نیازمند دیپلماسی اقتصادی هستیم/ بنگاههای کوچک در ایجاد اشتغال موثرترند
بازار بیش از ۵۰۰ میلیون نفر در منطقه و در همسایگی ما وجود دارد و خارج از منطقه هم پتانسیلی برای عرضه کالاهای خود می توانستیم داشته باشیم که متاسفانه به رغم هزینه هایی که برای حضور خود پرداخت کردیم، از مواهب اقتصادی این حضور برخوردار نشدیم.
کد خبر :
671093
سرویس اقتصادی فردا: یکی از اصلیترین چالشهای انتخاباتی بحث اقتصاد بود. کاندیداها در این خصوص طرح و ایدههای متفاوتی داشتند. در همین خصوص با دکتر مهدی صادقی، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) و کارشناس مسائل اقتصادی به گفتگو پرداختیم.
فردا: چرا اوضاع مردم به لحاظ اقتصادی به گونه ای است که تقریبا کسی از زندگی راضی نیست؟
به دلیل پایین بودن قدرت خرید مردم، شرایط فروش در بازار داخلی چندان مناسب نیست و مردم قدرت خرید سالهای قدیم را ندارند. به ویژه بخشی از این درآمد صرف خرید کالاهای اساسی می شود که این کالاها امروز دچار افزایش قیمت شده است. مانند مواد پروتئینی، مواد لبنی و کالاهایی که جامعه برای امرار معاش خود به آن نیاز دارد. از سوی دیگر کاهش قدرت خرید مردم باعث می شود پتانسیلی که فضای کشور برای خرید کالای ایرانی دارد، کاهش یابد. در حال حاضر بسیاری از کالاهای ساخت داخل نسبتا با کیفیت داریم که تا حدی می توانند با کالاهای خارجی رقابت کنند، اما چون مردم قدرت خرید کافی ندارند، تقاضا
برای این کالاها کاهش یافته است. در کنار این موضوع نبود دیپلماسی فعال اقتصادی این نکته را به ما گوشزد می کند که راهبرد برونگرایی را عملی کنیم و بتوانیم فضای داخل کشور را با فضای بین المللی ارتباط دهیم تا تولیدکنندگان بتوانند کالاهای تولیدی خود را به بازارهای خارجی عرضه کنند.
نیازمند دیپلماسی اقتصادی هستیم
بازار بیش از ۵۰۰ میلیون نفر در منطقه و در همسایگی ما وجود دارد و خارج از منطقه هم پتانسیلی برای عرضه کالاهای خود می توانستیم داشته باشیم که متاسفانه به رغم هزینه هایی که برای حضور خود پرداخت کردیم، از مواهب اقتصادی این حضور برخوردار نشدیم. به این معنی که اگر در بازارهای افغانستان، عراق، پاکستان، ترکیه و... شرایط اقتصادی مناسبی بوده که می توانستیم برخوردار شویم، به جهت عدم شکل گیری دیپلماسی فعال اقتصادی عملاً ظرفیت مربوط به این بازارها را آن طور که باید احیا نکرده ایم. آمارها نشان می دهد ۷۰ درصد صنایع کشور، زیر ۵۰ درصد ظرفیت کار می کنند.
قاچاق معضل بیکاری را چند برابر می کند
وقتی از ظرفیت تولیدی یک کارخانه به صورتی که باید و شاید استفاده نکنید، هزینه ثابت به سمت تولید سرشکن می شود. مقیاس تولید که می تواند بر پایین آوردن قیمت تمام شده تاثیر گذار باشد خود به خود تحت شعاع قرار می گیرد. یعنی ما از مقیاس تولید برای پایین آوردن قیمت تمام شده استفاده نمی کنیم. پس قدرت رقابت کالای داخلی و ایرانی در مقایسه با کالای خارجی دچار مشکل می شود. در کنار این موضوع، درصد قابل توجهی از کالاهایی که وارد کشور می شود به صورت قاچاق بوده است و این مشکل را دو چندان می کند. یعنی وارد کننده هزینه مورد نیاز را به دولت پرداخت نمی کند و کالایی را با قیمتی بسیار
نازل وارد بازار می کند و اولا رانت قابل توجهی را متوجه خود می کند. ثانیا این کالا که با قیمت تمام شده بسیار پایین به صورت وارداتی در بازار داخل آمده، قدرت عرض اندام به کالای داخلی نمی دهد.
جریان تورمی کنترل شده به نفع آحاد جامعه نیست
از سوی دیگر گفته می شود تورم کنترل شده است، بله، اگر سبد کالا را در نظر بگیرید آن شاخص طبیعی است که کم نشان داده شود؛ اما توده عظیمی از کسانی که درآمد بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان تا ۱میلیون ۵۰۰ هزار تومان را دارند از جمله بازنشستگان، بیش از ۳۰۰ قلم کالایی را که در این سبد برای شاخص تورم در نظر گرفته می شود اصلا نمی توانند به سراغ آن بروند. در نتیجه جریان تورمی که کنترل شده به نفع آحاد مردم نیست. به عنوان مثال یک خانوار بازنشسته که ۱ میلیون تومان درآمد دارد بعید به نظر می رسد به دنبال خرید دوربین عکاسی باشد؛ ولو اینکه بر روی قیمت دوربین عکاسی کنترلی صورت گرفته باشد.
پس از یک طرف اقشار با درآمد پایین دچار کاهش قدرت خرید شدند و نتوانستند آن رفاه لازم را به دست آوردند و از طرف دیگر همین اقشار در خانواده خود افرادی را داشتند که باید مشغول به کار می شدند که با افزایش بیکاری قابل توجهی روبه رو شدیم که همین افزایش بیکاری در بین قشر ۲۰ تا ۳۰ سال آثار ضد رفاهی خود را دارد. حتی افرادی که به عنوان شاغل قلمداد می شوند در شغل های مناسب نیستند؛ مثلا مهندس عمرانی که روی یک وسیله نقلیه کار کند یا مهندس مکانیکی که به عنوان نگهبان باشد نشان دهنده آن است که اشتغال مفیدی صورت نگرفته.
در حال حاضر بیکاری حالت نیمه بحران و حتی بحران پیدا کرده است. ۳ میلیون بیکار به علاوه افرادی که در شغل های کاذب قرار دارند شامل این موضوع می شوند. سالانه حدود ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر هم به این جمعیت اضافه می شوند. دانشگاهها در شرایط حاضر ۵ میلیون دانشجو دارند. به طور متوسط در ۵ سال آینده از این ۵ میلیون دانشجو بین ۳ تا ۴ میلیون وارد بازار کار می شود. پس عدد قابل توجهی از بیکاران در صورت عدم اقدام عمل جدی در پایان یک دوره ۴ یا ۵ ساله در انتظار ماست. اگر ۴ میلیون بیکار، به جمعیت بیکار حاضر اضافه شود، فاجعه است. ممکن است بگویند تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است
که بخشی از بیکاری پنهان را درمان کنیم. من می گویم باز بحران عمیق بیکاری وجود دارد. راهبرد جدی نظام باید این باشد که برای اشتغال فکر اساسی کند.
باید مردم را به صحنه بیاوریم
فردا: با توصیفاتی که از بحران بیکاری کردید به نظر شما ایجاد ۵ میلیون شغل تا چه اندازه قابل اجراست؟
باید توجه کرد اگر بتوانیم در یک دوره ۴ ساله ۵ میلیون شغل ایجاد کنیم، در انتهای ۴ سال بحران بیکاری همین است که شاهد آن هستیم. یعنی ایجاد ۵ میلیون شغل باید است. اگر می خواهیم بحران بیکاری از شرایط فعلی وخیم تر نشود، باید ۵ میلیون شغل ایجاد شود. نباید در پایان ۴ ساله بعد شرایط بیکاری از شرایط فعلی بدتر باشد. اما سوال اساسی این است که در این شرایط چه اقدامی باید صورت گیرد؟ اول اینکه باید مردم را به صحنه بیاوریم. یعنی اقتصاد دولتی باید با نظام اقتصادی به معنای واقعی کلمه خداحافظی کند. طی سالیان متمادی سعی کرده ایم که اقتصاد دولتی را فراموش کنیم، اما گاهی اوقات باز
این نوع اقتصاد احیا شده و به قوت باقی است.
دولت معمولا دو وظیفه تصدی گری و حاکمیتی را به عهده می گیرد. وظایف حاکمیتی حتمی است و دولت نمی تواند آن را بر عهده نگیرد؛ اما در حوزه تصدی گری نقش دولت در جایی مجاز دانسته شده که مردم حاضر نیستند ورود کنند؛ مانند ایجاد پارک که هیچ کس مسئولیت ایجاد آن را بر عهده نمی گیرد. دولت تاجر خوبی نیست؛ اما تجربه ورود مردم، گران قیمت است. نمونه بارز ورود مردم به صحنه های مختلف، ورود آنها به صحنه تامین مالی، تدارک جنگ و تدارک نیروی انسانی است. اما در حال حاضر بیش از ۷۰ تا ۸۰ درصد اقتصاد در اختیار دولت است. اقتصادی که این مقدار از درصد آن توسط دولت ایجاد شود کارایی لازم را
ندارد.
مردم به دنبال سرمایه گذاری بدون ریسک هستند
در سوئیس گرفتن یک مجوز ۹۰ ثانیه طول می کشد؛ اما در ایران برای گرفتن مجوز، بعضی وقت ها مجوز وقتی صادر می شود که تابوت صاحب مجوز از شهر بیرون می رود. بعضی وقت ها سهولت کسب و کار آنقدر پیچ در پیچ شده که خیلی از افراد از ورود به آن انصراف می دهند و توانایی مالی و هنری و... را در جایی دیگر خرج می کنند. مثلا پول ها و سرمایه های خود را در شبکه بانکی قرار می دهند و بدون ریسک از سود ثابتی بهره می برند یا به حیطه واردات ورود پیدا می کنند.
از طرف دیگر فضای آی تی با حضور شتاب دهنده ها به راه اندازی فضای کسب و کار کمک می کند. خوبی شتاب دهنده ها این است که کسب و کار هایی را راه اندازی می کند که قیمت تمام شده خدمات را پایین بیاورند و در مرحله بعد دچار محدودیت های سرمایه ای هم نباشند.
برند غذای حلال را از دست دادیم
متاسفانه برند غذای حلال را از دست دادیم. چون دست اندرکاران یا فهم درستی از این کار نداشتند یا انگیزه کافی وجود نداشت؛ در صورتی که اگر ما کشور مسلمان شیعی غذای حلال تولید کنیم حتی کسانی که اعتقادی به غذای حلال ندارند، از آن استفاده می کنند. این موضوع نیازمند دیپلماسی فعال اقتصادی است. دیپلماسی که منجر نشود خیلی از نمایندگی های بازرگانی را تعطیل کنیم. بدین ترتیب برای بحث دیپلماسی اقتصادی باید مسیر جدید باز شود. با باز گشایی این مسیر جدید حداقل ۳ میلیون شغل در دوره ۴ ساله ایجاد می شود.
برآورده ها نشان می دهد ایرانیان خارج از کشور حدود هزار و ۳۰۰ میلیارد دلار دارایی دارند. این ایرانیان معادل ۸۰ میلیارد دلار در بورس دبی سرمایه گذاری کردند. این پتانسیل است. همین که فرد ایرانی است و ملیت خود را قبول دارد این نکته بسیار جالبی است. اگر تنها ۳۰ درصد داراییشان را در ایران سرمایه گذاری کنند مقدار قابل توجهی خواهد شد.
فردا: این کار قطعا برای آنها ریسک دارد.
چرا ریسک سرمایه گذاری را برای آنها برطرف نمی کنیم؟ ما می توانیم از دارایی کسانی که هموطنان خودمان هستند و عرق ایرانی بودن دارند استفاده کنیم اما شرایط را برای انجام این کار مناسب نمی کنیم. مثل معلولی که می خواهد در شهر تردد کند، شما باید شرایط را برای او مهیا کنید. این معلول در خانه خود نشسته و ما می گوییم بیرون نمی آید. چون شرایط مناسب نیست. والا این معلول علی رغم محدودیت هایی که دارد علاقه مند است و می تواند حتی نقش اقتصادی ایفا کند.
ایرانیان خارج از کشور هم چنین حالتی دارند. کدام بخش متولی جدی ایرانیان خارج از کشور است؟ حتی اذعان می کنم ایرانیانی داریم که در خارج از کشور دارایی خود را وقف کنند، کدام بخش را داریم که در رابطه با اموال اینها و وقف متکفل باشد. چون ایرانی است و به دوران پیری رسیده و دوست دارد بخش یا همه دارایی خود را وقف این سیستم کند. وقف امری است که خیلی ها به ان پایبند بوده و هستند. چون می خواهند بعد از مرگ باقیات و صالحات داشته باشند. اما چه کسی متکفل این قضیه شده است.
فردا: سازمان اوقاف تمهیداتی برای این موضوع نیندیشیده است؟
متاسفانه خیر. امروز خیریه هایی که در داخل داریم، به این صورت است که فرد با در دست داشتن قبض، خیریه را معرفی می کند و از شما درخواست کمک می کند. یعنی ما از یک خیریه کمتر نقش ایفا می کنیم. من اعتقاد دارم وقف می تواند بر روی جریان تولید اثر گذار باشد، ما مسلمانان و شیعه هایی داریم که علاقه مندند و می توانند در برنامه های عام المنفعه مشارکت کنند. اما ما مسیر و شرایط را فراهم نکردیم. اگر یک کسی در دنیای بیرون معادل ۱۰۰ میلیارد دلار بیاورد اعم از ایرانی مسلمان و غیر ایرانی مسلمان اینجا در امور عام المنفعه، بیمارستان، مراکز آموزشی سرمایه گذاری کند یعنی توسعه اشتغال. من
ادعا می کنم به ازای هر ۱ میلیارد دلار ۱۰۰ هزار شغل ایجاد می کنیم.
متاسفانه ما این پیشنهاد را به کمیته امداد دادیم اما قبول نکردند. حتی برای اینکه به مردم آسیب پذیر کمک کنیم می توانیم از این سیستم ها استفاده کنیم. هنوز با صندوق صدقات پیش می رویم؛ چرا از دانش جهان استفاده نمی کنیم. به خاطر اینکه دغدغه لازم را نداریم و اشتغال دغدغه اصلی ما نیست. فرد مسلمان خارج از کشور دوست دارد قیمت یک بلیط هواپیما را خرج یه موسسه عام المنفعه در ایران بکند. یا به یک مددجو در ایران کمک کند که برای وی یک کارگاهی درست کنند. این یعنی اشتغال زایی.
فردا: پس فضا هست، بستر وجود دارد اما مدیریت نیست؟
بله؛ باید در نظام مدیریتی تحول جدی صورت بگیرد. نه مدیریت اداری. تا کنون آنچه که تجریه کرده ایم مدیریت اداری بوده است. یعنی مدیر با استفاده از بودجه ای که در اختیار داشته، بر سازمان نظارت داشته و خرج کننده ان بوجه بوده است. هر وقت بودجه تمام شد فغان راه می اندازد. این یعنی مدیریت اداری. در کنار مدیریت اداری باید مدیریت اقتصادی در وجود مدیران شکل می گرفت. در سازمان های مختلف اعم از دولتی و نیمه دولتی تنها چیزی که به آن توجه جدی نکردیم مدیریت اقتصادی است. همیشه گفتیم تا زمانی که صندوق صدقات است، به مددجو می دهیم. اگر یک زمانی در صندوق صدقات کم پول ریختن یا دولت کم
پول داد کاری به مددجو نداریم. در صورتی که امروز اقتصاد پرداخت به شما کمک می کند جریانهایی را راه اندازی کنید که نیازی به صندوق صدقات نباشد.
فردا: سخن پایانی؟
در مجموع امیدوارم راهبرد توسعه اشتغال مورد توجه جدی در نظام قرار گیرد. اگر این امر اتفاق بیفتد و عملیاتی کردن آن در دستور کار قرار گیرد بسیاری از معضلات کشور از جمله سیاسی، فرهنگی اقتصادی را مرتفع می کنیم. البته پیاده سازی سیاست های اشتغال کار سختی است، در اینجا مدیریت کارآمد و اقتصادی جدی باید در ارکان اقتصادی نظام حاکم شود. کسی که سیستم را به صورت اقتصادی نمی تواند اداره کند راس آن سیستم نباشد. مدیریت اداری مان سالیان متمادی است که تجربه شده است. اگر مدیریت اداری در کنار آن مدیریت اقتصادی نباشد راه به جایی نخواهیم برد و توسعه اشتغال هم دچار مشکل خواهد شد و
امیدواریم دولتی مقتدر داشته باشیم. نه دولتی که دستش پیش مردم دراز است. نه دولتی که نیروی انسانی را که سرمایه گذاری کرده به راحتی دچار اضمحلال می کند. در این صورت وقتی نیروی انسانی بدنه دولت به انضمام نیروی انسانی که خارج از بدنه دولت هستند به شرایط مطلوب برسند اقتصاد از این شرایط نابهنجار خارج می شود و شرایط جدید را تجربه خواهد کرد.