخوار هیچ عمل مثبتى در این زمینه ندارد. ثالثاً ـ با شیوع رباخوارى سرمایه‌ها در مسیرهاى ناسالم مى‌افتد و پایه‌هاى اقتصاد که اساس اجتماع است متزلزل مى‌گردد، در حالى که تجارت صحیح موجب گردش سالم ثروت است. رابعاً ـ رباخوارى منشأ دشمنى‌ها و جنگ‌هاى طبقاتى است، در حالى که تجارت صحیح چنین نیست و هرگز جامعه را به زندگى طبقاتى و جنگ‌هاى ناشى از آن سوق نمى‌دهد. سپس راه را به روى توبه کاران باز گشوده، مى‌فرماید: «هر کس اندرز الهى به او رسد و (از رباخوارى) خوددارى کند، سودهایى که در سابق (قبل از حکم تحریم ربا) به دست آورده مال او است و کار او به خدا واگذار مى‌شود» و گذشته او را خدا خواهد بخشید (فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللّهِ). «اما کسانى که (به خیره سرى ادامه دهند) و به رباخوارى باز گردند (و این گناه را همچنان ادامه دهند) آنها اهل دوزخ‌اند و جاودانه در آن مى‌مانند» (وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ). در جمله قبل تصریح شده بود، این قانون مانند هر قانون دیگر گذشته را شامل نمى‌شود، و به اصطلاح عطف به ما سبق نمى‌گردد، زیرا اگر قانون بخواهد زمان قبل از تشریع خود را شامل شود، مشکلات فراوانى در زندگى مردم به وجود مى‌آید، به همین دلیل، همیشه قوانین از زمانى که رسمیت مى‌یابد، اجرا مى‌شود. البته معنى این سخن آن نیست که اگر رباخواران طلب‌هایى از افراد داشتند مى‌توانستند بعد از نزول آیه چیزى بیش از سرمایه خود از آنها بگیرند، بلکه منظور این است سودهایى که قبل از نزول آیه گرفته‌اند بر آنها مباح شده است. جمله «وَ أَمْرُهُ اِلَى اللّهِ» گر چه ظاهرش این است که آینده این گونه افراد از نظر عفو و مجازات روشن نیست، بلکه بسته به لطف الهى است، ولى با توجه به جمله قبل از آن (فَلَهُ ما سَلَفَ)، معلوم مى‌شود منظور همان عفو است، گویا اهمیت گناه ربا سبب شده است که حتى حکم عفو درباره کسانى که قبل از نزول آیه دست به این کار زده‌اند به طور صریح گفته نشود. در معنى این جمله، احتمالات دیگرى نیز داده‌اند که چون بر خلاف ظاهر بود از نقل آن صرف نظر شد. در پایان این آیه، اشاره به عذاب جاویدان شده بود، با این که مى‌دانیم چنین عذابى مخصوص کفار است، نه افراد با ایمان گنهکار، گویا این تعبیر اشاره به آن است: رباخوارانى که اصرار بر خوردن ربا دارند، ایمان درستى ندارند، چرا که با این قانون مسلّم الهى که مخالفت با آن، همچون جنگ با خداوند است به مخالفت برخاسته‌اند. و یا این که رباخوارى مستمر و دائم سبب مى‌شود آنها بدون ایمان از دنیا بروند و عاقبتشان تیره و تار گردد. این احتمال نیز وجود دارد که: خلود در اینجا مانند آیه 93 سوره «نساء» که حکم عذاب جاودان و خلود را درباره قاتلان افراد بى‌گناه ذکر کرده، به معنى مجازات طولانى باشد نه ابدى و جاویدان.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: