وقتی یک کارگردان فیلم اکران نشدهاش را رمان میکند
این رمان که در سال ۱۳۹۵ به همت انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده از چند جهت اثری خواندنی و ارزشمند است. اولا این رمان در زمره رمانهایی است که علاوه بر سرگرمکننده بودن، اطلاعات بومی، فرهنگی، اجتماعی نابی در مورد منطقه سیستان به خواننده ارائه میدهد و حتی او را دچار چالشی شگفت میکند. خواننده این رمان بومی را چند ساعته تمام میکند، اما ذهنش تا مدتها در کش و قوس حوادث و آداب و رسوم و فرهنگ مردم بومی میچرخد.
کد خبر :
693913
سرویس سبک زندگی فردا؛ طاهره مشایخ: وقت بودن اولین رمان کارگردانی است که سابقه ساخت چندین سریال پرمخاطب و چالش برانگیز تلویزیونی را در پرونده کاری خود دارد. جلیل سامان با سریالهای «ارمغان تاریکی» و «پروانه» و این اواخر با سریال «نفس» شناخته شده است. او در مقدمه کتاب مینویسد: «ایده نگارش رمان از زمانی به ذهنم رسید که خود را در تنگنای محدودیتهای تهیه و پخش فیلم «وقت بودن» دیدم»
وقت بودن در مورد تقابل دو مرد است که با هم وارد روستایی از سیستان و بلوچستان میشوند. یکی دربند قانونِ نوشته است و دیگری دربند قانون نانوشته عرف. سرگرد کاظمی تصمیم گرفته در دو سال منتهی به بازنشستگی اسلحهاش از غلاف بیرون نیاید و جان محمد نیز که بعد از هشت سال زندان به وطن بازمیگردد تصمیم دارد زندگی تازهای شروع کند و گذشته را برای همسرش جبران کند. شخصیتهای اصلی و قهرمانان داستان مرد هستند و تمام اتفاقات را مردان قصّه پیش میبرند. با این حال این زنان قصّه هستند که قربانی این قوانین نوشته و نانوشته میشوند. اگرچه داستان در ابتدا مردانه به نظر میرسد،
اما نویسنده در همان صفحه اول تکلیف خود را روشن میکند و سرگرد را مرد زندگی و همسردوست نشان میدهد. کاظمی در دل گرد و خاک سیستان نه تنها به یاد انفجار قصرشیرین میافتد بلکه خاطرات سفر شمال با همسرش نیز در ذهنش زنده میشود: «همسرش را به یاد میآورد که مهربان لبخند میزد و عاشقانه به طبیعت و درختان چشم دوخته بود» با این توصیفات احساسی و عاشقانه، زنان و دختران هم جذب کتاب میشوند.
بیشتر بخوانید: داستانی غیر معمول و شیرین از عشقی از عجیب
این رمان که در سال ۱۳۹۵ به همت انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده از چند جهت اثری خواندنی و ارزشمند است. اولا این رمان در زمره رمانهایی است که علاوه بر سرگرمکننده بودن، اطلاعات بومی، فرهنگی، اجتماعی نابی در مورد منطقه سیستان به خواننده ارائه میدهد و حتی او را دچار چالشی شگفت میکند. خواننده این رمان بومی را چند ساعته تمام میکند، اما ذهنش تا مدتها در کش و قوس حوادث و آداب و رسوم و فرهنگ مردم بومی میچرخد. نویسنده در ابتدای داستان این تیتر روزنامه را در ذهن شخصیت میگذارد: «کشف نخستین چشم مصنوعی جهان در خرابههای شهر سوخته» و سپس مینویسد: «خوشحال بود
که به سرزمینی پا میگذارد که زمانی مهد تمدن ایران بوده است» در واقع خواننده نیز همراه کاظمی وارد این سرزمین ناشناخته میشود و این خوشحالی و غرور به او نیز تسری مییابد.
عناصر داستانی نظیر شخصیت پردازی، پیرنگ، درونمایه، گره افکنی و گره گشایی و کشش و جذابیت داستانی در این اثر ۱۹۴ صفحهای در سطح استاندارد رعایت شده است. به طوری که ماجرای دو شخصیت اصلی به طور موازی و با زاویه دید دانای کل روایت میشود و خواننده نیز همراه راوی از افکار و اعمال شخصیتها باخبر است. درگیری لفظی و فیزیکی بین راننده اتوبوس و سپس شلیک سرگرد کاظمی افتتاحیه و آغاز کوبنده و پرکششی به داستان میدهد. از همان ابتدا کله شقی جانمحمد و قانونمداری کاظمی عیان میشود و خواننده درمییابد با اثر پرتنش و پرگرهای مواجه است.
بیشتر بخوانید: یک کتاب تاثیرگذار و خواندنی از مبارزات مادری تنها
از طرف دیگر حجم کم، روان بودن و در پی آن قیمت نسبتا مناسب برای شهروند جامعه امروزی که همیشه از تنگی وقت و گرانی کتاب شکایت دارد، این کتاب را به یک انتخاب مناسب تبدیل کرده است. اگرچه برخی صاحب نظران به همین حجم کم هم معترض هستند و معتقدند این اثر قابلیت گسترش بیشتر را دارد. به هر حال نویسنده با همین حجم کم توانسته معضلات منطقه مرزی سیستان و بلوچستان از قبیل مواد مخدر، فقر و نبود امکانات، قاچاق سوخت و موضوع مهمی به نام قسم زن طلاق که ریشه در آداب و رسوم و باورهای غلط مردمان اهل سنت این ناحیه دارد به خوبی پوشش دهد. جلیل سامان در این اثر به موضوع مهم و حساسی پرداخته
که در همین داستان سه قربانی دارد. اولی دشتی، پیرمرد شصت سالهای که از وقتی پسرش بر اثر مصرف مواد مخدر سنکوب کرد، قسم زن طلاق خورده بود که دور قاچاق مواد مخدر را خط بکشد. دومین قربانی زن قابله و آخری هم جانمحمد، شخصیت اصلی داستان، از روی عصبانیت خطاب به کاظمی قسم میخورد و بلافاصله نیز پشیمان میشود. در صحنهای از داستان، وقتی کاظمی از قسم زن طلاق دشتی تعجب میکند، گروهبان میگوید: «وقتی کسی قسم زن طلاق میخوره، قسم محکمه. اگه قسماش رو بشکنه، زنش حرومش میشه. انگار رفته محضر و طلاقش داده»
اگرچه همانطور که در داستان آمده برخی از بزرگان دینی اهل سنت که مولوی نامیده میشوند مخالف این سنت و رسم غلط هستند، اما همچنان قربانی میگیرد و کسی هم جلودارش نیست. چرا که اگر به قسم عمل نکنند فشار اجتماعی و حرف مردم آنها را متهم به بیغیرتی میکند. شاید اسمی که نویسنده برای مکان داستان انتخاب کرده بیمنظور نباشد. «قلعه کهنه» را میتوان چنین تعبیر کرد که باورها و اعتقادات بیریشه و کهنه مردمان این ناحیه در قلعهای محکم و پرقدرت محصور شده و مانند دیگر اقوام و گروه های بومی کسی به راحتی نمیتواند وارد قلعه افکار و باورهای این مردمان شود و آن را تغییر و
تحول دهد. این قسم چنان در باور و ذهن مردم سیستان نفوذ کرده که حتی زنان که قربانیان اصلی این ماجرا هستند هم باور دارند و معتقدند که طلاق تنها چاره است.
بیشتر بخوانید: طعم خواندن این کتاب شیرین را در گعدههای دوستانه حس کنید
در انتها میتوان گفت وقت بودن در عین تلخ و گزنده بودن، رمان امید و پشتکار و مردانگی است. جانمحمد به جان چاهی که خشک شده میافتد و بعد از تلاش بسیار به نتیجه هم میرسد. از طرف دیگر کاظمی نیز انسانیت و وجدان را بر مردم ناحیه تمام میکند. او بدون در نظر گرفتن دین و مسلک با ذهنیت خلاقش برای مردم اشتغالزایی میکند و به آنها پیشنهاد میدهد به جای قاچاق سوخت، در حمل شیر به کارخانه شیر کمک کنند.
با وقت بودن میتوان به سیستان و بلوچستان سفر کرد و شریک روزگار خوش و ناخوش این مردمان شد.