همهپرسی موزائیکی را نمیپذیریم
همهپرسی سوم مهرماه آینده منطقه کردی عراق برخلاف آنچه نوعاً تصور میشود آغازی بر حل یک مسئله تاریخی نیست بلکه آغازی بر یک مشغله امنیتی و سیاسی برای منطقهای است که هنوز از بحرانهای قبلی قامت راست نکرده است.
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت: همهپرسی سوم مهرماه آینده منطقه کردی عراق برخلاف آنچه نوعاً تصور میشود آغازی بر حل یک مسئله تاریخی نیست بلکه آغازی بر یک مشغله امنیتی و سیاسی برای منطقهای است که هنوز از بحرانهای قبلی قامت راست نکرده است. براین اساس میتوان گفت همهپرسی یا بقول عراقیها «استفتاء» بار دیگر عراق را با بحرانی سیاسی امنیتی مواجه میگرداند. در این خصوص توجه به نکات زیر ضرورت دارد: 1- مناطق کردی بخشی از حاکمیت کشوری تاریخی است و جدایی آن از سرزمین مادر میتواند سرآغاز فروپاشی هویتی ذیل نام الهامبخش «عراق» باشد. اگر این اتفاق بیفتد، تکرار آن در بخش سنینشین غرب عراق دور از انتظار نیست و این در حالی است که هر وضع جدید مستلزم روی دادن بسیاری از قضایای ریز و درشتی است که هر کدام توان و زمان زیادی را به خود اختصاص میدهد. چهکسی نمیداند که هنوز یونان، قبرس، ترکیه، مجارستان و بسیاری دیگر از کشورهایی که با ماجرای صلح پاریس وضع جدیدی پیدا کردند؛ با گذشت نزدیک به 100سال هنوز درگیر انواعی از مشکلات امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند و باز چه کسی نمیداند که هنوز پس از حدود یکصد سال که از امضای موافقت نامه سایکس و پیکو بین انگلیس و فرانسه و ایجاد وضع جدید در سرزمینهایی که شامل عراق، سوریه، لبنان، اردن و فلسطین در سال 1916 میشد، این منطقه عربی با انواعی از بحرانهای امنیتی دست به گریبان هستند این در حالی است که از یک طرف ملتها در این منطقه در عربیت اشتراک دارند و موافقتنامه سایکسپیکو از سوی قدرتهای جهانی بطور کامل حمایت شده است. پس کاملاً واضح است که انتزاع منطقه کردی از سرزمین مادر با پیامدهایی به مراتب بیش از آنچه درباره سرزمینهای جنوب و شرق اروپا و نیز در منطقه عربی عراق و شامات روی داده است روبرو خواهد بود. 2- گرچه نمیتوان این تئوری را پذیرفت که کردهای آنسوی مرزهای ایران همواره زمانی دست به اقدامات تحریکآمیز جداییطلبی زدهاند که از سوی قدرتهای جهانی مورد حمایت جدی قرار گرفتهاند اما میتوان گفت در این مقطع زمانی به احتمال خیلی زیاد آنان روی حمایتهای آمریکا، اروپا و بعضی از کشورهای منطقه از استفتاء انتزاع حساب کردهاند بدون آنکه محاسبه دقیقی از حجم، اندازه، زمان و تأثیر این حمایتها داشته باشند. بعضی خبرها بیانگر آن است که فرستادگان «مسعود بارزانی» در جلب حمایت مؤثر خارجی موفق نبودهاند. واقعیت هم این است که غربیها تنها زمانی پای کار انتزاع منطقه کردی عراق میآیند که نقشه کامل برای تغییرات در منطقه وجود داشته باشد و زمان حرکت هر قطعه از موزائیک منطقه به سمت انتزاع از سرزمین مادر فرا رسیده باشد اما در شرایط فعلی جدایی موزائیک کردی عراق حساسیت مشترک عربی، ترکی و فارسی منطقه را در پی میآورد و این در حالی است که برای غرب حفظ روابط با کشورهای ثروتمند عربی و ترکی اولویت و منفعت بیشتری دارد تا همراهی با کردها و خریدن اعتراضات اقوام و گروههای اجتماعی بزرگ در منطقه. 3- پیروزی در همهپرسی سوم مهر ماه برای روی کار آمدن دولتی مستقل در مناطق شمالی عراق کافی نیست. فردای پیروزی در استفتائیه آغاز کشمکشهای خونین در مناطق کردی است چرا که این همهپرسی پیش از آن صورت میگیرد که رهبران و نخبگان کردی درباره اختلافات میان خودشان که هم اینک دستکم 20 سال از آغاز آن میگذرد به نقطه تفاهمی رسیده باشند هم اینک لااقل سه گروه عمده شامل اتحادیه میهنی، گوران و احزاب اسلامی کرد نسبت به نیات واقعی مسعود بارزانی تردید دارند هم اینک بخصوص دو گروه اول میپرسند اگر توافق ملی نیاز است این توافق باید اولاً با اثبات پایبند بودن بارزانی به تعهدات شروع شود. چه اینکه او حداقل دو مرتبه بصورت غیرقانونی بار دیگر بر کرسی ریاست اقلیم کردی تکیه زده است. مسعود بارزانی اصرار دارد که همهپرسی با استاندارهایی که از سوی خود او منصوب شدهاند برگزار شود تا پس از آن گفته شود کردها یکپارچه با بارزانی همراه شدهاند. 4- موضوع مهم دیگر مناطق «متنازع فیه» بخصوص دو استان سنینشین کرکوک و دیالی میباشد. برگزاری همهپرسی در سه استان نسبتاً یکپارچه سلیمانیه، اربیل و دهوک چندان پیچیده نیست اما وقتی این موضوع به استانهایی میرسد که کردها در آن اکثریت را ندارند بشدت پیچیده میشود این در حالی است که از نظر بسیاری از رهبران کرد عراق، بدون الحاق مناطق متنازع فیه، تشکیل حکومت کرد در استانهای شمالی به جایی نمیرسد و این در حالی است که هرگونه دستاندازی حکومت کردی به استانهایی نظیر کرکوک و دیاله به بروز جنگهای خونین میان اعراب، مسیحیها و ترکمانها از یکسو و حکومت مرکزی از سوی دیگر مواجه خواهد شد. به این نکته باید اضافه کرد که حیات حکومت کردی وابسته به نفت و گاز مناطق متنازع فیه میباشد. دقیقا به همین دلیل وقتی پای صحبت رقبای درون کردی بارزانی نظیر رهبران اتحادیه میهنی و گوران بنشینیم میگوید زمان برای برگزاری رفراندوم به هیچ وجه مناسب نیست. 5- رهبران اقلیم کردی و بیش از همه خود مسعود بارزانی تلاش وسیعی به کار بستهاند تا موافقت مقامات آمریکا را با برگزاری همهپرسی جلب نموده و از پوشش حمایتی این کشور برخوردار باشد اما ظاهرا آمریکاییها تنها با برگزاری همهپرسی ابراز موافقت کردهاند اما هرگونه همکاری را به پس از 2025 موکول کردهاند. این در حالی است که رهبران کرد عراقی نمیتوانند خشم نزدیک چهار کشور اطراف خود را با جلب لبخند دور یک کشور معاوضه نمایند. در این بین ترکیه به دلیل آنکه نمیخواهد با تکرار مسائل در استانهای شرقی خود مواجه شود، با تمام قوا درصدد تخریب حکومت کردی برخواهد آمد. با این وصف رهبران کردی برای آنکه به هدف استقلال کردستان عراق دست یابند باید محاسبه خیلی از رویدادهای سهمگین را کرده باشند. ترکیه در منطقه بیش از هر کشور دیگر طعم انفصال بخشهای پیرامونی از پیکره مرکزی خویش را احساس میکند و از آنجا که با دو اقلیت پرقدرت قومی و مذهبی- کردها و علویان- مواجه است به هیچ وجه نمیخواهد فرایندی سازنده از شکلگیری دولتی کردی در اذهان جای گیرد. همانطور که جرج هالیدی میگوید برای تثبیت حکومت کردی، حمایت قوی ترکیه لازم است چرا که هیچ کشوری در منطقه به اندازه ترکیه سرشار از جمعیت کردی نیست و از سوی دیگر تنها کشوری که از قدرتیابی کردها آسیب میبیند، ترکیه است پس مسعود بارزانی نباید فریب قراردادهایی با ترکیه را بخورد و به آن دل خوش کند که پیش از بحث استفتائیه منعقد شدهاند. 6- کردهای عراق در طول دورانی که با حکومت مرکزی درگیر بودهاند از حمایت و پشتیبانی ایران برخوردار بوده و از این رو توانستهاند به بسیاری از اقدامات محدودکننده علیه خود غلبه نمایند. از آنجا که حرکت اقلیم به سمت جدایی موقعیت دولت مرکزی را به شدت تضعیف کرده و تحت تاثیر قرار میدهد، دولت جمهوری اسلامی ایران نمیتواند ناظر منفعل صحنه باشد. ایران روی استقرار یک دولت قوی که بتواند همه معضلهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و... را حل کرده و مانع نفوذ آمریکا و گروههای تروریستی به این کشور شوند حساب جدی باز کرده است. در ایران در ماههای اخیر این جمعبندی پدید آمد که کماکان نقطه تهدید امنیتی ایران در مناطق شمال غربی است. ایران نمیتواند برای یک دوره دستکم چهل ساله چشم خویش را بر روی ناامنی روزافزون منطقه شمال غربی خود و آنچه در آن سوی مرزهای غربی خود به شکل سیاستهای لرزان و پرنوسان میگذرد، ببندد. چنین وضعیتی بدون شک پای دشمنان اسلام و مسلمانان را بار دیگر به این منطقه میکشاند و این موضوع زمینه هرگونه رودربایستی را از ما میگیرد.