تدبير در برابر ترس از تغيير
ترس از تغيير يكي از سدهايي است كه در برابر موفقيت وجود دارد. افرادي كه از تغيير ميترسند نميتوانند حتي در برابر شرايط بدي كه پيش رويشان وجود دارد، تصميم بگيرند تا شرايط را تغيير دهند.
روزنامه جوان: ترس از تغيير يكي از سدهايي است كه در برابر موفقيت وجود دارد. افرادي كه از تغيير ميترسند نميتوانند حتي در برابر شرايط بدي كه پيش رويشان وجود دارد، تصميم بگيرند تا شرايط را تغيير دهند. از سوي ديگر ذات تغيير ميتواند ثبات و آرامش دنياي پيرامون ما را به هم بريزد و اين به همريختگي در ثبات و عادتهايمان موجب ميشود تا تغيير در ذات خود با ترس آميخته باشد. ترس از تغيير افراد را به روزمرگي ميكشاند و تكرار روزمرگيها به معناي مرگي تدريجي در بستري است كه خودمان زمينهساز شكلگيري آن بودهايم، اما اين ترس ريشههايي روانشناختي دارد و هنگامي كه از فرد به سطوح اجتماعي تسري مييابد، ريشههاي جامعهشناختي هم به آن اضافه ميشود. در نهايت جامعهاي شكل ميگيرد كه در برابر تغيير به شدت مقاومت ميكند؛ چراكه همواره نگران است و ميترسد با تغيير آرامش دنياي پيرامونياش كه شايد با تعريف ذهنياش از مطلوب كيلومترها فاصله دارد، اما توانسته به هر شكلي كه بوده خود را با آن تطبيق دهد، بيش از اين به هم بريزد و به جايي برسد كه ديگر قابلتحمل نباشد. روي ديگر ماجراي مقابله با تغيير هم به استدراج برميگردد. بيترديد اگر به يكباره همه چيز دگرگون شود، افراد و جامعه تابآوريشان را در برابر هجوم مشكلات از دست ميدهند، اما وقتي مشكلات اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي مرحله به مرحله افزايش يابد، حتي اگر اين مشكلات و چالشها از خطوط قرمز عبور كنند، باز هم براي مردم عادي جلوه ميكند و آنها بدون كوچكترين واكنشي به آنچه پيرامونشان روي ميدهد به روزمرگيشان ميپردازند. در برابر گراني همهروزه اقلام مصرفي بدون كوچكترين مقاومتي مصرفشان را پايين ميآورند. وقتي كارخانهها و واحدهاي توليدي يكي پس از ديگري تعطيل و جمعيت بيكاران افزايش مييابد و سفرهشان كوچك و كوچكتر ميشود و زندگيهاي مشترك به واسطه معضلات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي از هم ميپاشد، هيچ مطالبهاي از دولت ندارند و در نهايت به براي تحمل بهتر مصائب و مشكلات در لاك اعتياد و فساد و فحشا فرو ميروند، زيرا از تغيير ميترسند و پسزمينههاي تاريخي ذهنيشان از تغيير اين ترس را تقويت ميكند. حكايت انتخاب دوباره رئيسجمهورها براي چهار ساله دوم و با آرايي بسيار بيشتر از دور نخست و آن هم در شرايطي كه بسياري از نشانههاي آشكار نارضايتي عمومي را ميتوان در جامعه به شكلي علني ديد هم حكايت ترس و نگراني مردم از تغيير ارزيابي كرد و اين ترس با فضاي حاكم بر مناظرههاي انتخاباتي و بيان آشكار تخلفات كانديداها به نفع كانديداي حاكم تشديد شد. بيترديد درصد بالايي از 23 ميليون نفري كه آرايشان را در سبد رأي روحاني انداختند تا يك بار ديگر بر مسند رياست جمهوري تكيه بزند، به واسطه ارادت به روحاني پاي صندوقهاي رأي نرفتند. همانگونه كه انتخاب رئيسجمهور دولت نهم در انتخابات دوره دهم با آراي بيشتر از دور اول نشانه عملكرد بينظير وي نبود و همچنين در دولت اصلاحات و دولت سازندگي شاهد اين تكرار بوديم و نكته قابل تأمل اينجاست كه بعد از يك دوره هشت ساله يك جناح ميتوان چشم انتظار پيروزي جناح مقابل بود. اين بار هم همانگونه كه قابل پيشبيني هم بود، مردم با اكثريت آرا حسن روحاني را به عنوان رئيسجمهور خود پذيرفتند، اما اين به معناي مهر تأييد بر عملكرد وي نيست. براي ارزيابي نمره مردم و جامعه به عملكرد روحاني بايد چهار سال ديگر صبر كنيم. انتخاب رئيسجمهور بعدي كشور با سپري شدن دوره هشت ساله دو دولت قبلي است كه تعيين ميكند مردم چقدر از وضع موجود راضي بودهاند.