در جستجوی بیمار واقعی/ «برادرم خسرو» روایتی با ظاهر ساده و باطنی پیچیده!

«برادرم خسرو» شاید ظاهری قابل پیش‌بینی داشته باشد. شاید فقط یک خط سیر امتحان پس‌داده را طی کند. اما تمام هنر فیلم‌ساز در این بوده که موقعیت‌ها و فراز و فرودهای دراماتیک را چنان در دل این خط سیر آشنا قرار دهد که تازه به نظر برسد.

کد خبر : 686608
سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: برادرم خسرو از آن فیلم‌های به ظاهر ساده اما جذابی است که می‌تواند به مرتبه‌ای بالاتر از اندازه کوچکش برسد. ظاهرش کوچک است. پیچیدگی خاصی ندارد. همه تمرکزش را روی درست از کار درآوردن شخصیت خسرو می‌گذارد. این‌که حالات و رفتارهای خسرو درست همان چیزی باشد که باید. یک بیمار دو قطبی کامل و شوریده که لحظات شیدایی‌ و افسردگی‌اش به درستی تصویر شده است. حالاتش درست شبیه‌سازی شده و واکنش‌هایش به اتفاقات اطرافش دقیقا شبیه بیماران دو قطبی است. اما فیلم‌ساز پا را از این هم فراتر می‌گذارد و با نشان دادن دغدغه‌های خسرو او را بدل به یک انسان زخم‌خورده می‌کند، یک شورشی تمام عیار. یک عاصی تنها که نمی‌داند کجا به ساحل آرامش برسد. اتفاقاً خسرو از همه اطرافیانش با استعدادتر است. از برادر دیکتاتور و مقرراتی‌اش. از زن برادر ساده و ترسویش. از خواهر مسن و فداکارش. نوازنده درجه یکی است. عکاس کم‌نظیری است. می‌تواند آدم‌ها را خوشحال کند. بهترین رفیق برادرزاده نوجوانش است. پول‌هایش را همه کادو می‌خرد برای خانواده برادرش. آزار چندانی هم ندارد. درست مثل کودکی است که در حصار تنگ قوانین و خواست بزرگترها گیر اُفتاده. اما تفاوتش با برادر و خواهرش در این است که زندگی‌اش را آنطور که می‌خواسته ساخته است. با جنونش کنار آمده. این اطرافیان او بودند که نگذاشتند خسرو خودش باشد. بیماری خسرو واکنش به چنین موضوعی است. یک‌جور تلاش برای رهایی از عادات و توقعات خط‌کشی شده جهان اطراف. برای همین هم هست که به این جنون اُفتاده است.
بیماری واقعی شخصیت «خسرو» در فیلم و راهکارهای مقابله با آن در واقعیت!
او شبیه جهان و نظم اطرافش نبوده و به همین خاطر هم نظم ساختگی و مصنوعی جهان اطرافش او را خُرد کرده است. نظمی که مهم‌ترین تجلی آن ناصر برادر خسرو است. دندان‌پزشکی موفق، آداب‌دان و محافظه‌کار. مردی که ظاهری موجه دارد. زندگی نسبتاً مرفهی برای خودش و خانواده‌اش ساخته و توانسته روکشی دل‌پذیر روی درونش بکشد. جذاب‌ترین چالش فیلم هم در تقابل خسرو و ناصر است که شکل می‌گیرد. خسرو زمانی که به خانه ناصر وارد می‌شود حالش خوب است. مشکلی ندارد. بیماری‌اش کنترل شده و بر رفتارش مسلط است. این ناصر است که مدام حال او را بدتر می‌کند. او را آزار می‌دهد و به روح و روانش چنگ می‌اندازد. خسرو را تا آستانه مرگ پیش می‌برد.
این‌جاست که چالش اصلی و جذاب فیلم شکل می‌گیرد. بیمار واقعی کیست؟ ناصر یا خسرو. به نظر می‌رسد هر دو این برادران بیمار هستند. منتها تفاوت در این است که بیماری خسرو نمودی بیرونی دارد و بیماری ناصر پشت آن روکش به ظاهر جذاب پنهان شده. اتفاقاَ بیماری ناصر ده‌ها برابر از بیماری خسرو خطرناک‌تر است. میل ناصر برای آزار رساندن به اطرافیانش پشت کلی دلیل و منطق به ظاهر عقلی پنهان شده است. حرف‌ها و رفتار ناصر ظاهراً منطقی است. حتی پیشنهاد بی‌رحمانه‌اش برای بستری خسرو در بیمارستان. اما پشت این ظاهر مقبول و دلایل منطقی هیولایی خوابیده که با رفتار بیمارگونه‌اش به دیگران ضربه می‌زند. وقتی به گذشته خسرو اشاره می‌شود ناصر و پدرشان نقش پررنگی در بیماری خسرو دارند. آن‌ها بودند که دعوت‌نامه دانشگاه عکاسی را از چشم خسرو پنهان کرده‌اند. آن‌ها بودند که عشق و علاقه خسرو را سرکوب کرده‌اند. آن‌ها بودند که خسرو را به وضع امروزش دچار کرده‌اند. این میل به تحقیر مدام دیگران با خونسردی تمام و آن میل به تسلط بر دیگران از سوی ناصر او را بدل به هیولایی بی‌عاطفه می‌کند. انقدر بی‌عاطفه که با خونسردی قرص‌های خواب خودش را به خورد خسرو بدهد و دست و پای او را به تخت ببندد تا بمیرد. دیکتاتوری که حاضر است با خونسردی تمام زنش را خانه‌نشین کند. مردی که به راحتی به زنش اتهام داشتن عدم تعادل روانی می‌زند تا از او موجودی دست‌آموز بسازد. ناصر یکی از وحشی‌ترین شخصیت‌های چند سال اخیر سینمای ایران است. منتها توحشش پشت آن ظاهر مدرن و معقول پنهان شده. به خاطر همین هم هست که انقدر ترسناک است. نمی‌دانید دارد نیش می‌زند. اما درست جایی که باید با بی‌رحمی تمام نیش زهرآگینش را به تن اطرافیانش فرو می‌کند.
«برادرم خسرو» شاید ظاهری قابل پیش‌بینی داشته باشد. شاید فقط یک خط سیر امتحان پس‌داده را طی کند. اما تمام هنر فیلم‌ساز در این بوده که موقعیت‌ها و فراز و فرودهای دراماتیک را چنان در دل این خط سیر آشنا قرار دهد که تازه به نظر برسد. موقعیت‌هایی به شدت بامزه و جذاب که می‌تواند تماشاگر را بخنداند اما در عین حال غم‌انگیز هم باشد. موقعیت‌هایی که آن تنهایی و تک‌اُفتادگی خسرو را به خوبی نشان ‌دهد. برادرم خسرو با آن موقعیت‌های بکرش و سادگی ساختش فیلم راحتی به نظر می‌رسد. اما واقعیت چیز دیگری است. برادرم خسرو فیلم به شدت پیچیده و سختی است. این درست که در نمایش برخی موقعیت‌ها زیاده‌روی می‌کند و زمان زیادی را با توضیح واضحات درباره بیماری خسرو تلف می‌کند تا به نقاط اوج بعدی برسد، اما در شکل فعلی هم یکی از دقیق‌ترین و خوش‌ساخت‌ترین فیلم‌های اکران امسال است. مثل یک فیلم کوچک و مستقل است که حرفه‌ای ساخته شده. بازی‌های درجه یک و کارگردانی پخته‌ای دارد. بازی‌هایی که اگر ذره‌ای دچار بزرگ‌نمایی می‌شدند کل فیلم از دست می‌رفت.
«برادرم خسرو» بهترین بازی شهاب حسینی در سال‌های اخیر است. حسینی برای نشان دادن احوالات خسرو از جان مایه گذاشته و نتیجه خوبی هم گرفته است. اما بدون شک گل سرسبد بازی‌های فیلم متعلق به ناصر هاشمی است که با خونسردی تمام یکی از پیچیده‌ترین و ترسناک‌ترین شخصیت‌های سال‌های اخیر را بازی کرده است. جوری که اصلاً به نظر نرسد هیولایی ترسناک است.
نقش روانی‌هایی که در سینمای ایران ماندگار شدند!
برادرم خسرو نام بیگلری را در کنار فیلم اولی‌های درخشان این سال‌های سینمای ایران قرار می‌دهد. بیگلری نشان می‌دهد که چگونه می‌شود با روایتی آشنا از داستانی ساده بیننده را به فکر وا داشت. با برادرم خسرو می‌توان منتظر آثار بعدی بیگلری ماند. آثاری که می‌تواند نام او را بیش از پیش سر زبان‌ها بی‌اندازد و او را بدل به فیلم‌سازی بزرگ کند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: