پسر معتادم من را برای قتل همسرم تحریک کرد
مرد بدگمانی که تحتتأثیر حرفهای پسر معتادش، همسرش را به قتل رسانده، پای میزمحاکمه حاضر شد.
روزنامه جوان: مرد بدگماني كه تحتتأثير حرفهاي پسر معتادش، همسرش را به قتل رسانده، پاي ميز محاكمه حاضر شد. به گزارش خبرنگار ما، هشتم خرداد ماه سال 94، مأموران پليس از قتل زن ميانسالي به نام ليلا در مارليك كرج باخبر و راهي محل شدند. زن همسايه كه ماجرا را به پليس خبر داده بود، گفت: از خانه همسايهمان ليلا صداي دعوا بلند شد. خودم را به خانهشان رساندم كه در بسته بود. هر چه زنگ زدم كسي در را باز نكرد. لحظاتي بعد شوهر ليلا با لباسهاي خون آلود در را باز كرد. وقتي وارد شدم با جسد ليلا مواجه شدم. با انتقال جسد به پزشكي قانوني، شوهر مقتول كه مردي 47ساله به نام احمد بود، بازداشت شد. او در بازجوييها با اقرار به جرمش گفت: با همسرم اختلاف داشتم و مدتي بود با هم قهر بوديم. روز حادثه با ادعاهاي پسرم، داريوش به او مشكوك شدم. همين سوءظن بهانهاي براي درگيري شد و در آن درگيري او را به قتل رساندم. با اقرارهاي متهم و كامل شدن تحقيقات احمد روانه زندان شد و اين پرونده جهت رسيدگي به شعبه دهم دادگاه كيفرييك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي قربانزاده قرار گرفت. بعد از اعلام رسميت جلسه رئيس دادگاه به دليل صغير بودن دو نفر از اوليايدم درخواست قصاص از سوي معاون اول قوهقضائيه را قرائت كرد. يكي از فرزندان مقتول نيز در مراحل دادسرا اعلام رضايت كردهبود و ديگر اوليايدم نيز درخواستش را پيگيري نكرده بود. سپس متهم بنا به دستور رياست دادگاه در جايگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتيم و مدتي بود كه با هم صحبت نميكرديم. حاصل زندگي ما چهار فرزند پسر بود. پسر بزرگم - داريوش - معتاد به مواد مخدر بود و با دختري كه او هم اعتياد داشت، ازدواج كرده بود. آنها درآمد زيادي نداشتند به همين دليل پسرم هرازگاهي به منزل ما ميآمد و به بهانههاي مختلف از ما پول ميگرفت، اما ليلا به خاطر اعتياد آنها براي پول دادن سختگيري ميكرد. متهم در خصوص روز حادثه گفت: آن روز در خانه استراحت ميكردم كه داريوش دوباره براي گرفتن پول به خانه ما آمد. همسرم عصباني شد و با داد و فرياد شروع به بدگويي از عروسمان كرد. من كه در اتاق ديگري صداي مشاجره آنها را ميشنيدم ناگهان با حرفهاي پسرم شوكه شدم. او به مادرش ميگفت ميدانم با افراد غريبه در ارتباط هستي و... ليلا پس از شنيدن اين حرفها او را از خانه بيرون كرد. بعد از رفتن داريوش عصباني از اتاق بيرون آمدم و با همسرم درگير شدم. وقتي درباره حرفهاي پسرم از ليلا سؤال كردم با پرخاشگري و بياعتنايي جوابم را داد. به همين دليل كنترلم را ازدست دادم و با چاقو چند ضربه به او زدم. او در آخرين دفاعش گفت: از قتل همسرم پشيمانم و از قضات دادگاه تقاضا دارم به خاطر دو فرزند خردسالم مرا ببخشند. نميخواهم آنها براي هميشه در بهزيستي زندگي كنند. در پايان اين جلسه هيئت قضايي براي صدور رأي وارد شور شد.