آیتالله خامنهای بین اعضا ائتلاف قلبی ایجاد میکرد
عضو حزب جمهوری اسلامی و سردبیر نشریه کارگری گفت: حزب آیتالله خامنهای بعد از شهادت دکتر بهشتی و باهنر حزب را سرپا نگهداشت و بین نیروهای حزب وحدت و ائتلاف قلبی ایجاد میکرد.
خبرگزاری تسنیم: خردادماه در تاریخ انقلاب اسلامی ماهی پرتلاطم و پر از وقایع سیاسی مهم است و کمتر روزی از خرداد هست که در تقویم به نام یک واقعه ثبت نشده باشد. در این بین 11 خرداد هرچند مغفول مانده اما سالروز یک اتفاق مهم و شاید بتوان گفت غمانگیز در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی و مصادف با انحلال حزب جمهوری اسلامی است. حزب جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 29 اسفند 1357 اعلام موجودیت کرد. اعضای هیئت موسس این حزب عبارت بودند از آیتالله شهید بهشتی، آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی، مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله خامنهای و شهید محمد جواد باهنر. دبیرکل اول حزب جمهوری اسلامی دکتر بهشتی بود که در حادثه انفجار 7 تیر به همراه 72 تن از اعضای این حزب ترور شد. دبیرکل بعدی محمد جواد باهنر که وی نیز در هشت شهریور همان سال در انفجار دفتر نخست وزیری به همراه محمد علی رجایی به فیض شهادت نائل آمد. از آن هنگام تا زمان تعطیلی حزب، آیتالله خامنهای رهبرمعظم انقلاب دبیرکلی حزب را برعهده گرفتند. این حزب در خرداد ماه 1366 منحل شد اما یاد و خاطره آن همچنان در بین بسیاری از آحاد مردم وجود دارد و هنوز هم بسیاری از سیاستمداران کنونی کشور تربیت شدگان یا اعضای شورای مرکزی این حزب هستند. به مناسبت سالروز انحلال حزب جمهوری اسلامی به سراغ امیرسعید نقیزاده عضو حزب جمهوری اسلامی و سردبیر نشریه کارگری حزب رفتیم. وی از اعضای اولیه این حزب به شمار میرفت که دلیل ارتباطش با حزب واسطه بودن بین انجمن اسلامی دانشگاهش و حزب بود. او که خود را مرید شهید آیت میداند، درباره نحوه آشناییاش با این شهید بزرگوار میگوید "من قبل از حزب جمهوری اسلامی از طریق دایی خود که استاد دانشگاه علم وصنعت بود با نام پر آوازه مرحوم شهید دکتر سید حسن آیت و دکتر ابراهیم اسرافیلیان آشنا بودم و تمام ارتباطات من با این دو بزرگوار پس از تاسیس حزب جمهوری اسلامی و در آن حزب بوده است." نقیزاده از فعالان شاخه دانشجویی و سردبیر نشریه صالحان سازنده، ارگان کارگری حزب بود و میگوید "آن زمان حزب جمهوری اسلامی یک روزنامه به نام جمهوری اسلامی یک هفته نامه به نام صالحان سازنده و یک دو هفته نامه به نام عروه الوثقی منتشر میکرد." امیر سعید نقیزاده است که از منظرتان میگذرد: * با تشکر از شما که به مناسبت سالگرد انحلال حزب جمهوری اسلامی به خبرگزاری تسنیم، تشریف آوردید، به عنوان سوال اول درباره چگونگی ورودتان به حزب جمهوری اسلامی بفرمایید. نقیزاده: با سلام خدمت شما عزیزان، ابتدائاً باید بگویم من بهعنوان یک روزنامه نگار قدیمی همواره به خبرگزاری تسنیم به دیده احترام نگاه میکنم و آن را در خط مستقیم انقلاب اسلامی کشورمان میدانم و از اینکه من را برای گفتوگو درباره سالروز حزب جمهوری اسلامی نشانه گرفته و مصاحبه میکنید تشکر میکنم. من در خردادماه سال 1357 دیپلم گرفته و همان سال در مدرسه عالی بیمه تهران به عنوان دانشجوی رشته تعاون و تأمین اجتماعی پذیرفته شدم و از مهرماه 1357 فاز جدید زندگیام آغاز شد. همچنین در خانوادهای معتقد به مبانی اسلام پرورش یافتم و پدرم نیز یک پای ثابت مسجد بود و تا همین چند ماه پیش نیز عضو هیئت امنای مسجد محله بود که به علت کهولت سنی دیگر این افتخار از او سلب شد. مادرم هنوز عضو هیات امنای مسجد و مسئول خیریه مسجد محل است. در مهرماه سال 1357 وقتی به عنوان دانشجو وارد دانشگاه بیمه شدم، بلافاصله با دوستانی که علاقهمند به نهضت روحانیت و امام خمینی (ره) بودند، به صورت محرمانه اقدام به تأسیس انجمن اسلامی دانشگاه کرده و به جذب دانشجوها پرداختیم. در تظاهرات مردمی شرکت میکردیم و حتی چند سخنرانی در محل اجتماعات دانشکده برپا کردیم که یکی ازآنها دعوت از آقای ناطق نوری بود. * لبیک میلیونی مردم ایران به حزب جمهوری اسلامی روزها گذشت و ما پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک و نزدیکتر شدیم که چند روحانی شاخص مثل حضرت آیتالله خامنهای، آیتالله بهشتی و آیتالله باهنر با صدور اعلامیهای، تأسیس حزب جمهوری اسلامی را اعلام کردند که در همان روزها میلیونها هموطن مسلمان، با پرکردن فرم تقاضای عضویت به این حرکت لبیک گفتند. انجمن اسلامی در دانشکده ما دایر گردیده بود و من به عنوان رابط با حزب جمهوری اسلامی عمل میکردم که در نهایت این رابط بودن منجر به عضویت من در حزب مورد علاقهام شد. اینکه چرا من به عنوان رابط انتخاب شدم حتماً از الطاف الهی بوده که مرا به عنوان رابط با مردمی ترین و اسلامی ترین تشکل تاریخ کشورمان تعیین کردند، البته خودم هم بی میل نبودم و داوطلبی خود را اعلام کرده بودم. چند نفر دیگر از دوستان نیز با سایر تشکلها ارتباط یافتند از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... . اوایل انقلاب گروههای مختلف باب ذائقههای متنوع مردم وارد صحنه شده بودند که من میل دارم این قسمت را توجه بیشتری بکنید. باب سلیقه روشنفکری، جبهه ملی علم شده بود. باب سلیقه روشنفکرهای مسلمان «نهضت آزادی»، باب سلیقه کارگر و خلق و اینجور داستانها، سازمان مجاهدین (منافقین) خلق و باب سلیقه کارگران مسلمان باصطلاح آهسته رو، جنبش مسلمانان مبارز به رهبری حبیبالله پیمان علم شده بود. خلاصه نمیگذاشتند مردم جنب بخورند و با هر سلیقهای مردم را زیر بلیت خود درمیآوردند. * ورود برخی «منحرفین» به حزب جمهوری اسلامی * در میان اعضای شاخص حزب جمهوری برخی چهرهها از همه پرحرف و حدیثتر بودند، برای مثال میرحسین موسوی یا مرحوم شهید آیت. شما با این دو نفر ارتباطی داشتید؟ دیدگاه شما نسبت به این افراد چیست؟ نقیزاده: در مورد میرحسین موسوی باید بگویم که من ارتباط مستقیم با وی نداشتم و ارتباط ما فقط از طریق تشکیلات حزب جمهوری اسلامی بود. توده مردم که آن زمان به غیر از رهبر خود فرد دیگری را نمیخواستند برای عضویت در حزب جمهوری اسلامی بیتابی میکردند. این توجه مردمی، موجب شد تا در آن مقطع برخی افراد منحرف هم به حزب جمهوری اسلامی ورود کنند. حزب جمهوری اسلامی روی «کاکل» مرحوم شهید بهشتی میگشت و در حسن نیت ایشان هیچ شکی نبود اما نیروهای منحرف هم به هر نحوی به شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی وارد شدند که یکی از آنها میرحسین موسوی بود که بعدها در فتنه سال 88 برای برهم زدن نظام مقدس جمهوری اسلامی سینه سپر کرد. * از طریق شهید آیت با میر حسین موسوی آشنا شدم من از طریق آشنایی که با مرحوم آیت داشتم، با تفکر موسوی در حزب جمهوری اسلامی آشنا شدم. اگر کسی بخواهد مرحوم شهید دکتر سیدحسن آیت را بشناسد باید قدری مطالعات تاریخی خود را گسترش دهد و از آن زمان که جوانی 14-15 ساله بود و با افکار مرحوم آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی رهبر نهضت ملی ایران آشنا شد، وی را دنبال کند. به سالهای پس از فوت آیتالله کاشانی در دهه چهل نگاه کنید و مبارزات وی را در حزب زحمتکشان ببینید. پس از آن خروجش از این حزب را که به خاطر دینی نبودن افکار رهبر آن بود، مورد مداقه قرار دهید تا برسد به زمانی که او برای اعلام مرجعیت آیتالله خمینی (ره) کوشش و به نهضت ایشان پیوست و با تأسیس یک سازمان کاملاً مخفی در ارتش رژیم شاهنشاهی نفوذ کرده و دلاورانی همچون شهید نامجو، اقارب پرست،کلاهدوز، سرهنگ کتیبه و بسیاری دیگر از شهدای ارتش را تربیت کرد. به این دورانها باید مراجعه کرد و دکتر آیت را شناخت، تازه بعد از آن باید سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی را ملاحظه کرد و نقش او را در تصویب قانون اساسی دید و آن موقع در مورد این شهید بزرگوار قضاوت کرد. * شهید آیت ثابت کرد بنیصدر خائن است قبل از تأسیس مجلس خبرگان قانون اساسی، دولت موقت با افکار نهضت آزادی مأموریت داشت انتخابات این مجلس را برگزار کند و در آن، پیش نویسی که مرحوم حسن حبیبی نوشته بود را به تصویب برساند. آیت مثل همیشه دست دولت بازرگان را خواند و ظرف 72 ساعت قبل از تشکیل مجلس خبرگان پیش نویس حیرت انگیز قانون اساسی را با گنجانده شدن اصل ولایت فقیه و اختیارات او به صحن مجلس خبرگان ارائه کرد.
به این دلیل حیرت انگیز بود که پیش نویس ارائه شده از سوی دولت موقت فاقد اصل ولایت فقیه بود و تمام اختیارات به رئیس جمهور داده شده بود. سواد و دانش حقوقی مرحوم شهید دکتر آیت از یک طرف، احاطه به تاریخ معاصر از طرف دیگر و مطالعه و سوادش در حوزه فقه و دین بر او ثابت کرده بود که اختیارات رئیس جمهور نباید زیاد باشد، لیکن اختیارات فقیه و کسی که ولایت دارد باید در قانون اساسی آورده شود، چرا که معتقد بود ولی فقیه به علت احاطه به فقه و شرع مقدس نمیتواند وطن فروش باشد در صورتی که رئیس جمهور ممکن است وطن فروش از کار درآید. در مورد ولایت فقیه میگفت اگر فقیه در جهت مطامع بیگانگان گام بردارد از ولایت میافتد اما رئیس جمهور اینطور نیست... . در همان نخستین دوره ریاست جمهوری اسلامی که ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور شد ثابت کرد که وی خائن است و حرف مرحوم شهید دکتر آیت برهمگان ثابت شد. شاید اغراق باشد اما آیت با کاری که کرد مسیر تاریخ بشریت را با گنجاندن اصل ولایتفقیه دگرگون کرد. * تقسیم بندی اقشار در حزب جمهوری اسلامی تحت تأثیر جریان چپ بود * شما در شاخه دانشجویی و نشریه کارگری حزب حضور داشتید، آیا شاخه کارگری و یا دانشجویی حزب توان مقابله با فعالیت سایر گروههایی که به جذب جوانان و گارگران میپرداختند داشت؟ نقیزاده: همین فرمایش شما که حزب جمهوری اسلامی را به شاخه فلان و فلان تقسیم بندی کردید یکی از اشکالات حزب جمهوری اسلامی بود که تقسیم بندیهای جامعه را به صورت قشرهای مختلف انجام داده بود، مثلاً قشر کارگر، قشر اصناف، قشر دانشجو، کارمند، مهندس و ... این تقسیم بندی شاید تحت تأثیر القائات احزاب کمونیست و به اصطلاح چپیها بود که در کنگره اول حزب جمهوری اسلامی منتفی شد و حوزههای حزبی از اقشار تبدیل به محلات شد و در آن همه اعضا حضور داشتند یعنی هم استاد دانشگاه، هم کارگر و هم روحانی در فلان نقطه شهر در حوزههای حزبی حضور مییافتند و این تقسیم بندی حاکم شد. بنابراین جذب کارگر و دانشجو به این صورت که در سوالتان فرمودید منتفی بود. هرکس با هر شغل و سمتی که داشت و دلش میخواست کار تشکیلاتی انجام دهد باید اساسنامه و مرامنامه حزب را قبول میکرد و بعد به عضویت درمیآمد. حزب جمهوری اسلامی واقعاً یک حزب فراگیر مردمی بود. شما جوانان الان احزاب پوشالی نظیر "مشارکت" را دیدهاید که شما را به غلط میاندازد. * نقش مقام معظم رهبری در حزب جمهوری اسلامی درباره نقش مقام معظم رهبری هم باید بگویم ایشان هم موسس حزب بودند، هم در دوران فعالیت، واحد تبلیغات حزب را اداره میکردند و هم بعد از انفجار 8 شهریور و شهید باهنر به عنوان دبیرکل در حزب جمهوری اسلامی فعالیت داشتند. در سال 1363 نیز با انتصاب جاسبی به عنوان قائم مقام دبیرکل در هیئت اجرایی نفسی تازه در روح این حزب دمیدند. آیت الله خامنهای بعد از شهادت دکتر بهشتی و باهنر حزب را سرپا نگهداشت و بین نیروهای حزب وحدت و ائتلاف قلبی ایجاد میکرد.
عبدالله جاسبی پس از این انتصاب از کلیه کارهای دولتی دست شست و همه جانبه در خدمت تشکیلات حزب بود و خدایی حزب را متحول کرد. آقای جاسبی آن زمان یک نیروی انقلابی بود. جاسبی که آمد افراد منحرفی مثل میرحسین و بزرگترش، احساس خطر کردند. * تأثیرپذیری موسوی از افکار «حبیبالله پیمان» * نشریه صالحان سازنده که شما قائم مقام و سردبیر آن بودید، چگونه شکل گرفت و در چه بازه زمانی منتشر میشد؟ ارتباط شما با شاخه کارگری حزب و حسین کمالی دبیرکل فعلی حزب اسلامی کار چگونه بود؟ چه رابطهای با روزنامه جمهوری اسلامی که ارگان حزب بود داشتید؟ در ایامی که انقلاب اسلامی تازه به پیروزی رسیده بود، افرادی که با انقلاب همراه نبودند و شاید اینک درموردشان بتوان براحتی سخن از «نفوذی» بودن آنها به میان آورد، سعی میکردند که در میان کارگران نقش و جایگاه ویژهای دست و پا کنند و یادم میآید دانشجویانی که با جنبش مسلمان مبارز ارتباط تشکیلاتی داشتند، در دانشکده پلی تکنیک کمیته کارگری تشکیل داده بودند و با کارگران ارتباطات تشکیلاتی برقرار کردند. میخواستند به نوعی افکار حبیبالله پیمان را بین کارگران ترویج دهند. * افکار ما در «صالحان سازنده» با شاخه کارگری و حسین کمالی متضاد بود این دکتر پیمان کسی است که میر حسین موسوی تحت تاثیر القائات اوست و اسلامی که میفهمد اسلام حبیبالله پیمان است. حزب جمهوری اسلامی هم به منظور برقراری ارتباط با کارگران یک نشریه کارگری به نام «صالحان سازنده» را در دستور کار انتشارات خود قرار داد. این نشریه می بایست با شاخه واحد کارگری حزب جمهوری اسلامی هماهنگ میشد اما گرایش سیاسی مدیر مسئول این نشریه با گرایش سیاسی افرادی همچون حسین کمالی و یک شخصی به نام تقی حسینی که واحد کارگری حزب جمهوری اسلامی و خانه کارگر به عنوان یک تشکیلات صنفی وابسته به حزب جمهوری اسلامی را اداره میکردند، متضاد بود. بنابراین از همان ابتدا به عنوان یک تشکیلات مستقل از واحد کارگری حزب جمهوری اسلامی مطرح شده بود. این نشریه هفته نامهای منتشر میشد و پس از 13 شماره از آن یعنی بعد از 13 هفته، از من برای همکاری در آن دعوت به عمل آمد که با کمال میل پذیرفته و در آن مشغول به کار شدم. در آن مقطع مدیر مسئول نشریه صالحان سازنده به عنوان مدیر کل سازمانهای کارگری و کار فرمایی وزارت کار و امور اجتماعی منصوب شد و با آمدن من هم خیال حزب جمهوری اسلامی راحت شد. این نشریه هیچگونه رابطه ارگانی با روزنامه جمهوری اسلامی نداشت و یک نشریه مستقل حزب جمهوری اسلامی محسوب میشد. آن زمان حزب جمهوری اسلامی یک روزنامه به نام جمهوری اسلامی یک هفته نامه به نام صالحان سازنده و یک دو هفته نامه به نام عروه الوثقی منتشر میکرد. * همه منتظر «رسالت» بودیم * روزنامه رسالت چطور؟ آن زمان دو روزنامه کیهان و اطلاعات و یک روزنامه جمهوری اسلامی منتشر میشد که اولی با افکار خاتمی، دومی با افکار دعایی و سومی با افکار میرحسین موسوی هماهنگ بود. این سه نفر همان هایی هستند که اینک توده مردم هم با افکارشان آشنا شدند ولی آن زمان برای ما که دانشجویانی فعال و آشنا با خط و خطوط سیاسی انقلابی بودیم، تحمل یک طرز تفکر محسوب میشد و همیشه دنبال یک جریان مستقلی از این سه روزنامه بودیم که وقتی زمزمههای انتشار روزنامه "رسالت" شنیده شد، ما احساس میکردیم گمشده خود را پیدا کردیم و همه منتظر رسالت بودیم. روزنامه رسالت قبل از انتشار مسلسل، چند پیش شماره با فاصله 10، 20 روز منتشر کرد که من در این چند پیش شماره در کنار مرحوم سید رضا زواره ای و دکتر هادی ایمانی که اینک در شورای نگهبان تشریف دارند، خدمت رسانی کردم. * حضور سه طیف در حزب جمهوری اسلامی * آیا در حزب جمهوری اسلامی مانند امروز که کشور دچار جناح بندی شده، مرزبندی خاصی بین افراد وجود داشت؟ نقیزاده: در حزب جمهوری اسلامی به علت نفوذ افرادی که به قول شهید آیت افراد بدلی انقلاب اسلامی محسوب میشدند، جناح بندی نه به صورت امروزی بلکه به عنوان "هوراکشیدن" وجود داشت. عدهای به عنوان بازاریان مشهور شده بودند که عمدتاً طیف حزب موتلفه اسلامی و جریان راست بودند. عدهای به عنوان طرفداران موسوی خوانده میشدند و عدهای هم میگفتند که ما تحت امر آقای هاشمی هستیم که اگر امر دایر میشد که به یک سمتی غش کنند حتماً به سوی میرحسین غش میکردند. البته این مقداری که از تاریخ حزب عرض کردم مربوط است به بعد از شهادت سران اصلی حزب که در جنایات خرداد، تیر و مرداد سال 1360 اتفاق افتاد. * خبر انفجار دفتر حزب را از رادیو شنیدم/ «کلاهی» چگونه وارد حزب شده بود؟ * حالا از آغاز فعالیت حزب جمهوری اسلامی قدری فاصله بگیریم و ببینیم شما که در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه حضور داشتید شب انفجار حزب در 7 تیر سال 60 کجا بوده و چه میکردید؟ کلاهی عامل انفجار چگونه وارد حزب شده بود؟ آیا با وی قبل از انفجار مواجههای داشتید؟ نقیزاده: روز هفتم تیر من تا ساعت 19:30 در دفتر حزب حضور داشتم، آن ساعت به سمت منزل حرکت کردم و به خانه آمدم. برادرم مشغول پیچاندن موج رادیو برای شنیدن اخبار از رادیوهای بیگانه بود که نمیدانم کدام رادیو بود که گفت دقایقی قبل انفجار مهیبی در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به وقوع پیوست. در همان حال ناگاه و بی اختیار از جا پریدم، لباس پوشیدم و برگشتم به دفتر حزب و تا صبح به امداد رسانان و مردم عادی که برای نجات زیرآوار ماندهها و بیرون آوردن اجساد کوشش میکردند، کمک کردم. در مورد کلاهی باید بگویم واحد تشکیلات حزب جمهوری اسلامی که زیرنظر شهید جواد مالکی اداره میشد وی را نیز جذب حزب کرده بود. در واقع بیشترین ارتباط کلاهی با جواد مالکی بود و اگر وی شهید نمیشد شاید دید افراد نسبت به او بد میشد چرا که کلاهی از طریق او به حزب وارد شد. کارتهای عضویت حزب هم شهید مالکی امضا میکرد. من یکی دوبار کلاهی را دیده بودم. انسان بی ادبی بود. یادم هست یک بار بدون در زدن، در را محکم باز کرد و وارد دفتر نشریه ما در ساختمان حزب شد که به او تذکر دادم. * چرا آیت رئیسمجلس شورای اسلامی نشد؟ * یکی دیگر از اتفاقات آن زمان ماجرای نوار آیت بود. ماجرای این نوار چه بود و چرا اعضای حزب جمهوری اسلامی حمایت قابل توجهی از شهید آیت نکردند؟ شهید آیت در یک ملاقات خصوصی با دانشجویی که خودش را هوادار انقلاب و اسلام معرفی کرده بود، سخنانی به لبهای مبارکش جاری شد که این سخنان هم برخی بظاهر دوستان و هم دشمنان شهید آیت را بیش از پیش رسوا کرد. دشمنان که وضعشان مشخص بود با انتشار بریده-بریدهی آن نوارها جوری وانمود کردند که آیت در صدد کودتا برعلیه رئیس جمهور 11 میلیون رأیی(بنیصدر) است اما دوستان که آیت را در این زمینه تنها گذاشتند نمیدانم به چه اصلی پای بند بودند! این وسط یک چیز به یادم آمد و آن اینکه تا قبل از این نوار قرار براین بود که ریاست مجلس شورای اسلامی، پس از تشکیل برعهدهی دکتر آیت باشد. این نوارها قبل از تشکیل مجلس منتشر شده بود و اگر دوستان قاطعانه از آن شهید بزرگوار دفاع میکردند، آن وقت نمیشد ریاست مجلس را شخص دیگری برعهده بگیرد. این از آن نشانههایی است که باید مورد مداقه محققین تاریخ معاصر قرار گیرد. * حمایت سه انجمن اسلامی از شهید آیت آن زمان دو انجمن اسلامی دانشکده و دانشگاهی که در دفاع از نوارهای شهید آیت بیانیه صادر کردند عبارت بودند از انجمن اسلامی دانشگاه علم وصنعت و انجمن اسلامی مدرسه عالی بیمه تهران که من دانشجوی آن بودم. البته چندی بعد انجمن اسلامی دانشگاه تبریز نیز بیانیهای منتشر کرد که متن آن به صلابت متن این دو انجمن اسلامی نبود. * مخالفت شهید آیت با موسوی اعتقادی بود * چگونه متوجه ترور شهید آیت شدید؟ آیا میدانستید وی قرار است علیه موسوی در مجلس افشاگری کند؟ نقیزاده: ترور شهید دکتر آیت را از اعلام رادیویی شنیدم و به قدری متأثر شدم که گویی پدرم به رفیق اعلی پیوسته است. در مجلس شورای اسلامی نیز با پیکر ایشان وداع کردم. برای همین کار به مجلس رفته بودم وگرنه، نه نماینده مجلس بودم و نه کارمند آنجا. مخالفت شهید مظلوم دکتر سیدحسن آیت با میرحسین موسوی اعتقادی بود و باید این ملاحظه شود که وی خصومت شخصی با کسی نداشت بلکه هر کس که مخالف انقلاب اسلامی قدم برمیداشت ولی با شناختی که از سوابقش داشت با وی مخالفت میکرد. * گویا شما در مجله اطلاعات فرهنگی هم فعالیت می کردید. چرا از مجله اطلاعات هفتگی بیرون آمدید؟ ماجرای اختلاف شما با آقای دعایی چه بود؟ نقیزاده: آقای "ناصر حیرانی نوبری" در سال 60 همزمان سردبیر مجله اطلاعات هفتگی و سردبیر یکی از مجلات سپاه پاسداران بودند. سپاه به ایشان گفته بود که باید یکی از این دو جا را انتخاب کنید و این برادر شریف و اصیل که سالهای بعد به عنوان سفیر کشورمان در بزرگترین کشور دنیا یعنی اتحاد جماهیر شوروی منصوب شد، مجله سپاه را انتخاب کرده بود و از اطلاعات هفتگی رفته بود. یکی از مدیران موسسه اطلاعات که در واقع مدیر اصلی آن بود دکتر شهیرانی بود. ایشان من و شخصی که الان هم در موسسه اطلاعات به عنوان سردبیر مجلس اطلاعات هفتگی فعالیت میکند به عنوان شورای سردبیری مجله اطلاعات هفتگی به حجتالاسلام دعایی معرفی کرد. پس از ملاقات با ایشان من و آقای فتح الله جوادی دوست بسیار عزیزم به عنوان شورای سردبیری مجله اطلاعات هفتگی مشغول شدیم. * دعایی گفت: استاد اخلاق آقای مشکینی است نه عسگراولادی سه یا چهار ماه بعد مطلبی با عنوان سلسله درسهای اخلاق استاد عسگراولادی را در مجله چاپ کردم که آقای دعایی یک روز من را احضار کرد. گفت اینها چیست که چاپ کردی؟ منم گفتم درس اخلاق آقای عسگر اولادی! آقای دعایی با تَشر به من گفت: استاد اخلاق آقای مشکینی است نه آقای عسگراولادی و بعد از آن دیگر من را به جلسه شورای سرپرستی موسسه اطلاعات دعوت نکردند. من هم با نوشتن استعفای خود مملکت اطلاعات را به خسروانش واگذار کرده و خود معزول شدم. متأسفانه این برخورد زشتی بود که از آقای دعایی سر زد. *حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی لیستی مشترک به نام ائتلاف بزرگ منتشر کردند، این ائتلاف بزرگ جریانش چه بود؟ نقیزاده: همانطور که میدانید حزب جمهوری اسلامی با ابوالحسن بنی صدر اختلاف مبنایی داشت اما به خاطر جلوگیری از هرگونه تنش در جامعه بعضی وقتها مجبور میشد که کارهایی شبیه این امر انجام دهد. حزب جمهوری اسلامی اسامی 30 نفر را برای نمایندگی اعلام کرده بود که در بین آنها این اسامی به چشم میخورد. دکتر سید محمود کاشانی، دکتر سیف الله وحید دستجردی(پدر همین خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی)، سید اسدالله لاجوردی، دکتر جواد منصوری، دکتر محمدباقر شایورد و ... اما وقتی لیست ائتلاف بزرگ منتشر شد نام این بزرگواران به علت مخالفت بنی صدر با آنان، حذف شده بود. این از آن ماجراهایی است که هنوزم که هنوز است برما پوشیده مانده که چرا چهرههایی به این مهمی با رضایت مسئولان رده بالای حزب جمهوری اسلامی حذف شدند؟ البته میتوان حدس زد که طرفداران انقلاب اسلامی یا با اینگونه حالات حذف میشدند و یا با ترور فیزیکی. در همین لیست، نام شریف دکتر سید حسن آیت نیز مطرح شده بود و ابوالحسن بنی صدر گفته بود که نام وی هم خط بخورد که با مخالفت مواجه شده بود، به نظرم همان موقع نام شهید آیت در لیست ترور قرار گرفت. * آیت میگفت ماموریت موسوی انحلال حزب است * در پایان نظرتان درباره انحلال حزب جمهوری اسلامی چیست و چه عاملی موجب انحلال حزب شد؟ نقیزاده: مرحوم شهید دکتر آیت آن زمان میگفت میرحسین دو مأموریت دارد: یکی از آنها انحلال حزب جمهوری اسلامی و دیگری انحلال انقلاب و نظام اسلامی است. مرحوم شهید آیت عمرش کفاف نداد که ببیند میرحسین در مورد انحلال حزب موفق شد اما در مورد انحلال و منتفی کردن انقلاب اسلامی اگرچه در فتنه 88 تا پای انحلال رفت اما به لطف الهی و همت مردم موفق نشد. عامل انحلال حزب جمهوری اسلامی، بیگانگانی بودند که دلشان نمیخواسته و اکنون هم نمیخواهد که مسلمانان با یک تشکیلات منسجم ید واحدی شوند و پیکرهی شیطان صفت آنان را از بیخ برکنند. موسوی آنقدر بر سر مسائل اقتصادی و سایر مسائل در باد اختلاف دمید که باعث شد رهبران حزب جمهوری اسلامی بگویند حزب جمهوری اسلامی را منحل میکنیم و امام هم با انحلال ان موافقت کرد. البته قدرت طلبها چند سال بعد حزب کارگزاران سازندگی را تشکیل دادند و چهار نعل به سمت قدرت پیش رفتند.