رضا رشیدپور چه گفت که مردم او را به رگبار فحش بستند؟
رضا رشیدپور در گفتگوی خود از شبکههای اجتماعی که امروز روی یک موج سوار هستند، حضور اسپانسرها، اخلاق روی آنتن رسانه ملی، علاقه اش به رادیو و... سخن گفت.
رضا رشيدپور ۲۰ و چند سال است که به فعاليت در عرصه رسانه و تلويزيون مشغول است و نزديکي هاي سال ۷۰ کارش را با گزارشگري راديو آغاز کرد. وي حدود يک سال پيش و البته بعد از حدود هفت سال با اجراي مجله صبحگاهي «حالا خورشيد» به تلويزيون بازگشت. وي در بخش دوم اين گفتگو نيز درباره اسپانسرها، شبکه هاي اجتماعي، توجه به انديشه افراد و مسايل ديگري چون راديو و درآمدش سخن گفت. رشيدپور بيان کرد که با حجم زيادي از توهين مواجه شده است تنها به اين دليل که درباره درآمد خود حقيقت را اعلام کرده است. جناب رشيدپور به نظر شما مهمترين ويژگي اخلاقي اي که مجري يا برنامه سازي که روي آنتن رسانه ملي است بايد آن را حفظ کند، چيست؟ - دو نکته را اينجا بايد بيان کرد. ايدئولوژي خود من روي آنتن رسانه ملي امانت است. بارها به تمام مديران سازمان صداوسيما و شبکه ها گفته ام که من خود را قبل از هرچيز امانت دار سازمان مي دانم که موضوعي چند وجهي هم هست. بخشي از آن به مديران و آنتني که به من مي دهند، مربوط مي شود و بخشي را هم مردم به من مي دهند. به طور مثال چندي پيش من در فرودگاه بودم و يک خانواده خيلي مذهبي که از پوشش و رفتار آنها اين مساله مشخص بود نزد من آمدند و مرد درخواست کرد که همسرش مي خواهد با من عکس بگيرد و من فکر مي کنم اين هم نوعي امانت است که مردم به شخص مجري اعتماد مي کنند و من آنجا هم امانتدار هستم. در کنار اينها امانتدار جواني هم که مي خواهد استعدادش را کشف کند هستم. ا گر ما بتوانيم روي شخصيت خود کار کنيم و امانت را نه به عنوان وسيله بلکه هدف بدانيم متوجه خواهيم بود که در پروژه ها هم وظيفه ما امانتداري است و افراد درست را روي آنتن مي آوريم. در کشور ما هميشه بين تخصص و تعهد چالش هايي هم وجود داشته است که کدام يک بيشتر لازم است و من فکر مي کنم افراد حاضر در رسانه ملي بايد هم متخصص و هم متعهد باشند.
برنامه سازان و مجريان، جواناني را به عنوان استعدادهاي تازه در هر حوزه اي به مخاطب معرفي مي کنند. چطور مي توان به گونه اي عمل کرد که اين کشف استعدادها به محل آزمون و خطاي تازه کارها تبديل نشود؟ - بسيار سوال درستي است. به هر حال تلويزيون فردي را به نام رضا رشيدپور گذاشته است که بايد به شعور سازمان احترام بگذارد و حتما هم استانداردهاي اوليه را در يک فرد مي بيند که او را وارد فضاي برنامه زنده مي کند چون ما ابتدا بايد به رسانه خود احترام بگذاريم و بعد به استعداد ديگران، بنابراين در جواب به چنين سوالي بايد گفت اينجا نقش تهيه کننده پررنگ مي شود که بايد بداند به هرکسي ميدان دهد يا کسي که حقش است. گاهي مي بينيم يک مجري با سابقه هم روي آنتن رفتار سليقه اي دارد و از تلويزيون و فرصتي که در اختيارش قرار گرفته به نفع خود استفاده مي کند. چرا آنتن رسانه ملي اينگونه بايد در اختيار افراد قرار بگيرد؟ - مسلما صداوسيما به کسي که کيفيتش تاييد نيست آنتن نمي دهد و فکر مي کنم در ۹۰ درصد اوقات افرادي که آنتن به آنها داده مي شود حداقل هايي از استانداردها را دارند اما نکته مهمتر اين است که مردم خيلي باهوش تر آن چيزي هستند که ما فکر مي کنيم. به طور مثال اگر ما به فرد بي کفايتي آنتن بدهيم و با اصرار بخواهيم که ستاره شود هيچ گاه اين اتفاق رخ نمي دهد چون مردم به خوبي مي دانند چه کسي بايد ستاره شود و چه کسي نبايد. درواقع دوران پروپاگاندا و از بالا به پايين نگاه کردن پيام هاي رسانه اي گذشته است. مردم امروزه از ده ها منبع اطلاعات مي گيرند، تنظيم مي کنند و خودشان به نتيجه مي رسند. چه بسا که شما فرد بي کفايتي را هم بياوريد که هجوم مردم به او به گونه اي باشد که نقض غرض باشد و ضد تبليغ شود. اين انديشه است که توسط مردم قضاوت مي شود و اين را نمي توان با شبکه هاي مجازي مثل اينستاگرام يا رياکاري در رسانه ملي بزک کرد. نظر شما درباره سوءاستفاده اين افراد از آنتن رسانه ملي که به قول خود شما به عنوان امانت در اختيارش قرار گرفته است، چيست؟ - اگر به اصالت مقيد باشيم قطعا درست نيست. شعري داريم که مي گويد «اي برادر تو همان انديشه اي ما بقي تو استخوان و ريشه اي/ گر گل است انديشه تو گلشني ور بود خاري تو هيمه گلخني» اين شعر بيان مي کند که اگر فکر مي کنيد خوش تيپ يا جذاب هستيد بايد در نهايت بازگرديد به انديشه خود چراکه اين انديشه است که توسط مردم قضاوت مي شود و اين را نمي توان با شبکه هاي مجازي مثل اينستاگرام يا رياکاري در رسانه ملي بزک کرد. توده جمعي افکار عمومي خيلي کم اشتباه مي کند و به طور مثال زماني که نظر مي دهند که فردي چاپلوس است به دليل انديشه اي است که آن فرد دارد و چه شبکه مجازي مثل اينستاگرام و چه رسانه ملي هيچ کدام به تنهايي تاثيري روي مخاطب ندارد بلکه همه اينها با هم قضاوتي را براي او ايجاد مي کند.
مخاطبي که به اين افراد اعتماد ميکند تکليفش چيست؟ - من به شعر ديگري استناد مي کنم که مي گويد «تو را بر در نشاند او به طراري که مي آيد/ تو منشين منتظر بر در که آن خانه دو در دارد» دو در کردن از همين شعر مي آيد و درواقع مخاطب بايد متوجه باشد طبق انديشه کسي نظر مي دهد و يا مسايل ديگر. *مزاياي رسانه هاي مجازي و شبکه هاي اجتماعي امروز بر هيچ کس پوشيده نيست اما گاهي مي بينيم که چهره هاي هنري به اين شبکه ها بيشتر از رسانه هاي رسمي اعتماد مي کنند تنها به دليل تعداد زياد مخاطباني که در آنها دارند. شما به عنوان کسي که صاحب همه انواع اين رسانه ها بوده ايد چه جايگاهي براي شبکه هاي اجتماعي قائل هستيد؟ - شبکههاي اجتماعي مزيت هاي فراواني دارند که نمي توان آنها را انکار کرد که مهمترين آن گسترش آگاهي است. ما اکنون در روستاها هم آگاهي داريم و اين عدالت رسانه اي را مي رساند که به دليل همين شبکه هاي اجتماعي است اما آنچه که منظور شماست ربطي به اين مزيت ها ندارد بلکه به شوآف هاي شبکه هاي اجتماعي مربوط مي شود که بايد در قبالشان گفت «اين نيز بگذرد». درواقع به طور قطع مي گويم موجي که در ايران براي اينستاگرام و تلگرام باب شده و هنوز هم در اوج خودش است فروکش مي کند. بايد ديد آيا اينکه يک نفر چند ميليون فالور دارد در چند سال ديگر هم اين مساله اهميت دارد که من قول مي دهم اين موج به سر مي رسد و اهميتي ندارد. شايد آن زمان يک ابرشبکه اجتماعي ديگري جايگزين شود اما با اين حال تصورم اين است که ما به زودي به رسانه هاي رسمي بازمي گرديم. اين اتفاق در غرب هم در حال رخ دادن است. غرب اوج شبکه هاي اجتماعي را زودتر از ما تجربه کرد و با شتاب بيشتري هم به سمت رسانه هاي رسمي در حال بازگشت است. فضاي شبکه هاي اجتماعي چه در ايران و چه در آمريکا فضاي انتخابات را واقعا تحت تاثير قرار داد. توييتر به نظر من در آمريکا رييس جمهور تعيين کرد و اينها قدرت اين فضاست، با اين حال موجي است که در نهايت فروکش مي کند. افراد کمي مثل من فضاي اينترنتي را تجربه کرده اند و من بازخوردهاي بسياري هم داشته ام و حالا با چنين پيشينه اي بيان مي کنم که ناديده گرفتن رسانه هاي رسمي چه از طرف مديران خود صداوسيما و يا از طرف چهره ها باشد يک اشتباه استراتژيک است و به زودي افکار عمومي و جو عمومي اقبال دوباره به رسانه هاي رسمي (که فقط صداوسيما را شامل نمي شود) خواهد داشت. براي اقبال دوباره به رسانه اي مثل تلويزيون چگونه اين مديوم بايد خودش را احيا کند؟ - فکر مي کنم اولين آفت صداوسيما اين است که خود را رقيب شبکه هاي اجتماعي بداند چون اصلا ذات اين رقابت اشتباه است. شبکه هاي اجتماعي «grass media» هستند که در کنار درختان تناور رسانه هاي رسمي که ريشه دارند، تنومند هستند و با هر بادي به اين طرف و آن طرف نمي روند، حضور دارند. «grass media» ها رسانه هاي کوتاه هستند و اصلا رقابتي با درخت ندارند. آقاي رشيدپور امروز گاهي مي بينيم که اسپانسرها بيشتر از تفکر خود برنامه ساز، برنامه ها را هدايت مي کنند. فکر مي کنيد ممکن است با توجه به حضور اسپانسر در برنامه، اخلاق و صداقت خود شخص شما به عنوان برنامه ساز تحت الشعاع قرار بگيرد؟ - پاسخ اين پرسش به صورت بديهي، منفي است اما ما امروز در سازمان صداوسيما در تنگناي مالي هستيم. به طور مثال خود من در برنامه «حالا خورشيد» حدود ۶۰ نفر پرسنل دارم که هر کدام با چند نفر خانواده خود به ۲۰۰ نفر هم مي رسند و فکر مي کنند که آيا من مي توانم سر ماه حقوقشان را برسانم يا خير چون اينجا هم اگر نتوانم حقوق اين افراد را برسانم اخلاق خدشه دار مي شود. شخصي دارويي را تبليغ مي کرد که به گفته خودش از يک سازمان پزشکي در آمريکا مجوز داشت و من به طرف گفتم اگر آمريکا داروي کچلي داشت خودشان استفاده مي کردند و به ايران هم نمي رسيد در اينجا کمي مسايل نسبي مي شود و بايد سنجيد. به طور مثال بايد ديد آيا محصولي که در برنامه تبليغ مي شود ضرر دارد يا خير. هم اکنون حدود ۲۰ کمپاني وجود دارند که مي خواهند اسپانسر برنامه شوند اما محصولاتشان چيني و از نوع بي کيفيت است و يا از داروهايي است که براي لاغري، کچلي و... مناسب است. جالب است که بعضي تبليغات جالبي هم دارند، شخصي دارويي را تبليغ مي کرد که به گفته خودش از يک سازمان پزشکي در آمريکا مجوز داشت و من به طرف گفتم اگر آمريکا داروي کچلي داشت خودشان استفاده مي کردند و به ايران هم نمي رسيد. بنابراين اگر بدانم محصولي که تبليغ مي کنم اينقدر بي کيفيت و فريب دهنده است چنين کاري نمي کنم اما اگر حداقل هايي را داشته باشد سراغ آن خواهم رفت.متاسفانه شايد بتوان گفت که برنامه سازي به نوعي اسپانسرسالاري تبديل مي شود و فردي هم که نوک پيکان اسپانسر است قدرتي ماورايي پيدا مي کند چون هم پول مي آورد و هم اسپانسر. شما در برنامه «دورهمي» اعلام کرديد که ماهانه ۲۰ ميليون تومان درآمد داريد. فکر مي کنيد چقدر لازم است که مجريان مستقل باشند تا استقلال مالي در کار و آنچه که روي آنتن مي برند تاثيرگذار است؟ - بسيار تاثيرگذار است و من به هر کسي که وارد اين وادي مي شود مي گويم به خاطر پول نيايد چون ممکن است چيزهاي زيادي را از دست بدهد. اين را هم بگويم که من بعد از آن برنامه آنقدر مورد هجمه قرار گرفتم که تعجب کردم از اينکه اگر فرد راستش را بگويد اينطور مورد هجوم قرار مي گيرد. هرچند که من در آن برنامه تاکيد کردم که تدريس مي کنم، صاحب حق امضا در مهندسي راه و ساختمان هستم، دوره مفصل خلباني ديدهام، کارگاه آزاد سينمايي دارم و با همه اينها، اگر نتوانم ۲۰ ميليون تومان پول در ماه دربياورم، يعني عُرضه لازم را ندارم، اما اين چه رفتاري است که ما آدمها را به دروغ ترغيب ميکنيم . من بعد از حضور در برنامه مديري، فحاشيهايي شنيدم که بسيار تعجب کردم و از من سوال ميشد چرا ۲۰ ميليون درآمد دارم. اينها آدم را تشويق ميکند که بخواهد رياکاري داشته باشد و به طور مثال در برنامه وقتي از شما سوال ميشود چقدر درآمد داريد، همچون بسياري از افراد بگوييد آب باريکهاي وجود دارد. بايد سعي کنيم افراد را به صداقت تشويق کنيم و فکر نکنيم که اگر کسي بيشتر از ما درآمد دارد يا اتومبيل ۲۰۱۷ سوار ميشود، حق ما را خورده است. من فرد سرمايهداري نيستم اما بيپول هم نيستم. با اين حال کشور ما به سرمايهدار نياز دارد تا ثروت بياورد و کارخانه، پل و... بسازد. اگر به اين سرمايهگذار، دزد و اختلاسگر بگوييم ديگر چه کسي در اين حوزهها سرمايهگذاري ميکند؟ چرا آدم ها را به دروغگویی ترغیب می کنند؟
من بعد از حضور در برنامه مديري، فحاشيهايي شنيدم که بسيار تعجب کردم و از من سوال ميشد چرا ۲۰ ميليون درآمد دارم. اينها آدم را تشويق ميکند که بخواهد رياکاري داشته باشد.البته در اصول حرفهاي رسانهاي گفته ميشود در برنامههاي تلويزيوني از اعتقادات ديني انسانها و درآمد آنها نبايد سوال کرد اما مهران مديري ميخواست برنامهاش متفاوت باشد و اين سوال را هم پرسيد. من هم با کمال ميل جواب دادم اما بعد از آن با اين هجمه مواجه شدم.درنهايت بايد بگويم من فکر ميکنم کسي که وارد دنياي اجرا ميشود، نبايد انتظار ارتزاق داشته باشد چون خيلي چيزها را از دست خواهد داد.
*البته در قديم علاقهمندان بيشتر با عشق و بدون انتظار وارد حرفههاي مختلف ميشدند. - صحبت کردن از عشق در سال ۲۰۱۷ کمي عجيب است. به طور مثال ابوالفضل زرويي نصرآباد در بيتي از يک شعر ميگويد «يه چيز ميگم ايشالا دلخور نشين / قربون اون دلاي تک سرنشين». آن زمان دلها تک سرنشين بود و شايد کسي که وارد کار به طور مثال راديو ميشد، واقعاً به آن عشق ميورزيد اما الان اگر کسي ميگويد من عاشق اجرا هستم، آيا واقعاً راست ميگويد يا کارهاي ديگري را هم در کنار آن دوست دارد؟ اگر ما بخواهيم به اجرا به عنوان يک حرفه نگاه کنيم، حتماً بايد از روش ديگري درآمد داشته باشيم. فکر ميکنم شما کار خود را هم از راديو آغاز کرديد؟ - بله و خاطرم است آن زمان ما براي گزارش گرفتن، تجهيزاتي مثل «ناگرا» داشتيم که يک دستگاه سنگين و بزرگ براي ضبط صدا بود و در آن نوار ريلي قرار ميگرفت. اين به سالهاي ۷۰ برميگردد. آن زمان براي گرفتن يک گزارش بايد تجهيزات زيادي را روي شانه خود متحمل ميشديم و گزارشگران ارشد که سابقه بيشتري داشتند از بيسيم برخوردار بودند. هر کسي که بيسيم داشت از جايگاه بالايي برخوردار بود و حتي آرزوي ما اين بود که به اين جايگاه برسيم تا ما هم بتوانيم از بيسيم استفاده کنيم. بعد از آن در راديو توانستم بيسيم بگيرم و به من ماشين پاترول دادند و من ديگر فکر ميکردم که به آخر پيشرفت در حرفه خود رسيدهام. دورنماي شما در آن زمان چه بود؟ - راستش را بخواهيد دورنماي من واقعاً همين بود که الان در آن قرار گرفتهام يعني دوست داشتم يک برنامهساز باشم و ... يعني در راديو به تلويزيون فکر ميکرديد؟ - روياي من انقدر مشخص نبود اما در حوزه کارم دوست داشتم يک فرد رسانهاي مؤثر باشم. اينکه بتوانم برنامههاي بسيار خوبي بسازم. آن زمان چه کساني الگوهاي شما بودند؟ - حسين پاکدل، جواد آتشافروز، منوچهر نوذري و اسماعيل ميرفخرايي. من آن زمان اين افراد را در تلويزيون ميديدم و آرزويم اين بود مثل اين افراد جلوي دوربين باشم و چنين برنامههايي اجرا کنم. مخصوصاً خاطرم هست من عاشق شعرخواني حسين پاکدل بودم و هنوز يکي از شعرهاي او در خاطرم مانده است که آن را در جُنگ نوروز ۷۲ خواند و در يک دکور پلکاني شکل، او از پلهها پايين ميآمد و ميخواند که «من اگر دست زنانم/ نه من از دست زنانم/ نه از اينم نه از آنم/ من از آن شهر کلانم». خاطرم هست که من آن زمان با خود ميگفتم چقدر خوب است که مجري باشيد، چنين شعرهايي بخوانيد و همينطور از پلکان پايين بياييد؛ اينها اسطورههاي من بودند.من راديو را رها نکردهام بلکه راديو ما را رها کرد و من همين الان هم دوست دارم در راديو برنامه اجرا کنم. اينکه راديو را رها کرديد، اگرچه که در رسانه امروز شايد کمتر مردم سراغ راديو بروند، اما آيا با زحماتي که کشيديد، حيفتان نميآيد؟ - من راديو را رها نکردهام بلکه راديو ما را رها کرد و من همين الان هم دوست دارم در راديو برنامه اجرا کنم. واقعاً! با اين همه برنامههايي که مشغول به فعاليت در آنها هستيد، باز هم علاقهمنديد در راديو کار کنيد؟ - حتماً من وقت ميگذارم و اگر پيشنهادي باشد، در راديو برنامه اجرا ميکنم. حتي شما در اين گفتگو روي اين نکته تأکيد کنيد که من دستمزدي هم بابت آن دريافت نميکنم. دليل اين علاقهمندي چيست؟ - من عاشق کار راديو بودم و خاستگاه خودم را راديو ميدانم و به شدت به انتقال احساس از طريق صدا معتقد هستم؛ انتقال احساس از طريق صدا معجزه ميکند و پيشنهادم اين است که به من در راديو برنامه بدهند بدون اينکه دستمزدي بگيرم. *در ميان مجريان، شما گاهي با محمود شهرياري مقايسه شدهايد. فکر مي کنيد چرا؟ - بله البته شايد محمود شهرياري هم يکي از الگوهاي من بوده است، من اجراي شهرياري را در کنار آقاي آتشافروز در برنامه «بعد از خبر» بسيار دوست داشتم. نميدانم چرا اين مقايسه بين من و او صورت ميگيرد چون او بسيار استاد است و سبک اجراي خودش را دارد، اما شايد گاهي نُت صدايمان در اجرا به هم شبيه شده است. با اين حال اجراي ما تفاوت زيادي دارد و او يک «شومن» بسيار خوب است. *شما سال گذشته بعد از حدود هفت سال به آنتن رسانه ملي بازگشتيد، فکر ميکنيد چقدر آنتن در اين سالها فرق کرده است؟ - به نظر شما جامعه در اين هفت سال چقدر تغيير کرده است؟ به نظر من دگرگون شده است. - به نظر من صدا و سيما هم زير و رو شده است. شما سال ۹۲ به عنوان مجري برنامههاي انتخاباتي حسن روحاني را اجرا ميکرديد اما چه شد که امسال در انتخابات حضور نداشتيد؟ - فکر ميکنم شرايط جسماني من اجازه اين کار را نميداد، من بعد از آن اتفاق (از حال رفتن روي آنتن زنده) و استراحت در منزل، باز هم حدود ۲۰ کيلو وزن کم کردم و حتي تا مدتي شرايط جسماني لازم براي اينکه از بستر خود بلند شوم و بتوانم در آشپزخانه به دنبال چيزي بروم، نداشتم و اصلاً دليل دور شدن من از رسانه براي کاهش استرس بود. بنابراين نميتوانستم در شرايط پراسترسي مثل انتخابات حضور داشته باشم. خاطرم هست در سال ۹۲ همه زندگي ما در مدت انتخابات در هواپيما و فاصله سخنراني در شهرها ميگذشت. شرايط جسماني من امسال به گونهاي نبود که بتوانم در کمپين هيچ يک از نامزدهاي رياست جمهوري شرکت کنم گرچه پيشنهادهاي زيادي هم براي حضور در انتخابات داشتم.