قاتل نانوا به قصاص محكوم شد
شاگرد نانوا كه بعد از مشاجرهاي سخت با صاحبكارش او را به قتل رسانده بود، روز گذشته محاكمه و به مرگ محكوم شد.
روزنامه جوان: بيستونهم خردادماه سال 95، مأموران پليس از مرگ مشكوك مرد ميانسالي در يكي از بيمارستانهاي شهرري باخبر و راهي محل شدند. جسد متعلق به يعقوب 55 ساله بود كه با ضربه چاقو به سينهاش مجروح و در انتقال به بيمارستان فوت شده بود. يكي از شاهدان به پليس گفت: يعقوب مغازه نانوايي داشت و آن را در اختيار جواني به نام مرصاد گذاشته بود. روز حادثه آنها با هم درگير شدند و حين درگيري مرصاد با چاقو ضربهاي به سينه يعقوب زد و پاي خودش نيز زخمي شد. بلافاصله يعقوب را به بيمارستان رسانديم، اما به خاطر شدت جراحات فوت كرد. مرصاد هم براي مداواي پايش در بيمارستان ديگري بستري است. با اين توضيحات مأموران به آدرس بيمارستاني كه مرصاد 24 ساله در آن بستري بود، رفتند و او را بازداشت كردند. او به قتل اعتراف كرد و گفت كه يعقوب را به خاطر سختگيريهايش به قتل رسانده است. متهم بعد از اقرار به قتل روانه زندان شد و پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه 11 دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و متهم روز گذشته مقابل قاضي متين راسخ پاي ميز محاكمه قرار گرفت. ابتداي جلسه بعد از قرائت كيفرخواست، پسر مقتول در جايگاه گفت: متهم به پدرم مديون است. او مغازهاش را در اختيار مرصاد قرار داد و در اين مدت براي او پدري كرده بود، اما مرصاد قدرنشناسي كرد. برايش درخواست قصاص دارم. در ادامه جلسه ديگر اوليايدم نيز درخواست قصاص كردند. سپس متهم بنا به دستور رئيس دادگاه در جايگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: علاقهاي به درس نداشتم و كار مناسبي هم در شهرستان پيدا نكردم به همين دليل تصميم گرفتم به تهران بيايم. يكسال قبل كه از شيروان به تهران آمدم در نانوايي مشغول كار شدم و هر چند ماه يكبار پيش خانوادهام ميرفتم. در اين يكسال با مقتول خصومتي نداشتم و تنها گاهي به خاطر سختگيريهايش با او بحث ميكردم، اما انگار مدتي بود دچار سوءتفاهم شده بود و ميگفت پشتسر من حرف ميزني. چند بار به خاطر رفتارهايش با اوصحبت كردم، اما قانع نشد. او در خصوص قتل گفت: ميخواستم نانوايي را براي چند روزي تعطيل كنم و بعد از ششماه به ديدن خانوادهام بروم، اما مقتول مثل هميشه سختگيري كرد و اجازه نداد. اين بهانهاي شد تا با هم درگير شويم. در آن درگيري مقتول با دسته تي به من حمله كرد من هم با چاقويي كه از قبل تهيه كرده بودم يكضرب به سينه او زدم و در آن حادثه پاي خودم نيز زخمي شد. او درباره همراه داشتن چاقو گفت: چون در تهران غريب بودم و يكبار در شهرري با زور پولهايم را دزديده بودند، هميشه چاقو همراهم بود. متهم در آخرين دفاعش گفت: برادرم و سهخواهرم ازدواج كرده بودند و قرار بود خانوادهام براي من به خواستگاري بروند كه اين ماجرا پيش آمد و به زندان افتادم. من فقط براي دفاع از خودم دست به چاقو شدم. در اين يكسالي كه زندان بودم خانوادهام به خاطر دوري راه خيلي اذيت شدند و خودم نيز چند ماه قبل تحت فشارهاي عصبي در زندان سكته قلبي كردم. از اوليايدم ميخواهم، مرا ببخشند. در آخر هيئت قضايي بنا به درخواست اوليايدم متهم را به قصاص محكوم كرد.