تحلیل نتیجه انتخابات ریاستجمهوری بدون سانسور!/ از پذیرش شکست تا رأی اپوزیسیون به روحانی
اکثریت مردم «نه به روحانی» را قبول نکردند و در مقطع کنونی نیاز به «تغییر» در مدیریت اجرایی کشور را ضرورت ندانسته و «با روحانی تا 1400» را ترجیح دادند و این واقعیتهایی است که باید مورد پذیرش مخالفین قرار گیرد.
سرویس سیاسی فردا: پرونده دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری با کسب اکثریت آرا توسط حسن روحانی بسته شد اما بررسی نتایج آرا، گویای واقعیتهای تلخ و شیرینی است که باید بدون خودسانسوری مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد:
۱) اکثریت مردم «نه به روحانی» را قبول نکردند و در مقطع کنونی نیاز به «تغییر» در مدیریت اجرایی کشور را ضرورت ندانسته و «با روحانی تا 1400» را ترجیح دادند و این واقعیتهایی است که باید مورد پذیرش مخالفین قرار گیرد.
۲) اگرچه در فرهنگ دینی و اسلامی، مفهوم شکست در زمان عمل به تکلیف معنا و مصداق ندارد اما مخالفان روحانی باید در چارچوب قواعد سیاسی اعتراف به شکست کنند هرچند این شکست در فضایی از دروغپردازیها، تخلفهای انتخاباتی و بیانصافیهای رقیب بوده باشد. اگرچه پیروز انتخابات مردم بودند اما شکست احتمالی هم متعلق با آنان خواهد بود چرا که مخالفان، آنچه شرط بلاغ بود با جامعه در میان گذاشتند و این مردم بودند که راه دیگری را برگزیدند!
۳) بیشک با توجه به برخی از اظهارات تند و رادیکال نامزد پیروز انتخابات در ایام تبلیغات و انتقادها و تعریضهای وارد شده به نهادهای انقلابی و مطرح کردن وعدههای ضدامنیتی، بخشی از آرای روحانی را باید به حساب مخالفان نظام گذاشت که رأی به روحانی را فرصتی برای تحقق خواستههای خود دانستهاند!
۴) در انتخابات اخیر -برخلاف مصلحتها- دوقطبی کاملاً شفافی بوجود آمده بود و مردم به مدد مناظرات تلویزیونی، تبلیغات رسانهای، فضای باز و فراگیر شبکههای اجتماعی و تجربه ملموس عملکرد دولت روحانی بر زندگی شخصی خود، با «آگاهی و شناخت» نامزد مورد نظر خود را در مقایسه با رقیب انتخاب کردند؛ به عبارت دیگر اکثریت مردم دیدگاهها، استدلالها و ادعاهای طرف مقابل در خصوص وضعیت بحرانی موجود و مشکلات چهارساله دولت یازدهم را با آگاهی و شناخت نپذیرفتند و یا باور نکردند.
۵) هیچگاه اکثریت دلیل بر حقانیت نبوده و نیست بلکه صرفاً دلیل بر مطلوبیت است. رأی اکثریت مردم به روحانی الزاماً به معنی حقانیت و تأیید عملکرد و ادعاهای مطرح شده از سوی وی و یا رد دیدگاههای مخالفان نباید تفسیر شود؛ بلکه صرفاً رأی مردم نشان داد عملکرد و ادعاهای روحانی از مطلوبیت و رضایت بیشتری برای آنها برخورد است؛ خواه با واقعیت و حقانیت منطبق باشد خواه نباشد.
۶) مردم چه بخواهند و چه نخواهند رأیشان هم نشاندهنده رضایتشان از وضعیت موجود است و هم نشان میدهد امید بهبود وضعیت آینده کشور را در توانمندیهای روحانی و تیمش تشخیص دادهاند. پس گلایه از امروز و یا پشیمانی در فردا را باید در عملکرد خود در 29 اردیبهشتماه 96 جستجو کنند نه در ناکارآمدی نظام و انقلاب!
۷) اکثریت مردم به وعدهها و ادعاهای روحانی بیشتر از رقبای وی «اعتماد» کردند اما دلیل سلب اعتماد مردم به طرف مقابل یا در موفقیت تاکتیک رقیبهراسی وی بود یا در سابقه رفتاری آنان در گذشته برمیگردد که در هر صورت باید در تعامل با بدنه اجتماعی جامعه تجدیدنظر جدی صورت گیرد.
۸) هرچند حق انتقاد از وضعیت موجود و دولت جدید برای رقبای روحانی و مخالفان وی محفوظ است اما از انصاف و عقلانیت به دور است نامزد پیروز و طرفدارانش -همچون ایام تبلیغات- همچنان در نقش اپوزیسیون حاضر باشند و ناکارآمدی و عدم تحقق وعدههایشان را به «نگذاشتنها» حواله کنند و باید بدانند در دولت جدید، «دولت قبل» دیگر آن دولت قبل نیست!
۹) در این دوره از انتخابات همه آنچه مخالفان روحانی برای اقناع افکار عمومی و همراهی جامعه در توان داشتند را انجام دادند، از ائتلاف حداکثری گرفته تا حمایتهای همه جانبه شخصیتهای سیاسی و مذهبی. لذا نتایج آرا به خوبی سقف «وزن سیاسی» آنان را نشان میدهد و صرفاً دلیل شکست را در عدم موفقیت در جلب آرای غیرسیاسی و خاکستری جامعه یا «وزن اجتماعی» باید جستجو کرد.
۱۰) اگرچه تبدیل رقابتها به رفاقتها پس از انتخاباتها امری ضروری و پسندیده است و فضای انتخاباتی باید به فضای همدلی و همراهی تبدیل شود اما تفاوت بنیادین در دیدگاههای طرفین انتخابات، فرصت و دستاورد مناسبی برای جریان انقلابی است که همچنان موضع نقادانه خود را برای تغییر وضعیت به نفع مردم در دولت جدید منسجمتر و قدرتمندانهتر از گذشته تا تحقق و شکلگیری «دولت اسلامی» در آیندهای نزدیک ادامه دهد.
۱۱) جمله مشهوری از رییسجمهور اسبق در نوشتهها نقل میشود که در جایی گفته بود «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که لطمه خواهد خورد» این را برخی افراد به عنوان خطا و سخن ناصواب نقل میکردند. اما این حرف را پیش از ان شهید مطهری در کتاب «علل گرایش به مادیگری» آورده است. او میگوید: «پرواضح است که چنین روشی [اینکه مفاهیم دینی مساوی با اختناق اجتماعی باشد]، جز گریزاندن افراد از دین و سوق دادن ایشان به سوی ماتریالیسم و ضدّیت با مذهب و خدا و هر چه رنگ خدایی دارد، محصولی نخواهد داشت.» با این مقدمه باید گفت در دوقطبیهای سیاسی هم اگر یک سوی دعوا بتواند خود را نمایندهی آزادی معرفی کند و مخالف خود را نمایندهی اختناق بداند، نتیجه تقریبا معلوم است. چه این دوقطبی واقعی باشد و چه اینکه ساختگی باشد. جریان اصولگرا نتوانسته است نسبت خود را با آزادی معلوم کند. هرچند سابقه روحانی چه پیش از سال ۹۲ و چه در ایام ریاست جمهوری نیز در مقابل منتقدین روشن است و سیاهه برچسبهایی که در دوران ریاست جمهوری و ایام تبلیغات نثار مخالفین کرد مثنوی هفتاد من است. اما به خوبی توانست خود را به عنوان مداقع آزادی، مدافع حقوق زنان و جوانان معرفی کند و مجددا اعتمادشان را جلب کند. اکنون این جریان اصولگرایی است که باید بتواند جامعه را در خصوص این مفاهیم متقاعد کند.