اعتصاب غذای اسیران فلسطینی، شجاع‌ترین اقدام بود

سی‌ان‌ان هنگام سفر اوباما به کوبا، از کاسترو درباره وضعیت زندانیان سیاسی پرسش کردند، اما هنگام سفر ترامپ به تل‌آویو، چنین پرسشی را از نتانیاهو نکردند.

کد خبر : 686768

خبرگزاری تسنیم: آرنولد آگوست، نویسنده و ژورنالیست کانادایی و کارشناس روابط آمریکا و کوبا در گفتگو با شبکه تلویزیونی «تله‌سور»، در توصیف روابط واشنگتن و هاوانا در پایان دوره اوباما و آغاز به کار ترامپ می‌گوید: «دولت اوباما از کودتای 2009 هندوراس پشتیبانی کرد و همچنین وی در سفرش به برزیل در سال 2011 مزورانه از به قدرت رسیدن دیلما روسف رئیس‌جمهور وقت برزیل استقبال کرد درحالی‌ که چند سال بعد وزارت خارجه او از طریق اجرای «سیاست سگ‌های گوش به فرمان»، از کودتا علیه روسف حمایت کرد. وی طی همان سفر به آمریکای جنوبی در شیلی از پوزش به‌خاطر کودتای خونین آمریکایی 1973 سر باز زد و لزوم فراموش کردن گذشته را عنوان کرد. درحالی‌که در کنفرانس مطبوعاتی ریاکارانه علیه کوبا از فقدان دموکراسی و نبود «انتخابات آزاد و قابل قبول» سخن گفت». به گفته این روزنامه‌گار کانادایی، «در سال 2012 دولت اوباما همچنین رهبری کودتا علیه فرناندو لوگو در پاراگوئه را به عهده داشت. یک ماه پس از درگذشت (رئیس‌جمهور هوگو) چاوز، وقتی نیکلاس مادورو با فاصله‌ای اندک پیروز شد ــ انتخاباتی که از نظر جهانی مورد پذیرش واقع شد ــ در آوریل 2013 دولت اوباما از رهبر مخالفان (انریکه کاپریلس) که نتیجه انتخابات را به رسمیت نشناخت، پشتیبانی کرد. این جریان منجر به حمایت آمریکا از خشونتی شد که کاپریلس و دیگران رهبری آن را در دست داشتند و در ماه‌های آوریل و مه 2017 دوباره شعله‌ور شد». وی در ادامه تأکید می‌کند که «اوباما سیاست خشونت‌بار کنونی را برنامه‌ریزی کرد. به‌علاوه، هیچ‌یک از رؤسای جمهور گذشته آمریکا، به استثنای بوش و کودتای شکست‌خورده سال 2002، این‌قدر بی شرمانه در امور داخلی ونزوئلا دخالت نکرده بودند. اوباما رکورد را شکست و با در نظر گرفتن یورش مذکور، بین همه رؤسای جمهور با حکم ویژه ریاست‌جمهوری، ونزوئلا را تهدیدی علیه امنیت ملی خواند و به تحریم معاون رئیس‌جمهور ونزوئلا دست زد. اوباما در سرتاسر ریاست‌جمهوری‌اش پایگاه‌های نظامی آمریکا و حضورش در کشورهای متحد خود مثل کلمبیا و دیگران را افزایش داد». آگوست افزود: «به این ترتیب، اوباما صحنه را برای یک سیاست خارجی تجاوزکارانه ضد آمریکای لاتین فراهم آورد و در یک بشقاب نقره‌ای به ترامپ تقدیم کرد. همچنین باید یادآور شد که اوباما متحد کلینتون‌ها برای خرابکاری در کارزار انتخاباتی برنی سندرز بود، کارزاری که به احتمال زیاد می‌توانست سبب شکست ترامپ و اتخاذ سیاستی متعادل‌تر نسبت به آمریکای لاتین شود. اوباما و کلینتون ترامپ را به سندرز ترجیح می‌دادند. لذا ترامپ ادامه‌دهنده راه ریگان، بوش‌ها و اوباما و تداوم نظام سلطه آمریکا در منطقه است». «هفته گذشته وقتی ترامپ در غرب آسیا بود، با رفتار زمخت خود موجب عصبانیت برخی روزنامه‌نگاران شد تا نمونه‌ای از اجرای سیاست خارجی آمریکایی‌اش باشد. اما چه کسی برای مردم جهان خطرناک‌تر است ــ اوبامای باحال و امروزی و خوش‌خنده که طی هشت سال سیاست خارجی ماجراجویانه‌اش جایزه صلح نوبل را یدک می‌کشد، یا یک آمریکایی زشت‌خو و رک‌گو؟ درحالی‌که که میراث سیاست خارجی را بررسی می‌کنیم، سیاست خارجی ترامپ خودش را برملا می‌کند، بگذاریم خوانندگان خودشان دراین‌باره نتیجه‌گیری کنند». این کارشناس روابط آمریکا و کوبا در خصوص نوع پوشش رسانه‌های غربی از وضعیت کشور کوبا می‌گوید: «باثبات‌ترین ویژگی رسانه‌های غربی عبارتند از برچسب‌های دیکتاتوری، مستبد، خفقان، ناقض حقوق بشر، فقدان آزادی انتخابات و آزادی بیان و آزادی قلم. اما جان کلام واقعاً این است که کوبا به "اقتصاد بسته" خود چسبیده است، تعبیر دیگری برای حمله به سوسیالیسم. این است اصل قضیه، زیرا آمریکا با برخی کشورهایی که عملاً مستبد و به‌طور فاحشی فاقد تمام حقوق انسانی نام‌برده هستند کنار می‌آید و حتی روابط دوستانه دارد و تا زمانی که اقتصادشان سمت‌وسوی سرمایه‌داری دارد و عنانشان در دست غرب، به‌ویژه آمریکاست، جواز قبولی می‌گیرند». به نظر آگوست، «هدف اصلی، فرهنگ سوسیالیستی کوباست. آمریکا و متحدانش درگیر یک جنگ فرهنگی ــ فرهنگ به معنای عام آن، شامل زمینه‌های هنری، سیاسی و ایدئولوژیکی ــ علیه فرهنگ سوسیالیستی کوبا هستند. این جنگ از سال 1959 تا کنون ادامه یافته است اما به‌طور قابل ملاحظه‌ای پس از "گرمی" روابط میان دو کشور، به‌عنوان یک جنبه منفی در کنار اقدام بسیار مثبت ازسرگیری روابط دیپلماتیک بین دو همسایه، شدت گرفته است. پیش از هر چیز در ارزیابی‌هایمان به یاد داشته باشیم که آمریکا تاکتیک‌هایش را تغییر داده است نه هدفش را، که براندازی انقلاب کوبا، و به همراه آن استقلال و کرامت آن است. هسته اصلی تغییر در تاکتیک چرخش از جنگ به فریب است. این فریب و اغوا همان جنگ فرهنگی است، که پیش از این با ظرافت اعمال می‌شد ولی هرگز به این شدت نبود، به حدی که بعضی کوبایی‌ها حتی نمی‌دانند (یا نمی‌خواهند بپذیرند) چنین چیزی در حال رخ‌دادن است». وی می‌گوید که «در صف مقدم مقاومت کوبا علیه این جنگ فرهنگی وزیر فرهنگ آبل پریتو، وزیر خارجه برونو رودریگس، و دیگر شخصیت‌های دولتی قرار دارند. اما این مقاومت به‌صورت روزمره توسط نویسندگانی مثل لوئیس تولدو سانده، الییر رامیرس کانییدو، ایروئل سانچس، گراسییلا پوگولوتی، انریکه اوبییتا، استبان مورالس، هسوس اربولیا، امبروسیو فورمت، خاویر گومس سانچس، کارلوس لوکه سایا بالان، داریو ماچادو رودریگس، رافائل کروس راموس، فرناندو مارتینس اردیا و دیگران، در جریان است و در نشریه "کوبا دیباته"منتشر می‌شود». این رونامه‌نگار کانادایی درباره نشریه «کوبا دیباته» می‌گوید: «مخاطبان خارج از کوبا، به‌ویژه در غرب، ممکن است هرگز نام آن‌ها را نشنیده باشند ــ و مشکل همین‌جاست. شایان توجه است که رسانه‌های آمریکا، برای شدت بخشیدن به جنگ فرهنگی، هنوز به دستچین کردن و به استخدام درآوردن سخنگویان کوبایی، هم در آمریکا و هم در کوبا، می‌پردازند و آن‌ها را نماینده کوبا معرفی می‌کنند. آن‌ها چهره‌هایی شناخته‌شده‌ در صفحات تلویزیون بین‌المللی و دیگر رسانه‌های آمریکا هستند. روایات آن‌ها به‌طور اجتناب‌ناپذیری منطبق با مفاهیم سیاسی و ایدئولوژیکی آمریکا محور بوده و یکدیگر را تبلیغ می‌کنند درحالی‌که روشنفکران نام‌برده را ریشخند یا سانسور می‌کنند. تصادفی نیست که این خود- متخصص‌خواندگان، جنگ فرهنگی غرب علیه فرهنگ جامعه کوبا را قبول ندارند. روشن است که آن‌ها بخشی از تعرض به عرصه نظری علیه مردم خود هستند». آگوست که از کارشناسان مسائل کوبا است، درباره نظام سیاسی این کشور و شباهت یا تفاوت آن با همسایگانش می‌گوید: «اگر منظور آمریکا، نزدیک‌ترین همسایه کوبا است، گمان نمی‌کنم کسی بتواند این تشابهات یا تفاوت‌ها را توصیف کند. نظام سیاسی کوبا، همان‌طور "کوبایی" است. تاریخ و سنت‌های خودش را دارد که به نیمه قرن نوزدهم برمی‌گردد. در درجه اول، مترقی و بر بنیاد انقلاب و رهایی تهیدستان، استقلال، عزت ملی و هدف رسیدن به جامعه‌ای عادلانه بنا شده است. کوبا کشوری‌ست که با سیاست ضد نژادپرستی، همبستگی بین‌المللی را دنبال می‌کند و آن را با کمک (و قربانی‌دادن در این راه) جهت آزادی افریقای جنوبی از رژیم آپارتاید مورد حمایت آمریکا یا با ارائه خدمات بین المللی پزشکی و حمایت از مردم جهان، به‌خصوص در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، نشان می‌دهد». به گفته وی، اما «نظام ایالات متحده نظامی "آمریکایی" است. بر مبنای خیزش قرن هجده عمدتاً به رهبری برده‌داران برای برقرار کردن استثناگرایی ایالات متحده به‌وجود آمد. تا آنجا که من می‌دانم، تنها تجربه تاریخ جهان است که در آغوش استعمار کهنه انگلستان به‌وجود آمد و استعمارگری قدرتمندتر شد. در نهایت به یک نیروی امپریالیستی فرا رویید و از والدین خود در تجاوز، تخریب و جنگ پیشی گرفت. این منبع الهام، خود به مهاجران، پیوریتن‌های قرن هفده و مفهوم توراتی قوم برگزیده که مقدر است الهام‌بخش جهان باشند، برمی‌گردد». آگوست تصریح می‌کند که «آمریکا هرگز انقلابی نداشته است. آنچه در آمریکا رخ داد جنگ استقلال برای ساختن امپراتوری جدید بود. وانگهی، دولتش یک دولت برده‌داری بود. دولت کنونی برپایه بازمانده‌های برده‌داری بنا شده، هرچند فجیع‌ترین شکل برده‌داری و تبعیض نژادی در آن تضعیف شده است. کشتار سیاهان به‌دست دولت و مجرم جلوه دادن قربانیان توسط رسانه‌ها، تا وقتی‌که با تلفن‌های هوشمند ضبط نمی‌شدند، از چشم مردم پنهان می‌ماندند. امروز نمی‌شود از مشکل نژادپرستی در آمریکا سخن گفت مگر این‌که دولت را به‌عنوان میراث‌خوار برده‌داری به رسمیت شناخت». وی تأکید دارد که «نظام ایالات متحده، به همین نحو، از میان قتل عام خشونت‌بار بومیان آمریکا سر برون آورد، واقعیتی تاریخی که باید اصلاح شود. چنان‌که وقایع استندینگ راک نشان می‌دهد و از آنجا که ملت‌های بومی و زمین‌هایشان هنوز هدف هیئت حاکمه هستند، موضوع را باید فراتر از این‌ها دانست». «درعین‌حال، نظام آمریکا مبتنی بر حاکمیت ثروتمندانی است که این نظام سیاسی را چند قرن پیش به‌وجود آوردند تا بر سرنوشت اکثریت وسیع مردم حاکم باشند. صادقانه، کسی نمی‌تواند نظام سیاسی آمریکا را بدون در نظر گرفتن اهداف اقصادی سیاست‌های داخلی و خارجی آمریکا، که با نظام سیاسی آن در خدمت امپریالیسم آمریکا درآمیخته، مورد بررسی قرار دهد. به همین دلیل در "آزادترین و عادلانه‌ترین" انتخابات دنیا می‌توانید راجع به همه‌چیز صحبت کنید به‌جز اقتصاد متکی به هزینه هنگفت نظامی. اکنون ... فرصت مناسبی برای تأکید مجدد بر تز امپریالیسم به‌عنوان بالاترین مرحله سرمایه‌داری است. خیلی جالب است که خبرنگاران رسانه‌های مسلط لیبرال آمریکا خیلی راحت درباره «سرمایه‌داری» صحبت می‌کنند، ولی آیا کسی تا به حال شنیده است که آن‌ها از اصطلاح «امپریالیسم» استفاده کنند؟». آگوست می‌گوید «کسی نمی‌تواند درباره تشابهات و تفاوت‌های دو نظام سیاسی صحبت کند، چراکه این کار واقعیت را به‌صورت تام و تمام نشان نمی‌دهد، این دو نظام همان‌طور که توسط شخصیت‌های نمادین‌شان، فیدل کاسترو در یک‌سو، و تمام رؤسای جمهور آمریکا، از واشینگتن گرفته تا ترامپ، به استثنای آبراهام لینکلن در سوی دیگر نمود پیدا کردند، کاملاً متضادند». این روزنامه‌نگار کانادایی درباره نقش‌آفرینی جنبش‌های همبستگی در ماجرا کوبا می‌گوید «به نظرم در وضعیت جاری چند نقش می‌توانند داشته باشند که از ارزش یکسانی برخوردارند. یک کار این است که فضایی برای انتشار دیدگاه‌های انقلابی نویسندگان و روشنفکرانی که مقاومت در مقابل تهاجم فرهنگی آمریکا را رهبری می‌کنند، به‌وجود آورند. اگر این دیدگاه‌ها برای غیرکوبایی‌ها ناشناخته باقی بماند، بخش برجسته‌ای از واقعیت جاری کوبا نادیده گرفته شده است». وی تأکید می‌کند که «مخالفت با محاصره هنوز سنگ بنای همبستگی با انقلاب کوبا را تشکیل می‌دهد. این جنبش باید از مرحله موعظه و سخنرانی فراتر رود و به مجامع قدرت سیاسی، مثل لابیگری در کنگره آمریکا برود تا تأثیر بیشتری در جنبش رو به رشد برای از میان برداشتن محاصره بگذارد. همین‌طور استفاده از سخنرانانی مانند شهردار نیوآرک در ایالت نیوجرسی باید ادامه پیدا کند. من سخنان او در حمایت از عادی‌سازی روابط با کوبا را در ماه مارس 2017 در نیویورک شنیدم. او به کوبا سفر کرد، در فردای ملاقات با گروهی از سیاستمداران و بازرگانان در نیوآرک. این واقعاً الهام‌بخش بود. در مقابله با محاصره کوبا، نباید فراموش کرد که بنیاد قانونی محاصره کوبا را قانون توریچلی و هلمز ـ برتون تشکیل می‌دهد که در هر دو عنوان رسمی، از اصطلاح «دموکراسی» علیه کوبا استفاده شده است.نیازی به یادآوری نیست که حمایت از «دموکراسی» چقدر آمریکایی است. باید در برابر این جریان ایستاد. بازگرداندن موضوع خلیج گوانتانامو برای کوبا مسئله عزت، کرامت و امنیت است. ما این را به کوبایی‌ها مدیونیم». آرنولد آگوست در بخش پایانی گفتگوی خود درباره اعتصاب غذای زندانیان فلسطینی و نادیده‌انگاشتن آن از سوی رسانه‌های غربی گفت: «شاید شجاعانه‌ترین اقدامی‌ست که در جهان صورت گرفته، ولی همان‌طور که گفتید سانسور شده است. امروز پس از چهل روز ظاهراً با اجبار به عقب‌نشینی مقامات اسرائیل و آمریکا در قبال خواست‌های زندانیان سیاسی، به پایان رسید. اما، با شناختی که از اسرائیل و آمریکا دارم، مطمئنم موضوع پایان نیافته است. شما به نقش رسانه‌ها اشاره کردید. البته، سفر اوباما را به‌خاطر دارید، شما و من آنجا حضور داشتیم. هنگام کنفرانس خبری مشترک رائول کاسترو و اوباما، گماشته کاخ سفید در سی‌ان‌ان اولین نفر در صف خبرنگاران برای پرسش از اوباما بود. خبرنگار سی‌ان‌ان از رائول کاسترو، رئیس دولت کوبا، درباره زندانیان سیاسی در کوبا پرسید. اما هفته گذشته هنگام سفر ترامپ به اسرائیل، با وجود تظاهرات هزاران فلسطینی در حمایت از زندانیان سیاسی، سی‌ان‌ان حتی کلمه‌ای درباره زندانیان سیاسی در سرزمین‌های اشغالی به زبان نیاورد. این یک‌بار دیگر دلبخواهی بودن آزادی رسانه و حقوق بشر را به نمایش می‌گذارد. به‌هرحال، آنچه اهمیت دارد این است که آرمان مردم قهرمان فلسطین وجه مشخصه پیشروی به‌سوی صلح در جهان است. هیچ‌کس در دنیا نمی‌تواند نسبت به فلسطین بی‌اعتنا بماند. اگر یک‌بار دیگر به دنیا می‌آمدم، همراه با دیگر مردم دنیا زندگی‌ام را وقف آزادی فلسطین از یوغ اسرائیل جنایتکار و حامی آن آمریکا، بزرگ‌ترین نیروی نظامی در تاریخ، می‌کردم. نسل جوان مطمئناً بیش از پیش این هدف را دنبال خواهد کرد».

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: