از پلاسکو تا گرنفل، از قالیباف تا صادق خان!
فارغ از بحث های فنی در مورد تفاوت سازه های دو ساختمان (فولادی پلاسکو و بتنی گرنفل) که در دومی مقاومت در مقابل حرارت بیشتر است و همین عامل به نظر می رسد مانع از فروریختن آن شد، می توان از دل این آتش، یک گزاره گداخته را بیرون آورد و آن بحث قدیمی « ما بدیم و هر چی توی خارجه خوبه»! است.
کد خبر :
686082
عصرایران: فاجعه لندن نشان داد این طور نیست که در آن سوی مرزها همه امور در کنترل باشد یا با فشار دادن یک دکمه همه چیز را بتوان مدیریت کرد!
برج مسکونی 24 طبقه ای و 43 ساله گرنفل در کنزینگتون شمالی واقع در لندن فقط وقتی در آتش سوخت به خبر یک رسانه ها در دنیا تبدیل شد، تعداد کشته شدگان آن ممکن است سه رقمی شود و حتی پلیس لندن هشدار داده است که ممکن است هیچوقت نتواند قربانیان آتشسوزی برج گرنفل را شناسایی کند. از آن به عنوان بدترین فاجعه لندن بعد از جنگ جهانی دوم یاد می شود.
بسیاری از ایرانیان به سرعت دست به همسان سازی زدند و این برج را با پلاسکو مقایسه کردند. ساختمانی 17 طبقه که بیشتر از 54 سال عمر داشت و در یک آتش سوزی فرو ریخت و 21 نفر در آن حادثه جان باختند. ماجرایی که مدیریت شهری شهردار قالیباف را به چالش کشید. فارغ از بحث های فنی در مورد تفاوت سازه های دو ساختمان (فولادی پلاسکو و بتنی گرنفل) که در دومی مقاومت در مقابل حرارت بیشتر است و همین عامل به نظر می رسد مانع از فروریختن آن شد، می توان از دل این آتش، یک گزاره گداخته را بیرون آورد و آن بحث قدیمی « ما بدیم و هر چی توی خارجه خوبه»! است. وقتی پلاسکو در آتش سوخت و شهردار تهران مورد نقد
وسیع قرار گرفت که او مقصر اصلی است، نوشتم «قالیباف؛ گرچه مورد علاقه نگارنده نیست اما کسی تضمین می دهد اگر او استعفا بدهد و نفر بعد شهردار تهران بشود دیگر هیچ ساختمانی آتش نمی گیرد؟ هیچ خیابانی نشست نمی کند؟ دبه آب جایش را به تجهیزات مدرن آتش نشانی می دهد؟». برخی همین نقدها را به صادق امان خان شهردار پاکستانی تبار لندن وارد کردند. حتی کسانی در تهران در حمایت از قالیباف طعنه آمیز پرسیدند الان در لندن هشتک «صادق خان استعفا» راه افتاده است؟ البته این شهردار در حساب توئیتری خود به صورت مستمر گزارش هایی از وضعیت برج را بعد از حادثه منتشر کرد تا به نوعی خود را
پاسخگو نشان دهد اما این اقدامات باعث زنده شدن هیچ قربانی سوخته شده ای در این برج نشد! از سوی دیگر هنگام سوختن پلاسکو، برخی از منتقدان به فقدان بالگرد آب پاش برای پشتیبانی تیم آتش نشانی اشاره کردند و نوشتند در کشورهای دیگر از این تکنولوژی استفاده می شود اما در سوختن گرنفل این اتفاق رخ نداد و حتی همان مشکلات کوتاه بودن بالابر و ناکافی بودن امکانات اطفای حریق در یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان خیلی ها را به حیرت واداشت. حتی برخی از مردم پیرامون برج گله مندند که هیچکدام از اعضای شورای شهر به محل حادثه نیامده اند و مسئولیت قبول نکرده اند. انگار همه جای دنیا
رضازاده و جدیدی مدل خودش را دارد! در این نوشتار قصد تطهیر مدیریت ناکارآمد را در داخل کشور ندارم. همانطور که پیش تر هم نوشتم علاوه بر فقدان مدیریت موثر پیشگیری از بحران و آموزش عمومی، بسیاری از ما شهروندان هم این امر را جدی نمی گیریم و تلاش می کنیم برای کاستن از بار هزینه ها به هر ترفندی متوسل می شویم که بتوانیم مسئولان آتش نشانی را به اصطلاح عمومی «بپیچانیم»! غافل از اینکه عامدانه و با چشم باز خود را در دهانه چاهی خطرناک قرار می دهیم که ممکن است موجب مرگ ما یا دیگران شود. اما فاجعه لندن نشان داد که حتی در کشور پیشرفته ای چون انگلستان و شهری چون لندن هم اتفاقاتی
از این دست می افتد و این طور نیست که در آن سوی مرزها همه امور در کنترل باشد یا با فشار دادن یک دکمه همه چیز را بتوان مدیریت کرد! این نگاه ستایش دیگری و سرزنش خود شاید بسیار خسارت بارتر از آتش سوزی و زلزله است. دست کم گرفتن و ناباوری توان خود و مسخ شدن در مقابل دیگری! آتش نشانی لندن 6 دقیقه بعد از گزارش آتش سوزی، با اعزام 200 آتش نشان زن و مرد، 40 ماشین اطفا حریق و یک دستگاه بالابر واکنش سریعی از خود نشان داد و توانست 650 نفر را از مهلکه نجات دهد. اما فارغ از این ماجرا دو رفتار آنها آموختنی است. اول اینکه رئیس آتش نشانی لندن اعلام کرد آتش نشان های شرکت کننده در این عملیات
برای مدیریت آسیب های روحی تحت مدیریت قرار می گیرند و در ثانی مدیران این کشور به سرعت اطلاع رسانی عمومی خانه به خانه از طریق توزیع بروشور و اطلاعیه های آموزشی برای مقابله با موارد مشابه را آغاز کرده اند. امری که در ایران نه مدیران شهری آن را جدی گرفتند و نه ما! تکرار می کنم که قصد مقایسه فنی دو حادثه در میان نیست اما مواردی مثل رفتار شهروندان در هنگام بروز فاجعه آموختنی است. با این همه سرزنش و تحقیر رفتار خودمان با انتشار یکی دو عکس که معلوم نیست در چه شرایطی گرفته شده درست نیست. همان طور که در این حادثه هم یک خواننده زن مشهور به سبک بازیگران ایرانی به محل حادثه
رفت. البته اینکه تا چه اندازه به ساختمان نزدیک شد هم مورد اختلاف است. خلاصه آن که در رخ دادن هر دو حادثه قطعاً خطاهای مدیریتی صورت گرفته است و حتماً کسانی خواهند گفت اگر حادثه گرنفل در ایران رخ داده بود تعداد کشته ها بسیار بیشتر می شد اما جان کلام این است که دست به تخریب خود نزنیم و گمان نکنیم در آن سوی دنیا همه چیز در عالی ترین شکل ممکن وجود دارد، مدیران خطا نمی کنند، حادثه ها بدون خسارت است و فقط ما هستیم که با فاجعه هماغوشیم. نکته کلیدی دیگر اینکه به جای مقایسه هایی از این دست به منظور تطهیر کاستی هایمان و پنهان شدن پشت خطاهای دیگران، تلاش کنیم از این اتفاقات
بیشتر بیاموزیم تا در هنگام رخ دادن «غافلگیر» نشویم. همه ما به یادگرفتن محتاجیم. بخصوص مدیریت شرایط بحران.