چرا جریان شهرتطلبی نقدپذیر نیست؟
جریان شهرت طلبی متفاوت از جریان اصیل شهرت است و به شدت نسبت به نقد واکنش نشان میدهد. مصادیق این جریان را میتوان در طیف کوچکی از هنرمندان هم دید که به جای پذیرش نقد، با برخوردهای پیشگیرانه از آن دوری می کنند.
خبرگزاری تسنیم: تردیدی عمیق وجود دارد که برای افزایش میل به شهرت در جوامع از واژه اپیدمی استفاده شود یا خیر چون این واژه اغلب برای عارضه یا بیماری مسری بهکار می رود؛ اما شاید میل به شهرت را بتوان نوعی بیماری ذهنی هم تلقی کرد. ریشه میل به شهرت از خودشیفتگی دوران کودکی نشأت میگیرد اما این خصیصه شخصیت در بیشتر افراد و در فرآیند تکامل شخصیتی ناپدید میشود. در عده معدودی این خصیصه شخصیتی باقی میماند که بروز آن در دوران نوجوانی زیاد ایستادن جلو آیینه و به سر و وضع خود رسیدن است و وقتی این خودشیفتگی به دلایل گوناگون فرایند و مسیر طبیعی خود را طی نکند به یک ویژگی بارز بدل می شود که شخص همواره میل به مطرح شدن دارد، یعنی ستاره شدن در بعضی افراد ناشی از خودشیفتگی و حالتهای وابسته به آن است. هر تلاشی برای ستاره شدن در حقیقت کوششی است برای جبران؛ جبران حقارتها، احساس ضعفها و کمبودها و خودکمبینیها. در این نگاه، ستاره شدن در کمبود عزت نفس و تحقیر خویشتن ریشه دارد و بنابراین، برای رفع آن باید به افزایش عزت نفس و رفع حقارتها پرداخت. البته لازم به ذکر است این واکنشها و خصیصههای فکری مختص به افرادی است که پیش از شهرت از بیماری شهرتطلبی رنج میبردند و شاید درصد کمی از افراد مشهور یک جامعه را شامل شود. اما ممکن است افراد به واسطه فعل، هنر و تفکر خود به شهرت رسیدهاند و هیچوقت بدنبال آن نبودند. روی سخن با کسانی است که پیش از شهرت بدنبالش بودند. این افراد برای جبران کمبودها و حقارتهای درونی خود بهدنبال شهرت میگردند تا به واسطه آن، با بدست آوردن اعتماد به نفس کاذب احساس نا امنی خود را جبران کنند. با این مکانیزم، فرد ماسکِ اقدار را بدست میگیرد و با این ماسک به دیگران پیام میدهد که با وجود قدرتی که دارم به حریم فکری من وارد نشوید. شکلگیری جریان شهرتطلبی یک مکانیزم دفاعی است مفاهیمی که ذکر شد متکی به آموزههای روانشناسی است و با این مقدمات میتوان توضیح داد که چرا نقدپذیری در قامت جریان شهرت طلبی نمیگنجد؛ چرا که ماهیت شکلگیری جریان شهرتطلبی خود یک مکانیزم دفاعی بوده است و نقد از جانب شهرتطلبان نوعی حمله به این مکانزیم به حساب میآید. اینجاست که مواجهه افراد با جریان نقد را میتوان تفسیر روانشناختی کرد. گاهی خود نقد وارد نیست و با ادله به آن پاسخ داده می شود اما گاهی واکنش در برابر جریان نقد ابراز میشود و با توضیحات بالا میتوان دلیل آن را متوجه شد. اگر بخواهیم به مصادیق، ورود داشته باشیم ممکن است مخاطبانِ مصداق دچار سوءتفاهم شوند و تنها به حواشی برنامه خندوانه برای توضیح این موضوع بسنده میکنیم. برنامه خندوانه حدود سه سال است که روی آنتن شبکه نسیم میرود و از ابتدای شکلگیری آن رسانهها واکنشهای مثبتی داشتند (با وجود اینکه اعتراضاتی نسبت به تقلیدی بودن برنامه از «شوی امشب» جیمی فالون وجود داشت) بارها و بارها برنامههای استندآپ کمدی خندوانه را دیدیم و حداقل این رسانه نسبت به آنها واکنش منفی نداشت، بارها اخبار و رویدادهای این برنامه از جانب رسانه پوشش داده شد و از کلیت آن حمایت کرد، حتی وقتی جنابخان به عنوان شخصیت نمادسازی شده و هویت بخشیده شده به دلیل مشکلات شخصی افراد کنار گذاشته شد باز هم رسانه به چند نقد بسنده کرد و بهدنبال ادامه کار خندوانه با مخاطبان بیشتر بود. حال اگر رسانه تنها به چند اجرای ضعیف و ناهنجار در برنامه «خنداننده شو» اعتراض میکند باید به یک عنصر توهینکننده بدل شود؟ موضوع بسیار ساده است؛ چند اجرا از سری برنامههای خنداننده شو پخش میشود که برای خنداندن از دستاویزهای ناهنجار استفاده میکند، مسلما یک دستشویی می تواند پتانسیل خنداندن داشته باشد اما درست نیست با پرداخت به آن هر حرف و تصویری را در ذهن مخاطب ایجاد کرد تا بهواسطه اشمئزاز حاصل از آن کمی هم بخندد، ممکن است مراسم فوت مادر یک دوست هم محتویات خنده داری داشته باشد آیا باید آن را هم دستمایه خنده قرار داد؟ در واقع هر پدیدهای میتواند پتانسیل خنداندن داشته باشد این کمدین است که از میان پدیدهها موضوعی را انتخاب میکند تا در سایه آن حتی بتواند نوعی نقد اجتماعی را هم ارائه کند و اصلا ماهیت شکلگیری طنز استفاده کنایی از موضوعات برای بیان مفهوم بود که در کنار آن هجو هم شکل گرفت اما خواستگاه طنز و کمدی این نبود. آقای خطیبی بهتر است از پوستِ کلفت خلاص شود و به سمت گوشِ شنوا پیش رود در برنامه روز پنجشنبه (8 تیرماه) خندوانه تقاضای برخی داوران خنداننده شو افزایش جنبه شوخی مخاطبان بود اما پیشنهاد ما به این دوستان افزایش جنبه نقدپذیری و تغییر دید است، آقای خطیبی بهتر است از پوستِ کلفت خلاص شود و به سمت گوشِ شنوا پیش رود. چرا پذیرش چند نقد از چند اجرای استندآپ کمدی باید اینقدر ناراحتکننده باشد، جوانانی هم که به اجرای برنامه میپردازند با مربیگری و حمایت با تجربگان این برنامه پیش میروند و از آنها انتظار میرود که عملکرد این جوانان را هدایت کنند و به جای اینکه به کلفت شدن پوستشان کمک کنند به شنواتر شدن گوششان بیافزایند؛ هر چند که در بین اجرا کنندگان این استندآپها عزیزانی بودهاند که به حق اجراهای خوبی ارائه کردند و نتیجه خوبی هم گرفتند. در کنار سایر موضوعاتی که اشاره شد باید به نقش ناظر پخش در برنامه هم اشاره کرد، چرا که ناظر پخش اغلب با سلایق کلان جامعه آشناست و میداند پخش چه مواردی میتواند تأثیرات منفی در جامعه داشته باشد. چرا جلوی پخش آنها را نگرفت تا جوانان شرکت کننده در مسابقه خنداننده شو هم با این انعکاس انتقادات در فضای مجازی دچار یأس و سرخوردگی نشوند. نمیتوان این نقش را هم در اتفاقات اخیر نادیده گرفت.