بیداد بر امیر

جامعه‌ای که به زبان عمل و به بیان رفتار عدالت و آزادی که این دو در مرام مرتضی هم معنا و هم عرض هستند را بر نمی‌تابد و به جای شکر نعمت آزادی برای نقد قدرت بر او می‌آشوبد و برایش شمشیر می‌کشد.به جای آن که او را برای برابری بین ابناء بشر ،عرب و عجم بستاید ،بر طبل انحراف پیشینیان در تقسیم جامعه به مولا و موالی می‌کوبد و عاقبت در جمل تمام قد در مسیر دنیاخواهی اشراف جامعه در مقابل عدالت قیام می‌کند.

کد خبر : 684647
سرویس اجتماعی فردا؛ محمدصادق دهنادی: درباره ستم پادشاهان و حاکمان در تاریخ بسیار گفته شده است اما مظلومیت امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه -که به تعبیر آیت‌الله بهجت تبلور مظلومیت بشریت از اول تا آخر تاریخ است بیداد بر امیر مطلقی است که حقیقت را فدای مصلحت نمی‌کرد.
مظلومیت علی ناشی از جوشش فواره‌های جهل عامه در کشتی بود که به بیان پیامبر مقرر شده بود که سفینه نوح باشد و انسان‌ها به نجات و رستگاری رهنمون شود.
رخنه‌های این کشتی را دنیاپرستان ، اهل مکر و خدعه و متحجران به وجود آوردند و جهل جامعه نگذاشت که او بتواند رخنه‌هایی را که ناشی از انحراف نخستین اسلامیان از مسیر پیامبر بود را از بین ببرد. پس سرانجام کشتی نجات مرتضی در سحرگاه نوزدهم به خون نشست و همان روز بود که اهل کوفه پس از غروب خورشید علی خود را آماده ظلمت مطلق بن زیادها و زنجیر حجاج‌ها کردند.
به زبان امروز امام علی (ع) برجسته‌ترین مثال تاریخی برای استبداد از پایین به بالاست.
جامعه‌ای که به زبان عمل و به بیان رفتار عدالت و آزادی که این دو در مرام مرتضی هم معنا و هم عرض هستند- را بر نمی‌تابد و به جای شکر نعمت آزادی برای نقد قدرت بر او می‌آشوبد و برایش شمشیر می‌کشد.به جای آن که او را برای برابری بین ابناء بشر ،عرب و عجم بستاید ،بر طبل انحراف پیشینیان در تقسیم جامعه به مولا و موالی می‌کوبد و عاقبت در جمل تمام قد در مسیر دنیاخواهی اشراف جامعه در مقابل عدالت قیام می‌کند.
علی فدایی جهل امتی است که خدعه را نمی‌شناسد و مکر را سیاست می‌پندارد.
امام در مقابل خرافات این جامعه جاهل که هر روز بر سیمای منزه دین پیرایه‌ای به ناصواب و بدعتی نادرست افزوده شده است،می‌ایستد.
او دولت زر اندوزی ندارد که بخواهد به تمرکز بیت المال در خزائن بپردازد.او همان‌هایی که هست را هم بین مردم به دادگری تقسیم می‌کند. آن چیزی علی به جامعه می‌دهد و جامعه آن را نمی‌بیند آزادی و مدارا است زیرا عدالت در قاموس او فراتر از تقسیم چند درهم و سیر کردن شکم مردمی است که هر چه بگیرند و بخورند هم نوعا سیر نخواهند شد.
دغدغه‌ی مولا آن است که اهل اسلام بتوانند در مقابل بالاترین قدرت‌ حاکم بدون لکنت نصیحت و انتقاد کنند.
دغدغه مرتضی آن است کارگزار حکومتش به حکم انسانیت از حقوق و حرمت اقلیت اهل ذمه اسلام فروگذار نکند.
در قاموس حیدر اگر همه سرداران اسلام برای جسارت به یک دختر یهودیه بمیرند،نابجا نیست؛چه این که اقامه آزادی و کرامت بشر، بدون توجه به اعتقادات و حتی عملکرد او،تحقق عدالت علی است و الا کجا تاریخ دید او به زندگی کسی سرک بکشد؟و آن ها را به سبب داشته‌هایشان یا برای اعمالی که بین خود و خدایشان بوده محاکمه کند و بر خلاف پیشینیانش چه کسی او را دید که دربی بسته را بگشاید و حریمی که محترم است بدرد. لحظه لحظه‌ی این حکومت کوتاه اما دشوار تلاش برای باز گرداندن این کرامت گمشده به انسان‌هاست. دادگاه‌هایی که به تدبیر و زور در پی تبرئه انسان‌ها از جرائمی است که خود به آن اقرار دارند. گویی حاکمی آمده که در جای خداوند ببخشد ‌و چون مالک یوم الدین رحمتش از مجازاتش پیشی بگیرد و در بارگاه خدا مسئول هدایت به جای قضاوت باشد. پس برای این که او نتواند بشر را به جای درستش برساند چرا نباید با او جنگ شود؟ چرا نباید مهاجر و انصار اردوگاه جنگ اسامه را رها کنند و برای آن که او حاکم نشود در سقیفه همدست نشوند؟ چرا نباید او خانه نشین شود و امکاناتش در فدک چپاول شود که حتی برای صدقه دادن و غلام خریدن و تربیت انسان در تحریم مالی باشد؟ چرا نباید برایش توطئه نچینند که در شورای شش نفره تعیین خلیفه در یک بازی پیچیده به قتل برسد؟ چرا نباید در چاهستان جانش به لبش بیاید و زمانی به حکومت برسد که اسلام فقط یک پوشش برای حاکمیت زر و زور جنگجویان عرب است که به سودای گنج های چین و روم و نه برای اعتلای کلمه حق شمشیر می‌زنند که اگر این نبود عصمت خراسان به عبیدالله ها و گنج‌های فلسطین به عمرو عاص‌ها و آذربایجان به اشعث ها نمی رسید. پس او به جای تربیت انسان‌ها،به جای آن که هزار سال قبل از لاک ها و بنتام ها از کرامت انسانی و آزادی مشروع او برای نقد قدرت بگوید و از توانایی انسان برای رسیدن به فضیلت و قدرت خدایی... باید به جنگ برود. به جنگ برود نه برای کشور گشایی.به جنگ برود که دنیای دنیا پرستان ،مکر قدرت‌طلبان نابغه و تحجر تمام قد روبروی کرامت و دانایی و آزادگی انسانی نایستد. و این انسان است که باید انتخاب کند که در مقابل درهم و دینار اهل جمل و صفین و سجاده ریاکاری و تحجر اهل نهروان طرف آزادی و کرامت انسانی را بگیرد یا آلاف و علوف دنیا و سایه موهومی از نفسانیات را که لباس زهد بر تن کرده است. فرق خونبار علی و دل فارغ ازدنیای وی نه روز شهادت او ،بلکه آغاز غیبت کبری است.غیبت امام از مردمی که تاب دادگری و ظرف آزادی را ندارند
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: