شباهتهای «معاهده پاریس» با سند ۲۰۳۰ و NPT
این کارشناس مسائل بین المللی گفت: توافقنامه آب و هوایی پاریس هم واجد یکسری هزینهها به کشورهاست و کشورها براساس میزان سهمی که در آلودگی هوا و ایجاد گازهای گلخانهای دارند بایستی سهمیهای پرداخت کنند که برای کشوری مانند ایالات متحده که مقام اول را در تولید گازهای گلخانهای دارد هزینه بسیار سنگینی محسوب میشود .
نسیم آنلاین: آخرین روز هفته گذشته بود که دونالد ترامپ رئیس جمهور ایلات متحده خبر خروج کشورش از معاهده اقلیم معروف به موافقت نامه پاریس را اعلام کرد که واکنشهای فراوانی را به سوی خود برانگیخت چنان که بسیاری این اقدام را "اقدامی عجیب" تفسیر کردند و حتی برخی گفتند که این معاهده بدون حضور آمریکا وجه متمایزی نخواهد داشت.
وی تاکید کرد که اجرای این معاهده تا سال ۲۰۲۵ بیش از دو و نیم میلیون شغل را از بین خواهد برد.
خروج ترامپ از توافق پاریس برای نجات آمریکا از بحران اقتصادی بود
ظهرهوند: این اقدام آقای ترامپ در ادامه مواضع انتخاباتی وی مبنیبر خارج کردن ایالات متحده از رکود، بیکاری و مشکلاتی اقتصادی است که میتواند این کشور را در آستانه بحران قرار دهد. ترامپ اخیرا هم به عربستان سفر کاری داشت و توانست قرارداد چندصد میلیارد دلاری را به کشورهای مرتجع منطقه تحمیل کند، در بازگشت هم دیدیم که مانور داد "من توانستم بخشی از پولهایی که در بحران خاورمیانه هزینه کرده بودیم را برگرداندم." توافقنامه پاریس به کشورها هزینه وارد میکند توافقنامه آب و هوایی پاریس هم واجد یکسری هزینهها به کشورهاست و کشورها براساس میزان سهمی که در آلودگی هوا و ایجاد گازهای گلخانهای دارند بایستی سهمیهای پرداخت کنند که برای کشوری مانند ایالات متحده که مقام اول را در تولید گازهای گلخانهای دارد هزینه بسیار سنگینی محسوب میشود و اگر آمریکا بخواهد نحوه و سازکار تولیدی خود را متناسب با کاهش این گازها تغییر دهد یقینا متضمن صرف هزینههای سنگین خواهد بود که این مساله برخلاف سیاستی است که آقای ترامپ دنبال میکند. پس ترامپ براساس مقتضیات داخلی کشور خودش تصمیم گرفته است. توافق پاریس ما را مجبور میکند از سال 2024 خسارت ایجاد گازهای گلخانهای بپردازیم نکته دیگر این است که ما هم رفتهایم و این توافقنامه را امضاء کردهایم، اکنون هرچند موضع آقای ترامپ تائید یا تکذیبی بر این اقدام ما نیست اما واقعیت این است که ما با تحریمهای ظالمانه مواجه هستیم، مفهوم این تحریمهای ظالمانه این است که شرایط تولید را در کشور ما هزینهبر میکند و بنابراین برای ما مقدور نخواهد بود تا سال 2024 که در این توافقنامه وعده دادهایم شرایط تولید گازهای گلخانهای خودمان را با زیست سبز هماهنگ کنیم و در این صورت طبق توافقنامه باید به نسبتی که در ایجاد گازهای گلخانهای سهم داریم خسارت بپردازیم. میشد به جای امضا سریع توافقنامه تاکید کنیم ابتدا باید تحریمها در انتقال تکنولوژی برداشته شود مثلا در همین توافقنامه تاکید شده است که کشورهای قدرتمند میبایستی تا سال 2020، 100 میلیارد دلار به کشورهایی که توسعهنیافتهاند کمک کنند تا آنها بتوانند خودشان را با تکنولوژیها و تغییرات صنعتی لازم سازگار کنند؛ حال آیا ما از زمره دریافت کنندگان بودهایم؟ قطعا اینگونه نیست. ما میتوانستیم به جای اینکه توافقنامه را سریعا امضاء کنیم تاکید کنیم که ما آمادگی پیوستن به این توافق را داریم مشروط بر اینکه مشکل تحریمها که بخشی از آن انتقال تکنولوژی است مرتفع شود. ما نمیتوانیم از منابع مالی بلوکه شده در بانکها برای راهاندازی صنایعمان استفاده کنیم چه برسد به اینکه صنایع بهرهور کنیم ما همین الان نمیتوانیم از منابع مالی که در بانکها بلوکه شده برای راهاندازی صنایعمان استفاده کنیم چه برسد به اینکه بخواهیم این صنایع را کارآمد کنیم یا با استفاده از تکنولوژیهای روز بهرهوری آنها را بالا ببریم و آنها را سازگار با محیط زیست اداره کنیم؛ پس اگر قرار باشد با این روند تا 4-5 سال دیگر هم تحریمها برای ما ادامه پیدا کند بایستی در سال 2024 سالانه میلیاردها دلار به واسطه عقبماندگی صنایعمان به سازوکار این توافقنامه خسارت بپردازیم البته ما نمیتوانیم براساس موضع آقای ترامپ بگوئیم که کار ما درست بوده که رفتیم توافقنامه را امضاء کردیم آقای ترامپ متناسب با نیازها، منافع و مصالح خود این عمل را انجام داده است. نکته دیگر فرصتی است که باید از آن استفاده کنیم؛ فرصت هم این است، موضع آقای ترامپ در مورد توافق پاریس که پرچمدار نظام لیبرالی و سرمایهداری است نشان میدهد آمریکاییها تهدید علیه صلح، امنیت و محیط زیست هستند و براساس آن باید بر روی مساله آمریکا هراسی به جای ایران هراسی مانور دهیم و نشان دهیم این آمریکا است که عامل تهدید است نکته دوم اینکه امروز این آمریکا است که در گروه کشورهای غربی منزوی شده نه ایران و اکنون آمریکاییها هم به دلیل موقعیت جغرافیایی و همچنین به دلیل نوع رفتار سیاسی در انزوا قرار دادند که باید بر روی آن موضع هم مانور بدهیم. باتوجه به ایراداتی که درباره توافق پاریس گفتید آیا امکان خروج از این توافق به همین راحتی که آمریکا انجام داد برای ایران هم وجود دارد؟ ظهرهوند: امکان خروج از توافق وجود دارد ولی همان وضعیتی را پیدا میکنیم که علیه آقای ترامپ به وجود آمد یعنی برای ما هم پیامدهای سیاسی در این قضیه وجود دارد. توافقات اینگونه که همه کشورها میآیند و نشست توافق را برگزار میکنند اما اولا قابل تحفظ (حق شرط) نیست، بعد هم اینکه این توافقات براساس اجماع صورت میگیرد یعنی کسی که در آن جلسه نشسته یا مخالف است و یا موافق، اگر مخالف است که باید برود بیرون ولی کسانی که در جلسه نشستهاند و مخالفتی را هم اعلام نکردهاند یعنی موافقتنامه را پذیرفتهاند و بنابراین نیاز به مصوبه مجالس این کشورها ندارند. مانند NPT که در سال 1995 چند کشور مانند پاکستان، هند و کره شمالی بودند که اعلام مخالفت کردند و جلسه را ترک کردند و این مساله برای آنها هیچ پیامدی که نداشت هیچ حتی برای آنها تبدیل به فرصت هم شد تا کارهای خود را پیش ببرند اما ما در جلسه نشستهایم و زمانی که مینشینیم و قانون به صورت اجماع مصوب میشود یعنی دیگر یک قاعده آمره است و ما هم میبایستی در آن چارچوب باشیم و خروج از این توافق هم مانند NPT برای ما پیامدهای سنگینی خواهد داشت. عاقلانه این بود که ما وارد این توافق نمیشدیم یا اینکه حق شرط خاصی مطرح میکردیم؟ ظهرهوند: ما بایستی در آن جلسه مطرح میکردیم که مساله به نام تحریمها را داریم و تا زمانی که این مساله را حل نکنید نمیتوانیم در این موضوع حرکت فعال و همسو داشته باشیم. بالاخره واقعیت این است که کره زمین خانه مشترک ماست و ما بایستی در این رابطه یک رفتار مسئولانه داشته باشیم اما نمیتوان مسئولیت تعریف و تحمیل بشود اما اراده طرف مقابل را بگیرند وقتی که شما به کشوری تحریم را تحمیل میکنید این تحمیل تحریم به معنای تحمیل اراده است، وقتی شما نمیتوانید از حساب بانکیتان پول برداشت کنید و وقتی که نمیتوانید تغییرات مناسب را در کشور انجام دهید پس فاقد اراده هستید وقتی هم اراده شما را گرفتند طبیعتا نمیتوانند از شما مسئولیت بخواهند. ما اتفاقا باید نشست پاریس را به فرصتی برای اعلام مواضع خودمان تبدیل میکردیم یعنی ضمن اینکه از نفس این کار پشتیبانی میکردیم میگفتیم برای اینکه تعهدات ما اجرایی شود بایستی از اراده و اختیار لازم برخوردار شویم اما تحریمها برای ما محدودیت ایجاد کرده است. توافقنامه پاریس مانند سند 2030 ما را به سمتی میبرد که غربی ها اراده کرده اند
ظهرهوند: این که موضوع را احاله به برجام کنید درست نیست، ما برجام را اجرا کردیم آنها هم بهانههای خاص خودشان را میآوردند و بخشهایی دیگر از اهداف خودشان را مطرح میکنند؛ ما باید کلیت موضوع تحریم را زیر سوال میبردیم و میگفتیم که نمیشود صرفا این موضوع بدون برداشته شدن تحریمها اجرایی شود. ببینید تکنولوژی هستهای یک سوخت پاک است اما ما امروز در همین سوخت پاک هم مشکل داریم، حالا وقتی شما وارد عرصههای دیگری مانند پتروشیمی، پالایشگاه و سوختهای فسیلی میشوید هم زیر سوال برده میشود. عرض من این است که ما چرا باید کاری را انجام دهیم که در یک چنین روزی قابل تفسیر باشد. این ادبیات روح و جسم توافقنامه هم موضوعی جدید التولیدی است، روح توافقنامه یعنی همان مفهوم انتهایی که قرار بود در توافقنامه به آن برسیم حالا یا ما واقعا این روح را کشف میکنیم و در شکل دهی به این نقطه عزیمت سهم داریم و یا اینکه نداریم و قرار است ما را مانند سند 2030 به این سمت ببرند یعنی بلایی سر ما میآورند که آن کسی که سند را تولید کرده میداند چکار کرده ولی ما چون متاسفانه در تولید اسناد سهم و نقشی نداریم بنابراین در روح آن هم هیچ ورودی نداریم. کسانی میتوانند بر روح اسناد اشراف داشته باشند که در تولید سند هم نقش داشته باشند چون سند را براساس نیازها و الزامات خودشان شکل میدهند. توافقپاریس مانند NPT است که ما به تکالیف ملزم میشویم اما از برخورداریهای آن بهرهمند نمیشویم بحث این است کشوری که در تحریم است نمیتواند به اینجور توافقنامهها بپیوندد اصلا ذات این مساله با هم متناقض است، نکته اصلی ما هم در همین است اگر قرار بوده شما بروید به توافقنامه بپیوندید بالاخره یک سری الزاماتی دارد و یکی از الزامات هم این است که دست شما باز باشد و با فراغ بال بتوانی مدیریت کنید و شرایط خودتان را پیاده کنید وقتی که شما قدرت اعمال شرایط را ندارید چگونه میخواهید توافقنامه را اجرا کنید؟ نتیجه امضای چنین توافقی میشود چیزی مانند NPT که ما به تکالیف ملزم میشویم اما از بهرهمندیها و برخورداریهای آن بهرهمند نمیشویم. گرفتاری در این است که فقط تکلیف به اکثر کشورها تحمیل میشود ولی از برخورداریهای اسناد و توافقات دور میماند. در خود NPT هم جایی محدودیت برای غنیسازی وجود ندارد و ما باید بتوانیم تا 99 درصد هم غنیسازی کنیم ولی الان فقط تکالیف را به ما یادآور میشوند؛ همه اینها ما را برآن میدارد تا در ارزیابی توافقات محور و مبنای را منافع ملی کشور قرار دهیم.