قتل به خاطر تأمین هزینههای ٣ فرزند
مرد جوانی که به خاطر فقر شدید و تأمین هزینههای سه فرزندش مرتکب قتل شده است، در حالی از اولیای دم برای پرداخت دیه مهلت گرفته است که همسرش میگوید هرچه داشتهاند فروختهاند و هنوز نتوانستهاند مبلغ درخواستی دیه را تأمین کنند.
با توجه به این گفتهها بود که مأموران در یک قرار صوری این مرد را دستگیر کردند. متهم که حسین نام داشت، به قتل راننده تریلر اعتراف کرد و گفت: من به خاطر فقر مالی شدیدی که داشتم مرتکب قتل و سرقت شدم. من سه فرزند دارم و نمیتوانم هزینه زندگی آنها را تأمین کنم؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم هرطور شده است پول به دست آورم. روز حادثه بهعنوان مسافر در یک بیابان که فقط جاده ترانزیت داشت و کامیون از آن عبور میکرد، ایستادم و دست تکان دادم. راننده تریلر ١٠چرخ توقف و من را سوار ماشینش کرد تا من را جایی برساند. در راه با هم صحبت کردیم و متوجه شدم ماشین مال خودش است به همین خاطر با اسلحهای که از قبل تهیه کرده بودم یک گلوله به پیشانی او شلیک کردم و او را کشتم. سپس خودم پشت فرمان نشستم و به بیابانی رفتم و در آنجا جسد متهم را به آتش کشیدم و با ماشین فرار کردم.
به گفته همسر این متهم اولیای دم در آخرین تصمیم خود دو هفته زمان دادهاند تا مبلغ کامل درخواستی آنها را که ٢٥٠ میلیون بوده است، فراهم کنند اما آنها توان فراهمکردن این مبلغ را نداشتند. این زن گفت: هر کار کردیم نتوانستیم بیش از ١٦٠ میلیون فراهم کنیم و هنوز ٩٠ میلیون کم داریم. آن زمان که شوهرم با سند آزاد شد، قرار بود با معرفینامهای که زندان به من میدهد ٢٠٠ میلیون تومان از بانک صادرات وام بگیرم تا مبلغ فراهم شود اما چون سند خانه شهر نداشتیم، نتوانستیم آن وام را بگیریم، ما در روستا زندگی میکنیم و سند خانهمان به اندازه وام ٢٠٠میلیونی نمیارزد. این ١٦٠ میلیون را هم با هزاربدبختی فراهم کردیم، ٢٤ میلیون را از بانک صادرات مرودشت وام گرفتیم، ٢٦ میلیون را یک خیّر در اردکان به ما داد و ٢٦ میلیون هم یک خیّر در تهران و ٦٠ میلیون را هم مادرشوهرم با فروش یک زمین کشاورزی که ارثیه شوهرش بود، به ما داد و بقیه پول را هم با قرض جور کردیم اما دیگر بیشتر از این نمیتوانیم جور کنیم و برای همین از خیران سراسر کشور میخواهم کمکم کنند تا بچههایم یتیم نشوند. این زن گفت: شوهرم الان ٤٤ سال دارد و در زندان همه از او راضی هستند و من هم در همه این سالها از او راضی بودم؛ اگر شوهر بدی بود از او طلاق میگرفتم، ما سه فرزند داریم که پسر بزرگم ٢٢ساله است و یک دختر ١٨ساله و یک پسر هشتساله هم داریم. پسر کوچکم هر بار که از مدرسه میآید گریه میکند که همکلاسيهایم به من گفتند پدرت قاتل است، او عکس پدرش را به دیوار خانه زده است و همکلاسیهایش را آورده و گفته پدرم در زندان کار میکند. تو را به خدا خیران کمکم کنند تا بچههایم یتیم نشوند. به خدا نمیدانم چرا شوهرم این کار را کرده است؛ من فکر کردم یکی دیگر قتل را مرتکب شده و انداختهاند گردن شوهرم اما او خودش گفت من کشتهام. شوهرم شش برادر و سه خواهر دارد و آنها هم هرچه داشتند به ما کمک کردند و آن زمین کشاورزی که فروختیم ارثیه آنها هم بوده است. شوهرم راننده جاده بود و نمیدانم چرا این کار را کرد.