آیا تاسیس یک شبکه دولتی برای رسانه ملی بازی برد-برد است؟/ جان گرفتن برنامههای مطالبهگر تلویزیون و بستن دهان بهانهجویان!
یکی از مهمترین تاثیرات فشارهای اخیر دولت بر رسانه ملی بیخاصیت شدن بسیاری از برنامههای صریح تلویزیون از جمله گفتوگوی ویژه خبری و تعطیلی برخی دیگر از برنامهها همچون ثریا به واسطه طرح نقدهایی صریح به سیاستهای دولت بود. پس تاسیس یک شبکه ویژه برای دولت از یک سو میتواند موجب جان گرفتن دوباره این برنامههای پرمخاطب و طرح صریحتر مطالبات مردم در این برنامهها شود.
کد خبر :
694735
سرویس فرهنگی فردا؛ احسان سالمی: با جدی شدن بحث ارائه لایحه دولت به مجلس درباره دولتی شدن صداوسیما و افزایش نظارت و نفوذ دولت بر رسانه ملی؛ برخی از کارشناسان و صاحبان نظران به بهانه نبود وجاهت قانونی و عرفی برای این موضوع با آن مخالفت کردهاند.
فارغ از اینکه آیا این اقدام دولت با قانون اساسی تناقض دارد یا خیر، تلویزیون میتواند با در نظر گرفتن چند نکته و انجام یک اقدام پیشگیرانه از بیخاصیت شدن بیش از پیش برنامهها تلویزیون و بازگشت آن به سالها قبل و دوره «بوق مفلوکی» بودن آن جلوگیری کند.
ترس از دولت و انتقاد رئیس صداوسیما از رسانه خودش!
دولت یازدهم در حالی اقدام به تدوین لایحهای برای نظارت بیشتر بر صداوسیما کرده است که پس از استعفای محمد سرافراز از ریاست سازمان صداوسیما و حضور عبدالعلی علیعسگری در راس این سازمان؛ رسانه ملی عملا در اختیار دولت قرار گرفته است و بسیاری از برنامههای صریح تلویزیون که گاهی به نقد دولت میپرداختند یا دیگر به روی آنتن نمیروند و یا اینکه تبدیل به برنامههایی بیخاصیت و اخته شدهاند که صرفا از دولت تعریف میکنند؛ نشانههای این موضوع را میتوان در تعطیلی برنامههایی همچون «ثریا» و یا کمخاصیت شدن برنامههایی مثل گفتوگوی ویژه خبری دید.
فشارها به جایی رسیده است که رئیس رسانه ملی چندی پیش به انتقاد از بخش خبری 20:30 پرداخت و در بازدید از خبرگزاری صداوسیما گفت: «قبلا این بخش را با بستههای خبری جذاب و البته آمیخته به طنز می شناختیم؛ ولی گاهی می بینیم این بخش وارد حواشی شده و نگاه منفی به وقایع دارد كه باید این رویه تغییر كند.»
دولتهای همیشه طلبکار!
تجربه سالهای پیش نشان میدهد که اساسا در هیچ دولتی نبوده که مدیران دولتی از عملکرد صداوسیما راضی باشند. درواقع رسانه ملی به مثابه گوشت قربانی مدیران دولتی؛ همواره به عنوان ابزاری برای تبلیغ علیه دولتها معرفی شده است و شاید همین یک دلیل کافی باشد که نشان دهد رسانه ملی حداقل در این زمینه کارش را درست انجام داده است و ویژگی عدم وابستگی به دولتها را به درستی رعایت کرده است.
البته در زمینه انتقاد از صداوسیما رویکرد دولت یازدهم نسبت به همه دولتهای قبلی متفاوت بود و یکی از برنامههای اصلی و همیشگی تیم عملیات روانی دولت کممخاطب نشان دادن رسانه ملی و تلاش برای فاصلهگذاری میان مردم و این رسانه بود. تلاشی که در ایام انتخابات و توسط شخص رئیسجمهور به بیشترین حد خود رسید تا برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی یکی از مسئولین ارشد کشور در تریبون تبلیغاتی خود علیه رسانه ملی کشور شعار دهد!
دستهایی که زیر ساطور دولت است
اما یکی از اصلیترین دلایل افزایش فشارها به سازمان صداوسیما آگاهی مدیران دولتی از مشکلات مالی این سازمان است. مشکلاتی که همیشه وجود داشته ولی در این دوره به اوج خود رسیده است. البته در این زمینه مدیران رسانه ملی نیز بیتقصیر نیستند و شاید اگر ضرغامی و علیعسگری همانند سرافراز به سراغ برخی سیاستهای چابکسازی در سازمان میرفتند؛ امروزه وضعیت این سازمان عریض و طویل به این شکل نبود.
ولی در هر صورت آنچه که باعث شده تا رسانه ملی در دورههای مختلف و به شکلهای گوناگون در عین تلاش برای حفظ استقلال خود؛ گاهی به دولتها نیز سواری بدهد _ همانند آنچه که در حال حاضر در رابطه دولت و صداوسیما به خوبی قابل مشاهده است_ مشکلات مالی این سازمان و عبور بودجه آنها از زیر دست مدیران دولتی است.
تاسیس شبکه دولتی، بازی برد-برد صداوسیما
به نظر میرسد در شرایط فعلی و برخلاف تصور برخی از منتقدین لایحه دولت؛ بهترین پاتک صداوسیما به حمله دولتیها به این سازمان؛ اجازه تاسیس شبکهای دولتی در چارچوبهای مورد نظر رسانه ملی است. چرا که تاسیس این شبکه میتواند دارای مزایایی باشد که فشارها را بر صداوسیما کاهش دهد.
۱. تاسیس این شبکه زیر نظر دولت و در چارچوب موردنظر صداوسیما میتواند حجم زیادی از بهانهجوییهای مقامات دولتی در ارتباط با جناحی بودن رسانه ملی و عدم حمایت از برنامههای دولت را کاهش دهد و دیگر بهانهای برای بیتوجهی به دولت مستقر و سیاستهای آن باقی نمیماند.
۲. یکی از مهمترین تاثیرات فشارهای اخیر دولت بر رسانه ملی بیخاصیت شدن بسیاری از برنامههای صریح تلویزیون از جمله گفتوگوی ویژه خبری و تعطیلی برخی دیگر از برنامهها همچون ثریا به واسطه طرح نقدهایی صریح به سیاستهای دولت بود. پس تاسیس یک شبکه ویژه برای دولت از یک سو میتواند موجب جان گرفتن دوباره این برنامههای پرمخاطب و طرح صریحتر مطالبات مردم در این برنامهها شود و در طرف مقابل نیز دولتیها با در اختیار داشتن یک شبکه اختصاصی میتواند از عملکرد خود دفاع کنند و پاسخ این نقدها را از تریبون رسانه ملی بدهند.
۳. حامیان دولت در حالی از اولین روزهای فعالیت خود مدعی آن هستند که رسانه ملی مخاطب خود را از دست داده که معلوم نیست شبکهای که توسط خود آنها تاسیس شود؛ اساسا بتواند به اندکی از مخاطب فعلی رسانه ملی دست پیدا کند. شاید بد نباشد که مدیران صداوسیما یک بار عرصه را در اختیار آقایان قرار دهند تا برای همه مشخص شود که منتقدین رسانه ملی و حامیان سینهچاک دولت، چند مرده حلاجاند!
۴. در پایان ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که دولتها در بهترین شرایط ممکن 8 سال میتوانند به فعالیت پردازند و پس از پایان این دوره و خروج قدرت از دست آنها ممکن است شرایط به طور کامل تغییر کند؛ همچنان که پس از دولتهای هفتم و هشتم؛ شاهد حضور دولتی بودم که زمین تا آسمان با آن فرق داشت. پس تاسیس یک شبکه دولتی به معنی «تعلق همیشگی» آن به یک تفکر سیاسی خاص نخواهد بود.