میدان جنگ پشت جبهه/ تلاش ارزشمند سینمای جنگ برای همگامی با ادبیات پایداری

شخصیت پردازی دقیق و پر حس و حال از زنانی که در شهرک شهید کلانتری حامی حضور مردانشان در جبهه ها بودند کار بسیار سختی است. روایت تلخی در عین حماسه چیزی است که قیدی با احتیاط به سمت آن حرکت کرده و غافلگیری های مناسبی هم دارد مثل صحنه شهادت فرزند در بیمارستان که با جاگذاری های درست در عین باور پذیری تاثیرگذاری عمیقی دارد.

کد خبر : 678270
سرویس فرهنگی فردا؛ محمد مهدی شیخ صراف: ویلایی ها یک اتفاق تازه در سینمای ایران است. طی سه دهه گذشته آثار بسیاری با موضوع و سوژه های مربوط به هشت سال جنگ ایران و عراق در سینمای ایران ساخته و نمایش داده شده که فیلمهای شاخص آن سهم قابل توجهی در بین بهترین آثار تاریخ سینمای ایران نیز دارند. اما سبک فیلم سازی و نوع نگاه به دفاع مقدس در سینمای ایران تغییرات چشمگیری داشته که در سالهای اخیر بیشتر هم شده است. دور شدن هرچه بیشتر از میدان جنگ و خط مستقیم درگیری و پرداخت آنچه پشت جبهه در شهرها و روستاهای کشور تحت تاثیر جنگ رخ می داد جزو ویژگی هایی است که آثار متاخر این سبک بیشتر و دقیق تر به سمت آن حرکت می کنند.
بعد از اینکه نسل اول فیلمسازان جنگ یا از میان ما رفتند (مثل مرحوم ملاقلی پور) یا جنگ را از سینمای خود کنار گذاشتند (مثل حاتمی کیا، شورجه، شمقدری، تبریزی، درویش...) حالا نسل جوان کارگردان‌ها به سراغ آن رفته اند تا جنگ را از زاویه خود روایت کنند. هرچند در این مسیر تجربه های ناموفق مثل دموکراسی در روز روشن (علی عطشانی)، سیزده59 (سامان سالور) و حتی فاجعه ای مثل حکایت عاشقی (احمد رمضان زاده) هم رقم زده شد اما محمد حسین مهدویان (با ایستاده در غبار) و نرگس آبیار (با شیار 143 و نفس) و حتی پوریا آذربایجانی (اروند) گامهای درخشان و بزرگی در این راستا برداشتند تا اکنون که شاهد نمایش ویلایی ها اولین ساخته منیر قیدی بر پرده سینما هستیم. اثری که چه از زوایه نگاه به جنگ، چه شیوه روایت و انتخاب سوژه ویژگی های خاصی دارد. این بار به زمان جنگ می رویم. اما نه در شهر و روستاهای دور از جنگ و نه در خط مقدم بلکه نقطه ای میان این دو. جایی از پشت جبهه که از همه جا به جبهه نزدیک تر است. جایی که همسران و فرزندان مردان جنگ با همه تفاوت های ظاهری و شخصیتی شان با حس مشترک «انتظار» در کنار هم زندگی می کنند. هربار که ون خاکی رنگ سر و کله اش پیدا می شود همه نگران اند که مبادا خبر شهادت کسی را با خود آورده باشد.
ورود ما به فیلم به همراه خانواده ای است که اختلاف درونی آنها به متن فیلم می آید و سرانجام آن همان نتیجه گیری فیلم است. همسری که می خواهد برود و بچه هایش را هم با خود ببرد در مقابل مادری که سعی می کند او و نوه ها را در انتظار پسرش نگه دارد. قیدی با فیلم خوش ساخت ویلایی ها به نوعی سبک آبیار در شیار 143 و نفس را ادامه می دهد. با همان دقت در جزییات و حوصله در روایت. البته سوژه بکر و فضاسازی منحصر به فرد ویلایی ها که با پژوهش از دل واقعیت بیرون آمده توانسته توجه ها را به سمت خود جلب کند. در این میان سایر جزئیات مثل حمله های هوایی، تفاوت جزئی زندگی هر خانواده ساکن شهرک، صحنه های تلاش جمعی برای تدارک کمک به جبهه و حتی کشیده شدن پای شخصیت ها به بیمارستان مجروحین جنگ جزو زوایه های نادیده هشت سال دفاع مقدس در سینما هستند.
اما بر خلاف سینما چیزی که به آن عنوان هایی مانند جنگ زنانه و روایت زنانه از جنگ داده است سالیان سال است که در حوزه کتاب و ادبیات ریشه دار است و اتفاقا کتابهای مربوط به آن جزو پرفروش ترین کتابهای تاریخ کشور بوده اند. هرکسی که کتاب «دختر شینا» را خوانده باشد قطعا با دیدن ویلایی ها به یاد بخشی از آن کتاب خواهد افتاد. یا هر کس که کتاب «دا» را به یاد داشته باید با دیدن این فیلم از خاطرش خواهد گذشت که ای کاش فیلم سینمایی از آن کتاب هم ساخته می شد. اما پیش تر از همه اینها مجموعه کتابهای «نیمه پنهان ماه» و اینک «شوکران» از مجموعه روایت فتح جای پای روایت زنانه از همسران شهدا و رزمندگان را در حوزه ادبیات محکم کرده است. نتیجه ساخت نسخه سینمایی یکی از مشهورترین و درخشان ترین این کتابها به نام «دلتنگی های عاشقانه» با بازی محمدرضا فروتن و میترا حجار که به زندگی شهید منوچهر مدق اختصاص داشت چیزی نزدیک به یک فاجعه بود، اما بر خلاف آن ویلایی ها بسیار به قاعده ساخته شده است.
منیر قیدی با بهره گیری از حضور طنازطباطبایی و پریناز ایزدیار حتی بار دیگر توانست ثریا قاسمی سالخورده اما تمام ناشدنی را به کسب سیمرغ بلورین نقش مکمل زن جشنواره برای این فیلم برساند. شخصیت پردازی دقیق و پر حس و حال از زنانی که در شهرک شهید کلانتری حامی حضور مردانشان در جبهه ها بودند کار بسیار سختی است. روایت تلخی در عین حماسه چیزی است که قیدی با احتیاط به سمت آن حرکت کرده و غافلگیری های مناسبی هم دارد مثل صحنه شهادت فرزند در بیمارستان که با جاگذاری های درست در عین باور پذیری تاثیرگذاری عمیقی دارد. با تمام این اوصاف اما موقع خروج از سالن سینما فکر می کردم که ای کاش در آن سکانس خوش ساخت حمله هوایی و جنبه شاعرانه زیبایی هم داشت لااقل یک نفر شهید می شد تا فیلم از حالت محتاطانه خارج شود و درخشان تر از چیزی که هست از کار دربیاید.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: